اين مشكل قديمي مجاب كردن عدهاي از افراد جامعه است كه به هر دليل شخصي درست يا نادرست و منطقي و غيرمنطقي انتخابات را تحريم كردهاند و دوست ندارند راي بدهند.
مثلا تصور كنيد شما با توجه به بينش خود و بررسي كارنامه يكي از كانديداها، انتخاب او به عنوان رئيس جمهور را به نفع كشور ميدانيد. سعي ميكنيد در هر جمع دوستانه و خانوادگي و همكاري، ديگران را به راي دادن به فرد مورد نظرتان تشويق كنيد. توي شبكههاي مجازي براي كانديداي محبوبتان پستهايي ميگذاريد و نوشتههاي سايرين درباره او را به دوستانتان فوروارد ميكنيد. مناظرههاي چندنفره در جمعهاي مختلف برگزار ميكنيد و با طرفداران كانديداهاي ديگر بحث ميكنيد. همه انرژيتان را گذاشتهايد بر سر اينكه به همه بقبولانيد كه كانديداي مورد نظرتان اصلح است. اين وسط درحالي كه داريد در يك جمع دوستانه با هيجان و حرارت و با تمام وجود در مورد راي دادن به كانديداي مورد نظرتان حرف ميزنيد يكي پيدا ميشود و بيمقدمه ميگويد: «برو بابا. اصلا راي دادن اشتباهه. رئيس جمهور از همين الان مشخصه. فكر ميكني راي من و تو تاثير داره؟»
يكهو واميرويد. حرف در دهانتان ميخشكد و لمس ميشويد. همينطور مات به طرف نگاه ميكنيد و با خودتان فكر ميكنيد مگر هنوز چنين آدمهايي با چنين تصوري وجود دارند؟ مگر ميشود درحالي كه كل مردم دنيا هر چند سال يكبار انتظار ميكشند تا به وسيله انتخابات، دولت محبوبشان را به قدرت بنشانند و دولت نامحبوبشان را از قدرت خلع كنند، كسي بتواند بيخيال سرنوشت خودش و كشورش باشد و آيندهاش را تحريم كند؟
حرف ميزنيد و استدلال ميكنيد و سعي ميكنيد طرف را راضي كنيد. حرفهايتان درباره اين نيست كه به چه كسي راي بدهد، داريد خودتان را ميكشيد كه به او بقبولانيد كلا راي بدهد. اينجا به «كي» اصلا مهم نيست. اينجا مهم اين است كه رفيق تحريمي را مجاب كنيد بيخيال سرنوشتش نشود، سرنوشتي كه به سرنوشت يك ملت گرهخورده و اصلا شخصي نيست.
اين روزها هم مثل روزهاي قبل از هر دوره انتخابات، حداقل از زماني كه من يادم هست، غير از بيانيههاي رسمي و دعوتهاي غيررسمي مسئولان به شركت در انتخابات، خيلي از من و شمايي كه آينده كشور برايمان مهم است داريم با آدمهايي كلنجار ميرويم كه انتخابات را تحريم كردهاند و دوست ندارند توي انتخابات شركت كنند. آدمهايي كه مسخرهترين دليلها را به عنوان دلايل منطقي صف ميكنند مقابل همه استدلالهاي افراد وظيفهشناس و علاقهمند به سرنوشت كشورشان. آدمهايي كه در طول زندگيشان بارها براي داشتن حق انتخاب در مسائل شخصيشان جنگيدهاند، حالا درست وقتي قانون كشور حق بزرگ انتخاب آينده را بهشان داده دارند ناز ميكنند. مطمئنم اگريك بار فهرستي از اين تحريميها آماده و حق شركت در انتخابات براي هميشه از شان سلب ميشد. ، آن روز همه افراد اين گروه به خيابانها ميريختند و حق رأيشان را از دولت طلبميكردند. آدميزاد كلا موجود عجيبي است.