مقابل ويترين يكي از مغازهها ايستادهام و به حرفهاي 2مرد ميانسال كه مشغول سفارشدادن فرشي با مشخصاتي خاص و البته 24متري هستند، گوش ميدهم. متوجه ميشوم پيرمردي با انگشتان بيرمق سرش را روي صفحه بزرگي خم كرده و مشغول قلمزدن است. نزديكتر ميروم. مشغول نقشهكشي روي كاغذ شطرنجي است؛ كاغذ نقش فرش. جالب بهنظر ميرسد. در اين بازار درندشت كه اگر لحظهاي از حساب و كتاب و چرتكه انداختن غفلت كني، كلاه سودت پس معركه است، يك نفر بيخيال سود، قلم در دست گرفته و در باغ و بهشت نقش ايراني پرسه ميزند.
- باغ ايراني، دلگيرتر از هميشه
همه به نام حاج معراج ميشناسندش.76سال سن دارد و تقريبا هر روز در گوشه حجرهاش مينشيند و در كنار خريد و فروش قاليچههاي دستباف، نقشهكشي هم ميكند. زياد از اين روزهاي بازار فرش راضي نيست. دلش از اين همسايههاي بيمروت پر است؛ چين، هند، پاكستان،تركيه و...؛ «روزهايي بود كه شماها نه ديدهايد نه يادتان هست باباجان. سر فرش ايراني همه جاي دنيا جنگ بود. تاجرها از گرجستان و ايتاليا و قبرس با كشتي ميآمدند فرش ايراني ميبردند آن طرف اما الان چه؟ خود فرش ما را كه كپيبرداري كردند هيچ، به نقشه هم رحم نكردند و هرچي دلشان خواست با اسمهاي باكلاس به خورد بازار دادند. حالا ديگه كمتر كسي پيدا ميشود دل و دماغ نقشهكشي داشته باشد. همه ول كردهاند رفتهاند سراغ واردات... .»
حاج معراج از نقشهكشي ميگويد؛كار سختي كه به قول خودش با چاشني عشق آسان ميشود؛ «نقشه كشي با نقطهچيني شروع ميشه، بعد هم طراحي و رنگ. اما نقطه چيني از همه مهمتره چون بقيه كارها مثل طرح طراح و خوانا كردن طرح براي بافنده و دورچيني همه به نوع نقطهچيني ربط داره. اما اگه از طرحها بخوام بگم، كار يك ساعت و 2ساعت نيست. طرح فرش ايراني آنقدر وسيع و متنوعه كه كمتر پيش ميآد يك طراح بتونه تمام اينها رو طرح بزنه ولي بعضي پايهها تقريبا در تمام طرحها مشتركه مثل ترنج، گوشه و حاشيه. به غيراز اين هم سه طرح اصلي كلاسيك، عشايري و روستايييه كه تمام طرحها در اين دايره هستند.»
- اين طرحهاي بيپايان
پژوهشگران هنر و قاليبافها ميگويند نقش قالي ايراني 17گروه اصلي دارد و هركدام به طرحهاي فرعي هم تقسيم ميشوند. طرح باستاني، شاهعباسي، اسليمي، افشان، تزئيني، بوته، درختي، شكارگاه، قابي، خشتي، گل فرنگ، تركمن، گلداني، ماهي درهم، محرابي، محرمات و تلفيقي مثل طرحهاي شاخه پيچ ترنجدار، سلسلهاي ترنجدار، تلفيقي لچك ترنج، گلداني بنداسليمي، تلفيقي قاب فابي، تلفيقي دورنما، تلفيقي ترنجي دسته گل و...؛ طرحهايي كه شايد با احتساب فرعيات آن بيشتر از صدها نوع نقش و طرح در دل داشته باشد.
محمود علي مرادي، عضو هيأت علمي دانشگاه هنراصفهان، مدرس و طراح فرش است و سالهاي زيادي است كه قلم برچهارخانههاي بهشت ايراني ميزند. او هم از طرحهايي ميگويد كه هرچند تلفيقشان بيشتر باب دل مشتريان جهان است اما آنچنان كه بايد در دانشگاهها مورد توجه نيست؛ «الان در دانشگاهها طراحي نقوش سنتي مثل گلهاي ختايي و اسليمي كار ميشود و خب تا اندازهاي هم در بازار مورد استفاده قرار ميگيرد اما لزوما به اين معنا نيست كه نبايد اين طرحها با طرحهاي مدرنتر تلفيق شود. دانشجو و طراح فرش بايد هم ميراث پشت سرش را حفظ كند و هم پل جديدي براي ارتباط با جهان مقابلش ترسيم كند. وگرنه اگر قرار باشد همان طرحهاي قبلي و قديمي دوباره كار شود كه اين كار درجا زدن است و هيچ خلاقيت و تازگي هم وجود ندارد.» از خود فرش هم كه بگذريم حتي نقوش و طرحهاي اصيل فرش ايراني هم از آفت كپيبرداري درامان نماندهاند. همان همسايههاي خوشنام دركپي برداشتن از هنر دست ايراني حالا طرحها را هم بهتر از اصلش به تصوير ميكشند. آقاي مرادي ميگويد: «خيلي از اين نقوش، خاص كشور ايران است، يعني ريشه در تمدن و فرهنگ و هنر ما دارند و اصلا بهدست هنرمند ايراني آفريده شدهاند. اين طرحها كه اتفاقا ميان كشورهاي ديگر مخصوصا كشورهاي اروپايي طرفداران زيادي هم دارند اين روزها در بعضي كشورها مثل چين، تايلند، تايوان و هند كپيبرداري ميشود؛ در همان شهركهايي كه چين به نام اصفهان و كاشان ساخته. يعني بعضي از كشورهاي رقيب از طرح و نقش گرفته تا خود بافت فرش ايراني را هم با كپيبرداري در چنگ خود گرفتهاند».
