او پيشتر در حوزه تبليغات فعاليت ميكرده و حالا ۲سال است كه كار جديدشان را شروع كردهاند. زنگانه ميگويد: «ما يك جمع دوستانه عاشق طبيعتگردي هستيم اما هر بار وقتي به دل طبيعت ميزديم و ميخواستيم در روستايي اقامت كنيم به مشكل ميخورديم، چون خانهاي در آن روستاها نداشتيم و محل اقامتي هم وجود نداشت». اين مشكل كمكم اين 3 نفر را به فكر واميدارد و ايده ايجاد يك سامانه براي رزرو خانههاي روستايي را به سرشان مياندازد. آنها اين ايده را در استان گلستان كه خودشان اهل آن هستند اجرا كرده و پاي مسافران زيادي را به روستاهاي اين منطقه باز كردهاند. زنگانه ميگويد من شخصا هميشه آرزو داشتم شغلم بهگونهاي باشد كه هم برايم لذت و تفريح باشد و هم بتوانم از آن درآمد كسب كنم. حالا اين رؤيا به حقيقت پيوستهاست. ما روزانه يا چند روز يكبار براي كارمان بايد به طبيعت برويم، عكاسي كرده و با مردم ارتباط برقرار كنيم و همه اينها برايمان لذتبخش است.
- از ايده تا اجرا
در جريان طبيعتگرديهايمان احساس ميكرديم علاوه بر ما ممكن است افراد ديگري هم دوست داشته باشند چند روزي را در يك خانه روستايي، در جايي دنج و آرام و به دور از همهمه شهرها بگذرانند اما خانهاي را در اختيار نداشته باشند. از طرفي همه امكان آن را ندارند كه براي يك استراحت چند روزه در آخر هفته زميني خريده و خانهاي در آنجا بسازند. ما اين مشكل را بررسي كرده و راهحلي برايش درنظر گرفتيم. ايده ما اين بود كه از خانهها و امكانات موجود در روستاها بهره بگيريم؛ خانههايي كه شايد درماه يكيدو بار هم استفاده نميشدند. با مالكين اين خانهها صحبت كرديم، روستاهاي مختلف را گشتيم و فضاهاي اقامتياي را كه ميخواستيم پيدا كرديم. ابتدا از 3-2 خانه شروع كرديم، پس از آن نياز به فضايي داشتيم كه بشود اين امكانات را در آن تبليغ كرد؛ محيطي كه مردم بهتر بتوانند كار رزرو اين خانهها را انجام دهند. پس از بررسي متوجه شديم كه بهترين گزينه براي ارائه اين خدمات محيط وبسايت است. من چون پيش از اين در حوزه ارتباطات فعاليت داشتم و با رويدادهاي استارتاپي آشنا بودم تصميم گرفتم از همان در وارد اين كار شوم. اين شد كه وبسايتي طراحي كرديم و در آن فهرستي از روستاها، جاذبههاي گردشگري و محلهاي اقامتي آنها را در اختيار كاربران گذاشتيم. از زماني كه ايده اوليه به ذهنمان آمد و چرخيد تا به يك ايده پايدار برسد، تقريبا 3-2 ماه بيشتر طول نكشيد كه كار اجرا شد. ابتدا مراحل بررسي و تحقيق را از سر گذرانده و 3-2 ماه بعد نخستين دريافت مسافر را داشتيم كه البته تقسيم وظايف و كارگروهي در پيشروي كارمان اهميت زيادي داشت. من در تيم 3نفرهمان مسئوليت طراحي، روابط عمومي، تبليغات و به نوعي مديريت تيم را بهعهده دارم. يكي ديگر از دوستانم كار برنامهنويسي و ديتا ماركتينگ و ديگري مديريت بخش رزرو، ارتباط با مالكين خانهها، ارتباط با روستاييان، دهياريها و گردشگران را انجام ميدهد.
- همكاري با روستاييها
روستا يك محيط سنتي است و اكثر روستاييان فكر ميكنند ورود گردشگر به روستا، فرهنگ، آداب و رسوم و طبيعت آنها را دچار تغيير كرده و رو به نابودي ميبرد. ما در مواجهه با مالكين خانههاي روستايي از ابتدا با اين نوع نگاهها روبهرو شديم كه البته طبيعي است. وقتي يك نفر از بين روستاييان راضي ميشد كه با ما كار كند و خانه و خدمات لازم را در اختيار گردشگران بگذارد و روستاييان ديگر متوجه ميشدند نسبت به اين كار جبهه ميگرفتند. هنوز هم گاهي با اين نوع چالشها مواجه ميشويم. به همين دليل سعي كرديم ابتدا كارمان را با 3-2 نفر آشنايي كه در روستاها داشتيم شروع كنيم تا زودتر جواب بگيريم. كمكم روستاييان ديگر وقتي نوع كسب و كار آنها را ديدند خودشان به ما تقاضاي همكاري دادند يا ما آنها را توجيه كرديم كه اين همكاري ميتواند بدون ايجاد مشكل خاصي درآمد خوبي را برايشان به همراه بياورد.
