اگرچه جمعيت آنها به نسبت گذشته تغيير كرده است ولي همچنان به زندگي خود ادامه ميدهند و در شرايط جديد شهرها لانه ميسازند و تخم ميگذارند و به جستوجوي غذا ميپردازند. كلاغها يكي از معدود حيواناتي هستند كه در شهرهاي ما زندگي ميكنند و ظاهرا نه با انسانها مشكلي دارند و نه انسانها وجود آنها را مشكلي به شمار ميآورند اگرچه ظاهرا خوشايند نيستند.
موشها هم در خطر انقراض نيستند. آنها هميشه در حاشيه زندگي انسانها بهدنبال غذا ميگشتهاند. در گذشتههاي دور كه هدررفت غذا به اندازه امروز نبود موشها از انبارهاي گندم و جو تغذيه ميكردند ولي حالا خوراكشان را از پسماند قابل استفادهاي كه هر روز دور ميريزيم بهدست ميآورند و به محض غذا پيداكردن در لانههاي كنار جويها و باغچهها گم ميشوند.
ماهيهاي قرمز هم مقاومت خوبي در مقابل شرايط سخت دارند و براي همين است كه ميتوانند در يك ليوان آب زندگي كنند. ماهيهاي زينتي ديگر، نياز به آكواريوم و غذا و دارو دارند تا زنده بمانند ولي ماهي قرمز ميتواند در سختترين شرايط به زندگي ادامه دهد. براي همين است كه اگر ماهي قرمز را در آبگيرهاي طبيعي رها كنيم در رقابت با ديگر ماهيهاي بومي به سرعت جلو ميزند و با مصرف كردن مواد غذايي و توليدمثل سريع، زندگي آنها را به خطر مياندازد.
شهرها، محلي براي زندگي انسانها محسوب ميشوند ولي قبل از اينكه خانهها و خيابانها در آنها ساخته شود براي هزاران سال مانند ديگر نقاط طبيعت، محل زيست گياهان و جانوران بودهاند. شهرهاي ايران بيشتر در نقاطي ساخته شدهاند كه داراي جريانهاي قابل دسترس آب و همينطور خاك قابل كشاورزي باشند. ابتدا روستاها در اين نقاط ساخته شدند و كشاورزي و دامداري رواج پيدا كرد. با گذر زمان، روستا بزرگتر شد يا مانند آنچه براي پايتخت رخ داده است چندين روستاي نزديك به هم به يكديگر پيوستند و شهر را ساختند. با اين حال طبيعت و شهر در توازن قرار داشت.
يكي از نشانههاي اينكه حياتوحش چقدر به بزرگترين شهر زمان خود نزديك بود اين است كه شكارگاههاي دوران قاجار درست در اطراف تهران قديم قرار داشت. يعني به فاصله نصف روز سفر با اسب ميشد به طبيعت دست نخورده رسيد و نه فقط پرندگان بلكه حيوانات ديگر را هم شكار كرد. اين منطقهها اكنون جزو بافت اصلي شهر هستند و محدوده ساختمانهاي تهران خيلي بيشتر از آخرين شكارگاههاي قاجاري ادامه پيدا كرده است.
مسلّم است كه همزيستي انسانها و حيوانات در شهرها غيرممكن است اما در گرايش جديد شهرنشيني، برخي از شهرهاي توسعه يافته به اين افتخار ميكنند كه محيط آنها براي حيوانات زيانبار نيست. مهمتر از آن شرايطي است كه در برخي كشورها فراهم شده و هركس با دورشدن از حومه شهر ميبيند كه طبيعت دوباره خود را بازسازي كرده است.
كلاغ و موش جزو «آفت»ها محسوب ميشوند. بقاي آفتها و از ميان رفتن ديگر گونهها هشدار ميدهد كه محيط شهري ما براي موجودات زنده بسيار نامساعد است. با اين حال هنوز هم پرندههاي زيبايي مثل «دمجنبانك» در فصل بهار تهران ديده ميشوند كه نشان ميدهد هنوز فرصتهايي براي نجات محيطزيست اين شهر باقيمانده است.