دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۳
۰ نفر

همشهری دو - محمود اشرف‌زارعی: چه‌کسی باور می‌کند کوچک‌ترین ذره معلق در هوا که با چشم هم دیده نمی‌شود این قدر زورمند باشد؟

ذراتي كه 30برابر از قطر موي ما آدم‌ها كوچك‌تر هستند، همين كه مجال بودن را به آنها مي‌دهيم با دوستان معلقشان دست‌به‌دست مي‌دهند و راه مي‌افتند مي‌روند در عميق‌ترين قسمت‌هاي سيستم تنفسي‌مان جاخوش مي‌كنند و ما هر بار با دم و بازدم نفس‌مان، راه را برايشان هموارتر مي‌كنيم. يك ارتش نامرئي كه سالانه جان حدود 8000نفر از همشهري‌‌هايمان را مي‌گيرد؛ آن‌هم در سكوت و بدون هيچ هياهويي.

اگر برويم و از بالاي يك ساختمان چندطبقه در غرب تهران نگاهي به شهر بيندازيم، مي‌توانيم از دور تيرگي انبوه لشكرشان را ببينيم كه بالاي سر شهر خيمه زده‌اند. اينها مارهايي هستند كه در آستين خودمان پرورش يافته‌اند و حالا نيش زهرآلودشان دارد مي‌نشيند روي رگ دست‌هايمان. هر روز صبح كه از خواب بيدار مي‌شويم، پيش از هر كار ديگري‌ مي‌رويم كنار پنجره و به پوستين تيره روي سر شهر نگاه مي‌كنيم. بعد بي‌اختيار سر بالا مي‌كنيم به آسمان و ابرهاي پراكنده پاييز را مي‌بينيم كه هيچ رفاقتي ميانشان پيدا نمي‌شود. از باريدن آسمان كه نااميد مي‌شويم، فكر مي‌كنيم حتي اين باريدن‌هاي پراكنده هم تا به‌حال جز اينكه زخمي كوچك به تن اين ارتش نيرومند و قسم‌خورده انداخته باشد و گاهي حتي بيش از پيش خشمشان را برانگيخته، چاره‌اي قطعي براي نابوديشان نبوده است و فقط در حكم همان اسپري اكسيژني بوده كه هر فرد مبتلا به آسم يكي از آنها را همراه خودش دارد و وقتي كه به هن هن مي‌افتد و ديگر نفسش بالا نمي‌آيد، يكي دو باري توي دهانش اسپري مي‌كند و هواي پاكيزه را تو مي‌كشد. بعد شايد كمي حالش جا بيايد اما درد همچنان در تنش باقي است.

کد خبر 352634

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha