تجربه يكي از منابع پنجگانه معرفت بشري است و در ميان مكاتب فلسفي هيچگونه منكري ندارد. تجربه، همراه با آزمون و خطاست. اشتباهاتي كه در زندگي مرتكبشان ميشويم به ما تجربه ميآموزند. اين تجربهها خيليوقتها ارزان بهدست نميآيند و هر يك به قيمت چشيدن تلخي يك اشتباه و ناگواري يك خطا حاصل ميشوند. عمر بشر كوتاه است و من بهعنوان يك انسان در اين بازه زماني حداكثر صدساله، فرصت تجربه كردن تمام اموري كه به دانستنش محتاج هستم را ندارم.كسي كه بهدنبال پيروزي و سعادت است نميتواند به تجربيات شخصي خودش اكتفا كند و به دانشي كه ديگران به قيمت آزمونهاي سخت به آن رسيدهاند بيتوجه باشد. تجربه، تجربه است و اگر روش حصول علم، درست و قانونمند باشد، تجربه من يا تجربه ديگري تأثيري در نتيجه ندارد.
يكي از معضلاتي كه امثال ما را از پيروزي و پيشرفت سريعتر بازميدارد، خودرأيي و توجه نكردن به تجربيات ديگران است. همان عقلي كه ما را به تجربه كردن و آزمودن دستور ميدهد، درك ميكند كه فرقي بين تجربه شخصي خودم و تجربه ديگران نيست و اگر ما خودمان را از تجربه ديگران محروم كنيم خودمان را از علم فراوان ارزان و دردسترس، محروم كردهايم.
عقل طبيعي و خداداد بشر، خام و بسيط است و نياز به ورزش و تربيت و تمرين دارد. عقل طبيعي ذاتي انسان با كمك عقل تجربي ديگران آرامآرام بهكار ميافتد و اين توانايي را پيدا ميكند كه با مسائل بهتر روبهرو شود. ميان عقل يك نوجوان و عقل يك پير دنياديده، در اصل عقل تفاوتي نيست اما در ورزيدگي و مهارت حل مشكل و توانِ بهتر انديشيدن تفاوت بسيار است.
عقل طبيعي خدادادي در ابتدا براي همه انسانها به يك اندازه است اما در انتهاي عمر عقل هيچ كدام با ديگري برابر نيست؛ گويي يك مسابقه است. عقل انسان با تبعيت از حق و حقيقت و قوانين الهي كاملتر ميشود و با پيروي از شهوات و هواهاي نفس نقصان مييابد. عقل تجربي، عقل طبيعي انسان را كامل كرده و رشد ميدهد. پس با توجه به محدود بودن عمر و كوتاه بودن فرصت، خودمان را از تجربههاي مفيد ديگران محروم نكنيم.