مگر اينكه يك كودك اينجا را با گريههايش روي سرش گذاشته باشد تا بلكه دل پدر يا مادرش به رحم بيايد و بيسوزن زدن از اتاق تزريقات نجاتش بدهند. اما در اين درمانگاه عجيب است بيشترين رفتوآمد مربوط به كودكان و نوجوانان است؛ آن هم با لبخند، به خواست خودشان و گاهي روزي چند مرتبه، وسط يك روستا! قابل باور باشد يا نه، اين اتفاق در درمانگاه يكي از روستاهاي استان قزوين افتاده است.
اينجا روستاي «قلات» از توابع شهرستان قزوين است و ماجراي علاقهمندي كودكان و نوجوانان قلات به درمانگاه روستايشان به خلاقيت پزشك اين درمانگاه برميگردد. روزهاي بهاري سال گذشته بود كه كتابخانه نونوار درمانگاه، نظر خيلي از بچههاي روستا را جلب كرد. آقاي دكتر خودش دست بهكار شده بود و با اسپري رنگ، جان تازهاي به كمد قديمي درمانگاه بخشيده بود.
بچهها لابد قبل از آنكه توي اتاق آقاي دكتر، سرك بكشند گردنهاي باريك و آفتابسوختهشان را سمت كتابخانه درمانگاه چرخاندهاند تا قفسههاي مرتب و كتابهاي جديد را ورانداز كنند. در كنار كتابخانه سالن، صندليهايي هست كه ميشود براي انتخاب كتاب، روي آنها نشست و كتابها را ورق زد. از اواخر تابستان با كمك اهالي، يك دستگاه آبسردكن هم براي درمانگاه تهيه شده. حسين پژم، پزشك درمانگاه روستاي قلات، ميگويد: «بچهها اوايل طرز كار دستگاه را نميدانستند اما حالا وقتي از مدرسه ميآيند براي خودشان آبجوش ميريزند و با استفاده از چايكيسهاي يا بستههاي قهوه، نوشيدني گرم درست ميكنند. آن وقت مقابل كتابخانه مينشينند و كتاب ورق ميزنند. اينجا كمكم شباهت زيادي به كافه كتاب پيدا ميكند».
- وقتي اتاق معاينه، كتابخانه بود
قبلا همهچيز فرق ميكرد. درمانگاه، در عين اينكه يك مركز درماني بود اما كتابخانهاي در اندازه يك قفسه، در آن تدارك ديده شده بود. دكتر حسين پژم آن كتابخانه را در يكي از قفسههاي كمد اتاق خود تعبيه كرده بود. خاطره روزهاي نخست كتابخواني بچههاي روستا، دكتر را ياد نحوه انتخاب كتابهاي كتابخانه توسط بچهها مياندازد؛ «بچهها وارد اتاق معاينه ميشدند و كتابهاي كتابخانه كوچك را روي ميز مقابل من پخشوپلا ميكردند. هر كدام از بچهها كتاب موردعلاقهاش را برميداشت. بعد از انتخاب كتاب، باقي كتابها در تكطبقه كتابخانه، مرتب ميشد تا باز علاقهمندان ديگر به كتابخواني از راه برسند و سراغ كتابخانه درمانگاه بروند» .
- حكايت رعبآور روپوش سفيد و راهحل دكتر
ترس از معاينهشدن توسط پزشك يا حتي مواجهه با كادر درماني، ممكن است از كودكي در رگ و ريشه آدم جاي بگيرد. در اين صورت، فرد با ديدن پزشك و فضاي درماني دچار اضطراب ناخودآگاه ميشود و نتيجه آن با تغييرات فشارخون شخص، خود را نشان ميدهد. دكتر حسين پژم با اشاره به اين پيشامد ميگويد: «اين وضعيت با نام «فشارخون روپوش سفيد» خوانده ميشود». هرچند مقصود از راهاندازي كتابخانه درمانگاه قلات، افزايش آگاهي مراجعهكنندگان نسبت به درمانگاه بوده اما دكتر پژم هدف ديگري را هم در سر ميپرورانده. او ميگويد: «اين كتابخانه بهمنظور ايجاد محيطي امن براي اهالي و مراجعهكنندهها تدارك ديده شده». هدفي كه دكتر پژم بعد از گذشت يكسال با تلاشهايش به آن دست يافته. او با مراجعان كودك و نوجوان خود ارتباط خوبي برقرار كرده. به گفته خودش تجربه چندين ساله تدريس، در رسيدن به اين مهم يارياش كرده است.
- كجا امنتر از اين درمانگاه؟
روستاي آرام قلات در حفاظ پيچهاي تاك خوابيده اما اهالياش از گرگ و ميش صبح بيدارند. زنگ تعطيلي مدرسه روستا كه بخورد، دانشآموزان زودتر از بقيه علاقهمندان به كتابخواني، خودشان را به كتابخانه درمانگاه ميرسانند. با اين حال دكتر حسين پژم مراجعهكنندگاني از ميان والدين همين دانشآموزان دارد كه به عشق امانتگرفتن كتاب، راهي درمانگاه ميشوند. راهاندازي كتابخانه، بر ارتباط قلاتيها با پزشك و كادر درماني درمانگاه تأثير مثبت گذاشته تا جايي كه بعضي از اهالي قلات هنگام سفر، گلدان خود را در درمانگاه ميگذارند تا كاركنان درمانگاه در نبودشان از گلدان آنها مراقبت كنند.