- چالش جذب سرمايه
زماني كه ما شروع بهكار كرديم سرمايه اوليهاي كمتر از يك ميليون تومان داشتيم. در طول 3ماه تبديل شدن ايده تا اجرا با همين مبلغ كار كرديم. اساس اوليه ايده ما استفاده از امكانات موجود بود. لپتاپ، تلفن همراه و اينترنت را در اختيار داشتيم و از آنها براي كارمان كمك گرفتيم. هر چه هم جلو رفتيم باز سعي كرديم از امكانات موجود استفاده كنيم. نوروز امسال ما نخستين حجم ترافيك بسيار بالاي مسافر را تجربه كرديم، حدود ۵هزار نفر از طريق سامانه ما در خانههاي روستايي اسكان پيدا كردند. با اين تجربه متوجه شديم در زمان ترافيك گردشگران با چه چالشهايي روبهرو هستيم. بسياري از اين مشكلات طبيعي و برخي از آنها انساني هستند؛ مثلا در تعطيلات نوروز بارندگي شديدي داشتيم كه در تردد مسافرانمان خلل ايجاد كرد. روستاهايي كه ما با آنها كار ميكنيم ييلاقي هستند و در ارتفاعات قرار دارند و بعضي داراي جادههاي خاكي هستند كه بارندگي رفتوآمد به آنها را براي مسافران سخت ميكند. فكر ميكنم تا زماني كه ما همه چالشها را از نظر نگذرانده و به يك مدل پايدار نرسيده باشيم نميتوانيم جذب سرمايه داشته باشيم. هدف ما هم در نهايت اضافه كردن يك سرمايهگذار و يك مجموعه ديگر به تيم است، نه اينكه بخواهيم وام و تسهيلات بگيريم و نگران برگرداندن آن باشيم. در واقع جذب سرمايهگذار بهترين راهحل براي استارتاپهاست.
- چشمانداز
چشمانداز ما در بخش توسعه اين است كه چند بخش ديگر به كارمان اضافه شود. ما در حال حاضر بهعنوان سامانه رزرو آنلاين خانههاي روستايي شناخته شدهايم، اما يك سري خدمات ديگر در آينده بهكار ما اضافه خواهد شد. نخستين مورد، اضافه كردن خانههاي ديگر در استانهاي ديگر و كشوري شدن اين سامانه است. مورد بعدي ايجاد فروشگاه اينترنتي ماست. بهزودي فروشگاهي آنلاين راهاندازي ميكنيم و در آن محصولاتي كه توسط مردم روستاها توليد ميشود به فروش ميرسانيم؛ محصولات ارگانيك خوراكي و صنايعدستي. اين سامانه فروش تنها مختص محصولات اهالي روستاست كه پتانسيل روستاي خود را كشف كرده و دست به توليد زدهاند. ما اين محصولات را با بستهبنديهاي خاص در وبسايت خود بهصورت اينترتي به فروش خواهيم رساند؛ براي مثال عسلي كه در دل روستاها توليد ميشود عسل مرغوبي است كه از اين طريق به مردم ارائه خواهد شد.
- مهاجرت دوباره به روستا
در حال حاضر بهصورت مستقيم با ۵۰ نفر از روستاييان در روستاهاي مختلف در ارتباط هستيم. اين ۵۰نفر بهعنوان نماينده روستاها هستند. اين افراد مسئول رسيدگي به همه خانههايي هستند كه در هر روستا با ما كار ميكنند. ما گردشگر را جذب ميكنيم و به اين افراد ميسپاريم و بقيه سفر گردشگر بهعهده آنهاست؛ مسافران را تا روستا هدايت ميكنند، خانه را به آنها تحويل ميدهند و راهنمايي لازم را در روستا انجام ميدهند. خيلي از خانوادههاي روستايي براي سرو غذاهاي محلي خود آموزش ديدهاند و بسياري بهعنوان راهنما تربيت شدهاند تا مسافران را براي ديدن جاذبهها ياري كنند. اين موارد براي روستاييان اشتغالزايي كرده است. در حال حاضر با توجه به آنكه كار ما تنها در استان گلستان است، درآمدزايي هم براي ما و هم براي روستاييان واقعا خوب بوده. براي نمونه شخصي كه در كودكي از يكي از اين روستاها به شهر مهاجرت كرده، مدرك مهندسي گرفته و بهكار پيمانكاري ساختمان مشغول بود، حالا 2سال است كه مشغول همكاري با ماست، كار پيمانكاري را كنار گذاشته، دوباره به روستاي خود بازگشته و به گردشگران خدمات ميدهد؛ اين موضوع همان مهاجرت معكوس است.
