به قول خودش در اين مدت تنها زنده بوده اما زندگي نميكرده است. شهرام مبصر از 20سال پيش ميگويد كه معلولشد و يك سؤال بزرگ او را رهانكرد: «چرا من؟» اما يك تلنگر و اتفاق موجب شد تا تمام سؤالهايي را كه نتوانستهبود براي آنها جواب قانع كنندهاي پيدا كند كنار بگذارد و از صفر كه هيچ، از زير صفر شروع كند و خود را بالا بكشد، به همين دليل او سالهاست كه به كساني كه مانند خودش داراي معلوليت هستند اميد به زندگي ميدهد. حتي 4سال است آستينها را بالا زده و يك مؤسسه خيريه راهاندازي كرده تا از طريق آن، معلولهاي تارك دنيا را كه جز گوشهنشيني كار ديگري نميكنند از خانه بيرون بياورد و آنها را با تورهاي گردشگري به تفريح و سفر ببرد. آقاي مبصر 4سال پيش مؤسسهاي راهاندازي كرد و بعد از آن متوجه شد علتي كه برخي از معلولها از خانه نميتوانند بيرون بيايند مشكلات مالي است و علت مشكلات مالي آنها هم بيكاري است، به همين دليل دست به كارآفريني زد؛ از آموزش صنايعدستي گرفته تا وانتمهرباني، آژانس مهرباني، بازيافت مهرباني و...
«18سال بيشتر نداشتم. رشته برق و قدرت ميخواندم و بدنسازي كار ميكردم. بر اثر يك اتفاق در همان زمان از نخاع دچار معلوليت شدم و ديگر نتوانستم روي پاي خودم بايستم. وقتي اين اتفاق برايم در آن سن كم افتاد زندگيام به صفر و حتي زير صفر رسيد. همه وارد اين سن كه ميشوند براي خود آرزوها و اهداف زيادي تصور ميكنند اما من با اين اتفاق تمام آنچه ساخته بودم را يك ويرانه ديدم. شايد الان كه تجربه 20سال معلوليت را دارم به من ثابت شده كه در شرايط بحراني بايد تمركز داشت و از صفر شروع كرد؛ اما همين از صفر شروع كردن برايم سخت بود. خوشبختانه خانواده حامياي داشتم؛ چه پدر و مادر و خواهر و برادرم و چه فاميلهاي درجه اولم، همه من را حمايت كردند. تمام دوستانم دغدغهشان اين بود كه من به زندگي برگردم اما خودم در آن دوران هيچ انگيزهاي براي ادامه زندگي نداشتم. فقط بهدليل حمايتهاي خانوادهام سعي ميكردم زنده باشم اما زندگي نميكردم». اينها را شهرام مبصر مي گويد و ادامه مي دهد: «4-3 سال به همين منوال گذشت و من بر حسب اتفاق با افرادي مواجه شدم كه آنها هم مانند من بودند؛ آنها هم مانند من بر اثر يك حادثه دچار معلوليت شده بودند اما دلمرده نشده بودند، از پا ننشسته بودند و در درس، زندگي، كار و... تماما موفق بودند، ازدواج كرده بودند و در پستهاي خوبي هم كار ميكردند. برايم چگونه زندگي كردن آنها جالب بود.
چون من سالها نتوانسته بودم با سؤال «چرا من؟» كنار بيايم. اين سؤال اجازه نميداد كه زندگيام را ادامه دهم. اگر در كتابهاي روانشناسي ديده باشيد در آنجا آمده كه اين سؤال براي خيليها پيش ميآيد اما من با تمام وجودم تجربهاش كرده بودم. كينه و كدورتي درونم شكل گرفته بود كه نميگذاشت با وضعيتم كنار بيايم و دائم با خودم ميگفتم خدايا چرا با من اين كار را كردي؟ در سن 18سالگي چه گناهي ميتوانستم مرتكب شده باشم كه تاوانش اين حادثه و اتفاق بوده؟ اما با ديدن اين دوستان متوجه شدم زندگي هنوز تمام نشده. اما اين چيزي كه به شما ميگويم فهميدنش براي من خيلي طول كشيد».