او ماجراي عجيبتري را هم بازگو ميكند؛ حكايت زيره به كرمانبردن؛ همان حكايت قديمي به يغمابردن هنر و هويت ايراني و بار ديگر بازگرداندن آن؛ «حتي فرشهاي چهارمحال وبختياري كه معمولا خشتيها هستند، اخيرا از چين وارد ميشود و در بازار چهارمحال و بختياري به نام فرشهاي همان جا به فروش ميرسد و اين بهمعناي واقعي يعني مرگ تدريجي اين هنر فاخر. هرچند آنها خلاقيت طراحي و تغييرات ظريف در اين نقوش را ندارند و معمولا بهصورت كپيبرداريهاي محدود اين كار را انجام ميدهند و براي همين شايد تنها براي مدت زمان خاصي بتوانند در بازار فرش ايران رسوخ كنند و بعد از آن تا مدتها در جا ميزنند. به هرحال هم تنوع و تركيب نقوش ايراني و هم استفاده از رنگهاي متفاوت و خاص، فرش ايراني را از تمام جهان جدا كرده و به انحصار درآورده تا جايي كه حتي كشورهاي رقيب هم نميتوانند از بسياري نقوش منحصر به فرد ايراني كپيبرداري كنند.»
- فرش به دانشگاهها نرسيد
قلمزدن و نقشنگاري در چهارخانههاي مشبك براي آفريدن بستر تار و پود ايراني آميزهاي است از ذوق و هنر و البته عشقي گرهخورده به رجهاي دار قالي؛ طرحهايي كه بسته به اندازه و نقوش، زمانهاي مختلفي را براي به سرانجام رسيدن ميخواهد، گاهي يك نصفه روز و گاهي حتي چند هفته. اما بهنظر خيليها اين هنر در حد كشور اول جهان در فرش، به دانشگاهها نرسيده؛ مقطع كارشناسي ارشد فقط در سه دانشگاه! اما خيلي از كشورهاي گمنام در عرصه فرش حتي تا دكتري هم اين رشته را در دانشگاههايشان درس ميدهند.
دانشگاههاي ما براي اوج گرفتن رشته طراحي در كنار نام پرآوازه فرش ايراني، كار چنداني نكردهاند. چون شناخت و بها در كار نيست، انگيزه و دلگرمي هم نيست. دانشجوياني طراحي فرش را انتخاب ميكنند كه يا رشته ديگري قبول نشدهاند و يا از سر ناچاري براي پيدا كردن شغل و درآمد؛ اين يعني خشكشدن تدريجي يك ريشه؛ ريشهاي سرگردان در ميان باغ و بستان بهشت ايراني. حالا توضيحات محمودعلي مرادي در اين رابطه؛ «شايد اگر اين هنر يا بهتر است بگويم صنعت پولساز، در هر كشور ديگري وجود داشت وضعيتشان مثل ما نبود. آنقدر در بوق و كرنا ميكردند و چه تبليغهايي ميكردند براي اينكه بگويند چنين هنري دارند. اما ما چه ميكنيم؟ در كشورهاي اروپايي سبكهاي مختلف و مدرني از نقوش فرش وجود دارد، مثل رئاليسم، امپرسيونيسم، نئوامپرسيونيسم، اكسپرسيونيسم و... . آنها براي تبليغ و حمايت از اين طرحها هر كاري ميكنند و حتي كتاب و نشريه براي آنها چاپ ميكنند.» آقاي مرادي باشور و حرارت ادامه ميدهد: «تمام دنيا طرحهاي لچك و ترنج ما را ميشناسند. همينطور طرحهاي محرابي، درختي، گلداني، چهارفصل، حوضي، قاجاري، شكارگاهي، بزمي، رزمي و... شناخته شده است اما بازهم تلاش زيادي براي حفظ و ترويج اين طرحها صورت نميگيرد. الان طرحهاي تلفيقي در جهان خوب پسنديده ميشود اما در دانشگاهها براي آموزش اين تلفيقهاي موفق كار چنداني صورت نميگيرد».
