آنان كه معجزه عصاي موسي را به چشم ديدهاند و سر تا به قدمشان قدرت الهي را لمس كرده است ديگر آن بنياسرائيل سابق نيستند بلكه گروهي هستند كه تكليف بزرگي بر دوش آنان نهاده شده است؛ زيرا حجت بر آنها تمام شده و زينپس عذري از ايشان پذيرفته نيست. انسان پس از كنار رفتن ابر جهل و غفلت و تابيدن خورشيد حقيقت، تكليف جديدي پيدا ميكند؛ گويي انسان ديگري است با وظايف بزرگتر. مبعوثشدن پيامبران و مشاهده معجزات آنان اگرچه براي نوع بشر موجب رحمت است اما وظيفهاي سنگينتر برايشان به ارمغان دارد؛ وظيفهاي كه كوتاهي در آن پذيرفته نخواهد بود و عذاب خداوند را در پي دارد.
اگر ما بر عقيدهاي بوديم و حقيقت، خلاف عقيدهمان بود بايد تسليم حقيقت شويم و رو به آن آوريم و اگر حقانيت عقيدهمان براي ما روشنتر شد بايد برآن راسختر شويم. پس آن كه انسان در اربعين حسيني قدم به وادي عشق مينهد و معجزاتي ميبيند كه با هيچ حساب و كتاب طبيعي حيات بشري سازگار نيست، تكليفي بزرگ بر دوشاش نهاده شده است. مگر يك شهر كوچك با زيرساختهاي نزديك به صفر ميتواند پذيراي حدود 20ميليون نفر جمعيت در مدت چند روز شود؛ آن هم درحاليكه راههاي مواصلاتي خودروها به اين شهر تقريبا مسدود شده است؟ اگر از ديد كارشناسان به قضيه بنگريم كربلا حتي توان تأمين آب شرب مصرفي اين جمعيت را هم ندارد چه رسد به تأمين بيش از 100ميليون وعده غذا در طول 3-2 روز! آيا تأمين امنيت اين خيل كثير در ناامنترين كشور جهان را ميتوان غير از امداد الهي تلقي كرد؟! آري آنقدر معجزات و عبرتها در اين وادي فراوان است كه كودك عقل، خود را به گوشهاي ميكشاند و انگشت در دهان به نظاره دست قدرت الهي مينشيند! و اين اتمام حجت براي كنار رفتن غبار ترديد كافي است. پس اگر به تماشاي اين راز آمدي و از سفره نعمت الهي متنعم شدي و تحولي در زندگيات ايجاد نشد منتظر توبيخي از جانب خداوند باش كه تو ديگر آن مسلمان قبل از اتمام حجت خدا نيستي.