- شروع زندگي مانند افراد عادي
مبصر با ديدن افراد موفقي كه مانند خودش بودند از لاك چندسالهاش بيرون آمد و از سال 80تصميم گرفت ديگر درس بخواند و مانند يك فرد عادي به زندگياش ادامه دهد؛ «بعد از اين تلنگر تصميم گرفتم ادامه تحصيل دهم چون هنوز ديپلم نگرفته بودم. بهعلت معلوليت ديگر اجازه ادامه تحصيل در رشته برق و قدرت را نداشتم و كامپيوتر خواندم. سپس وارد مجتمع رعد شدم و در آنجا يكسري دورهها را گذراندم كه به من بسيار كمك كرد. آنقدر ورزش و تمرين كردم كه حتي توانستم با عصا راه بروم. ويلچر را كامل كنار گذاشتم، درسم را ادامه دادم و سپس در خانه پدرم يك شركت كوچك كامپيوتري راهانداختم و با دوستان جديدي كه پيدا كرده بودم يكسري فعاليتهاي اجتماعي را هم شروع كردم. سال 85ازدواج كردم.»
- تلاش براي بهبود گردشگري معلولها
ديگر به زماني ميرسيم كه شهرام مبصر با همسرش به اين فكر ميافتند كه خودشان يك مؤسسه خيريه راهاندازي و در زمينه گردشگري معلولان كه اتفاقا خيلي كم به آن پرداخته شده فعاليت كنند؛ «در سالهايي كه وارد حوزه معلولان شدم و فعاليت كردم من و همسرم متوجه شديم كه بخش گردشگري معلولان بسيار كمرنگ است و چندان به آن پرداخته نميشود. گردش، سفر و تفريح در روحيه معلولها بسيار ميتواند اثر مثبت بگذارد بهطوري كه در وجود خيلي از آنها ايجاد انگيزه و اميد به زندگي ميكند. يك فرد عادي وقتي دلش ميگيرد و دچار روزمرگي ميشود خيلي راحت برنامهاي براي خودش ميچيند تا از خانه بيرون بزند و حتي يك سفر رديف ميكند اما بچههاي داراي معلوليت واقعا نميتوانند؛ چون اين امكان برايشان مهيا نيست. از وسايل اياب و ذهاب بگيريد تا شرايط و امكاناتي كه بايد در اقامتگاه آنها وجود داشته باشد. سفر رفتن براي اين افراد شرايط خاصي ميطلبد.در كنار اين سختيها برخي از معلولها از نظر مالي در مضيقه هستند و نميتوانند بخشي از درآمد خود را به گردش، سفر و تفريح اختصاص بدهند.»
- تلاش براي دوري از خانهنشيني
مديرعامل مؤسسه خيريه «ساحل اميد» در ادامه از روند كاري مؤسسهاي ميگويد كه تلاش ميكند هر چند وقت يكبار معلولها را به نيت گردش و تفريح از خانه بيرون بكشاند؛ «تا به امروز تورهاي زيادي برگزار كردهايم. كاشان، قمصر، شهرهاي زيارتي، جاده چالوس، آدران، طالقان و... تورهايي هستند كه استقبال زيادي از آنها ميشود و معمولا 200-100نفر شركتكننده داريم. در كنار برگزاري اين تورها مسابقات، جشنهاي ورزشي و همايشهاي بزرگ هم برگزار ميكنيم. از اين طريق ميخواهيم بچهها را به بهانههاي مختلف از خانه خارج كنيم. خوبي اين بيرون آمدنها اين است كه در اين مراسم و برنامهها افراد با هم آشنا ميشوند و از تجربههايشان به همديگر ميگويند، همان اتفاقي كه شايد سالها پيش براي من اتفاقافتاد؛ با دوستاني آشنا شدم و از آنها تجربه كسب كردم و توانستم دوباره به زندگي برگردم. در همين برنامهها كساني ميآيند كه در زندگيشان موفق هستند. افرادي كه هنوز نتوانستهاند با معلوليتشان كنار بيايند هم ميآيند. آنها با همديگر آشنا ميشوند و از هم ياد ميگيرند. همين براي ما مهم است.»