- فرش ايراني، عقبتر از سليقه جهاني
شايد به جرأت بتوان گفت يكي از دلايل گرايش مردم به سمت فرشهاي خارجي و ماشيني تنوع نقشههاست كه به راحتي ميتوان در حوزه فرش دستباف هم به آن رسيد اما متأسفانه تنوع و نوآفريني و تركيب طرحهاي سنتي با حفظ اصالت آنها براي خلق طرحهاي جديد و مطابق با نياز بازار هنوز در بازار طراحان فرش ايراني نهادينه نشده است. اين روزها خيلي از تاجران فرش ميگويند كه خارجيها فرش دستباف ايران را خريدارند اما نكتهاي كه ميتواند به توسعه اين فرش و صادرات آن منجر شود توجه به نگاه جديد و سليقه مشتريهاي خارجي است و اين موضوع در گرو، وجود طراحاني است كه ضمن حفظ اصالتها به سلايق مشتريها توجه كنند. هوشنگ زارع اصل، مدرس دانشگاه در رشته فرش است. او مدت طولاني است كه به تعليم دانشجويان طراحي و نقشهكشي فرش مشغول است و درباره بازار كمرونق طرح فرش ايراني و سلايق جهاني ميگويد: «هنر طرح و نقش فرش ايراني حاصل زحمات هنرمنداني است كه طي چند قرن از دوران تيموري تا امروز براي ما بهيادگار مانده است؛ هنري كه در دوران صفويه به اوج خود رسيد. اما از آنجا كه بعضي از اين طرحها نتوانستند با نيازهاي روز مطابقت پيدا كنند به مرور فراموش شدند و فقط چكيدهاي از اين طرحها باقي ماند كه همان چيزي است كه امروز ميبينيم اما اين به معني منسوخ شدن طرحهاي اصيل نيست. نقوشي كه امروز هم كاربردهاي بيشتري دارد در واقع نقشههاي مدرنتري است كه شاخهاي از طرحهاي سنتي ماست.اما هنوز آنقدر كه بايد دراين رشته در دانشگاهها كار نميشود؛ مخصوصا روي خلاقيت و نوآفريني بچههاي علاقهمند دراين رشته. به اعتقاد من تا زماني كه كليات را نشناختهايم نبايد سراغ جزئيات رفت؛ يعني تا زماني كه خود طرحها و نقشهاي اصيل را به خوبي نشناختهايم، نميتوانيم دست به تغيير و نوآوري بزنيم. تازه با همه اين حرفها و آگاهي كه نسبت به اين ايدهها وجود دارد بازهم نميشود بهطور كامل اين طرحها را كنار گذاشت و طرحهاي نو خلق كرد بلكه حتي نوآوري هم بايد در راستاي همان طرحها و اصالت نقش باشد. اما آنچه مشخص است اينكه بازهم درگذر زمان اين طرحهاي نو فراموش ميشوند و دوباره به سمت همان طرحهاي سنتي و اصيل گرايش پيدا ميشود. همانطور كه در طول تاريخ طرحهاي زيادي روي بورس آمدهاند و بعد از مدتي هم از ياد رفتهاند».
او از اصالت فرش ايراني هم ميگويد؛ اصالتي كه اين روزها در بازار داغ و ناجوانمردانه تقلب و كپيبرداري حسابي در خطر است؛ «اصالت فرش را هيچكس نميتواند تغيير دهد. از زمانهاي خيلي قبل فرش ايراني با رنگهاي زمينهاي لاكي ياسرمهاي رايج بود اما بعد از مدتي كرم و صورتي پوست پيازي و گلبهي و حتي رنگهاي روشن مثل بنفش و سبز و زرد تند هم آمدند اما بعد از مدتي فراموش شدند و باز هم همان رنگهاي سنتي مثل لاكي ماندگار شدند. فقط چند دانشگاه رشته فرش را تا مقطع كارشناسيارشد تدريس ميكنند؛ دانشگاه كاشان، تبريز و هنر تهران. بهنظر من بايد از همه علاقهمندان و فارغ التحصيلان در رشته توليد و طراحي و مديريت كمك خواست و جوانها را براي آشتي با اين هنر اصيل ايراني تشويق كرد. هرچند مركز ملي فرش به بازاريابي و سليقهيابي دست زده است اما خب اين كار اشتباه است مگر طرح و نقش فرش ايراني را بايد از ديگران پرسيد؟ مثلا بايد از فرانسويها سؤال كنيم كه چه طرحي را دوست دارند كه ما همان را توليد كنيم؟ اتفاقا برعكس، آنها بايد بين اين همه تنوع و طرح و رنگ فرش ايراني بگردند و چيزي را كه دوست دارند انتخاب كنند نه اينكه ما توليدات يك هنر اصيل ايراني را براساس سليقه و نظر ديگران تغيير دهيم.»