- چالشهاي قانوني
ما مثل هر كار ديگري بايد براي كارمان مجوز دريافت ميكرديم اما بزرگترين چالش ما اين بود كه نوع كارمان طوري بود كه تا به آن روز هيچ نمونهاي مثل آن ديده نشده و مجوزي برايش درنظر گرفته نشدهبود. مقولهاي به اسم خانه مسافر وجود دارد كه زيرنظر سازمان گردشگري است اما ما نميخواستيم تحت اين مجموعه قرار بگيريم زيرا يك سري قوانين و تعاريفي در آن وجود دارد كه با خانههاي روستايي همخواني ندارد؛ براي مثال يكي از قوانين خانه مسافر اين است كه آشپزخانه حتما سراميك باشد اما در خانههاي روستايي اين موضوع براي مسافري كه ميخواهد چند روز از شهر بيرون زده و زندگي در چنين خانهاي را تجربه كند بيمعني است. اين مسافر ميخواهد سبك و سياق روستايي در اين خانهها حفظ شده باشد.به اين دليل كمي به چالش خورديم چون نوع مجوزمان هنوز هم مشخص نيست. يك چالش ديگر اين بود كه نهادهاي نظارتي دائما ميخواستند كه گزارش كار ما را داشته باشند، ما حالا مدتي است كه در حال همكاري با آنها هستيم، به اين صورت كه هر كسي از طريق وب سايت ما خانهاي را رزرو كند، همزمان اطلاعاتش در اختيار اماكن و نيروي انتظامي قرار ميگيرد. خوشبختانه هيچگونه مانعي براي كار ما از سوي اين نهادها وجود نداشتهاست. در بحث محيطزيست، ما نخستين چيزي كه به روستاييان و گردشگراني كه ميخواهند به روستاها سفر كنند تأكيد ميكنيم و حتي آن را در قوانين رزرومان هم جزء بندهاي اصلي ذكر كردهايم اين است كه نبايد در روستاها زباله بريزند. سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، استانداري استان گلستان و برخي نهادهاي ديگر هميشه از ما حمايت كردهاند چون كار ما را ديدهاند و متوجه شدهاند كه چنين كاري ميتواند اتفاقات خوبي را براي استان در حوزه گردشگري رقم بزند.
- آموزش به روستاييان و رشد گردشگري
بهنظرم نخستين چيزي كه ميتواند به گردشگري روستايي كمك كند، آموزش به روستاييان است. در اين نوع از گردشگري بهدليل آنكه با جوامع محلي روبهرو هستيم نياز به آموزش بهشدت احساس ميشود. بهتر است پيش از آنكه براي جذب توريست، كار نوسازي و زيباسازي كه هزينه زيادي ميخواهد انجام دهيم، ابتدا مسائلي چون برخورد صحيح با مسافر و خدمات موردنياز گردشگران را به اهالي روستا آموزش دهيم. در حال حاضر در روستاهاي بسياري كه پتانسيل بالايي هم دارند خبري از گردشگري نيست؛ براي مثال وقتي مسافري بخواهد در اين روستاها در رستوراني يك غذاي محلي بخورد جايي را پيدا نميكند زيرا به مردم آنجا آموزش داده نشده كه چطور ميتوانند از امكانات محل زندگي خود كسب درآمد كنند؛ رستوراني محلي راهاندازي كرده و در آن غذاهاي خاص آن منطقه را سرو كنند. ما هميشه سعي ميكنيم با ورود به يك روستا به كساني كه ميخواهيم با آنها كار كنيم آموزشهاي لازم را بدهيم. به دولت هم متوسل نميشويم زيرا اين تنها وظيفه دولت نيست بلكه خودمان ميتوانيم آن را شروع كنيم.