- كارآفريني براي كسب درآمد معلولها
برگزاري تورهاي گردشگري تنها يك بخش از فعاليتهاي اين مؤسسه است؛ «علتي كه باعث شد ما به سمت كارآفريني، آموزش و توانمندسازي بيايم و البته در اساسنامه مؤسسه نيز كارآفريني تعريف شدهاين بود كه وقتي با خانوادههاي داراي معلوليت تماس ميگرفتيم و آنها را براي آمدن به تورهاي گردشگري دعوت ميكرديم، آنها بهعلت مشكل مالي اين دعوت را رد ميكردند. درصورتي كه هزينه تورهاي ما با توجه به تلاشها و رايزنيهايي كه ميكنيم بسيار اندك ميشود؛ مثلا هزينه تور كاشان 25-20هزار تومان است. اما آنها بهدليل مشكلات مالي نميتوانستند همين مبلغ اندك را هم پرداخت كنند. با خودمان ميگفتيم چرا اين افراد هزينهاي براي گردش و تفريحشان ندارند و متوجه شديم علتش اين است كه كار ندارند براي همين بهدنبال اين رفتيم كه براي آنها كار فراهم كنيم. راهاندازي واحدهاي كارآفريني، ازجمله ايدههايي بود كه به ذهنمان رسيد. با اين واحدهاي كارآفريني هم براي معلولها كسب درآمد ميشد و هم بخشي از اين درآمد، وارد چرخه اقتصادي مؤسسه ميشد كه ميتوانستيم با اين درآمد هم تورهاي گردشگري بيشتري داشته باشيم و هم افراد بيشتري داراي كار و درآمد شوند.»
- معلولها را همراهي كنيد
مبصر از مردم و كساني كه دستي در كار خير و انساندوستانه دارند ميخواهد تا از طرحهايي كه با هدف كارآفريني معلولان بهوجود ميآيد استقبال كنند تا در كنار اين كارآفريني زمينه گردش و سفرهاي آنها نيز فراهم شود؛با استقبالهاي مردم ميشود اين طرحها را گسترش داد تا افراد بيشتري كار كنند. افراد وقتي كار پيدا كنند و مردم در امر خير ورود پيداكنند، ميتوان تورهاي گردشگري بيشتري را هماهنگ كرد و افراد بيبضاعت بيشتري را از خانه بيرون آورد؛ اين كارها به نوعي مشاركت است. همه دستبهدست هم دهيم تا بتوانيم گوشهاي از كار را بگيريم. با اين كارها به سادگي بخشي از خانوادهها مشكلاتشان حل ميشود و خدمات بهتر و باكيفيتتري به اعضا داده خواهد شد. اينطور تعداد معلولاني كه اميد به زندگي ندارند هر روز كمتر ميشود و جامعهاي با اميد به زندگي بيشتر خواهيم داشت».
- از تاكسي سرويس ساحلاميد تا وانت مهرباني
شهرام مبصر براي آنكه بتواند براي معلولهاي بيشتري كارآفريني كند فعاليتهاي مختلفي انجام داده اما نتوانسته همه آنها را با موفقيت پيش ببرد كه البته موفق نشدن او دلايلي دارد كه برايمان توضيح ميدهد؛ «من و همسرم در اين مؤسسه راهكارهاي مختلفي براي كارآفريني معلولان پيشنهاد ميكنيم و به مرحله اجرايي شدن هم ميرسانيم اما برخي از آنها مانند بازيافت مهرباني و كار چاپ سابليميشن را نتوانستهايم با موفقيت پيش ببريم. ازجمله اين ايدهها راهاندازي تاكسي سرويس ساحلاميد بود؛ تاكسي سرويسي كه رانندههاي آن معلولان و زنان سرپرست خانواده بودند.خيلي موفق عمل نكرد و مجبور شديم آن را با وجود استقبالي كه از سوي مردم شد تعطيل كنيم؛ چون متأسفانه معلولاني كه خودرو داشتند و اتفاقا ميتوانستند وارد طرح شوند از اين تاكسي سرويس استقبال نكردند. ايده بعدي وانت مهرباني بود كه با كمك دوستان يك وانت خريداري كرديم و يك معلول بهعنوان راننده مسئوليت آن را برعهده گرفت. اما متأسفانه اين واژه بد جا افتاد و دوستان تماس ميگرفتند و فكر ميكردند رايگان است يا خيلي كم هزينه ميگيرد؛ درصورتي كه منظورمان اين بود كه بارهايشان را به اين وانت بدهند تا هم رانندهاي كه روي وانت كار ميكند هزينه زندگي خودش را تأمين كند و هم بخش اندكي از آنكه سهم مؤسسه بود صرف امور خيريه مؤسسه شود. اما متأسفانه به دلايل مختلف اين ايده هم موفق نبود و به ناچار وانت را براي فروش گذاشتيم.»