- قدرت آن ليوان نيمهپُر
راهاندازي كتابخانه درمانگاه قلات، مصداق توجه به «نيمه پرليوان» است. حسي كه جرقه اوليه اين كار را زده، متمركزشدن روي توانمنديها و اتكا به داشتههاست. دكتر پژم ميگويد: «هميشه تصور كردهام به جاي آنكه از وضعيت نامساعد موجود شكايت كنم ميتوانم دست بهكار شوم. صحبت درباره شرايط نامطلوب احتمالي، براي تغيير وضعيت موجود كارايي ندارد. قبل از راهاندازي كتابخانه در درمانگاه، به اين فكر كردم كه با اين فضايي كه در اختيار من است چه كارهايي ميتوانم انجام دهم و بعد تصميم گرفتم تا جايي كه توانايي دارم مراجعهكنندگان و اهالي روستا را به مطالعه دعوت كنم».
- راهحل براي كتابخوانهاي خجالتي روستا
دعوت به مطالعه، جزو اثربخشترين فعاليتها براي كودكان و بزرگسالان بهحساب ميآيد؛ بهخصوص كه اين روزها مدت زيادي از زمان افراد با سرگرمي با شبكههاي مجازي هدر ميرود. دكتر پژم معتقد است: «با جايگزيني كتابخواني و آموختن اين مسير از كودكي ميتوان بهجاي وقتگذراني با گوشي تلفن همراه، اطلاعات مفيدي از طريق مطالعه كسب كرد».
- راهاندازي كتابخانه با كمترين هزينه ممكن
سرمايه اوليه راهاندازي كتابخانه روستايي در قلات، 300هزار تومان بوده است. دكتر پژم با اشاره به اين موضوع ميگويد: «من از اطرافيانم براي راهاندازي كتابخانه كمك گرفتم. بعد در تلگرام يك كانال ساختم و عكس كتابخانه و لحظات مطالعه بچهها را در آن قرار دادم. در همين فضا از اعضاي كانال درخواست كمك كردم. ترجيح من اين است كه اعضاي كانال، شخصا كتاب را براي بچهها تهيه كنند چون كار بسيار دلچسبي است. اما اگر مايل به اين كار نباشند مبلغ خريد كتاب را بهحساب من واريز ميكنند».
- كتابخانه 50جلدي، به 2هزار جلد رسيد
از روزهاي تولد كتابخانه درمانگاه قلات، اندكي بيش از يكسال ميگذرد. آن روزها، همهچيز با جمعآوري حدود 50 جلد كتاب آغاز شد و حالا اين كتابخانه بين 2 تا3هزار جلد كتاب دارد. ميان اين تعداد كتاب، عناوين متنوعي گنجانده شده؛ از كتابهاي علمي و ادبي گرفته تا كتب روانشناسي، پزشكي و شعر. كتابهايي كه در ميان دانشآموزان بيشتر مورد استقبال قرار ميگيرد از سوي دكتر پژم شناسايي شدهاند تا در خريدهاي بعدي مدنظر قرار گيرند. او ميگويد: «از روي ورقهاي تاخورده و حجيمشدن كتاب متوجه ميشوم كه بچهها كتابي را دوست داشتهاند و بارها براي مطالعه به امانت بردهاند». حالا دكتر حسين پژم با علايق كودكان و نوجوانان روستا در كتابخواني آشنا شده است. هر كدام از آنها اگر خلاصه كتابي را كه مطالعه كرده به او تحويل دهد از دكتر جايزه دريافت ميكند.
- تكرار كتابخانه روستايي
راهاندازي كتابخانه روستايي توسط دكتر پژم اثرات مطلوبي از خود بهجاي گذاشته. علاوه بر استقبال بچهها و اهالي روستا از اين كتابخانه، تعدادي از همكاران پزشك او نيز براي راهاندازي كتابخانه در محل خدمت خود پيشقدم شدهاند. با اضافهشدن كتابخانه در مراكز درماني ديگر، امكان تبادل كتاب بين اين كتابخانهها فراهم ميشود. هرچند همين حالا هم دكتر پژم در هر بار سر زدن به روستاهاي اطراف قلات و معاينه بيماران اين روستاها، تعدادي كتاب به همراه خود ميبرد و براي مطالعه اهالي نزد آنها به امانت ميگذارد تا در نوبت بعد آنها را تحويل بگيرد.
- بدون كتابخانه روستايي، هرگز
دور ماندن از كتابخانه روستايي چه حسي دارد؟ اين سؤال پاياني از دكتر حسين پژم است. پاسخ براي او آنطور كه ميگويد سخت است، آنقدر كه نفسي عميق بكشد و اين موضوع را عيان كند كه مايل به رخداد چنين اتفاقي نيست. او ميگويد: «هركس از من در مورد فعاليتهايم سؤال ميكند در جواب، بهكار حرفهاي خودم در رشته پزشكي اشاره ميكنم و بعد از آن درباره فعاليت كتابخانه روستايي برايش ميگويم. اين كار، نيمي از زندگي من را تشكيل داده و انجام آن تأثير مثبتي روي فعاليتهاي ديگر من دارد». كتابخانه روستايي اين روزها 14ماهه شده است و كمكم رو به كمال حركت ميكند. به گفته دكتر پژم اكنون 6ماه است كه بازيهايي به فعاليت كتابخواني در درمانگاه اضافه شده. حالا دانشآموزان روستاي قلات در كنار كتابخانه درمانگاه، از بازيهاي منچ، بدمينتون، تنيس و طناب براي بازيهاي گروهي بهرهمند شدهاند.
- كباب يا كتاب؟!
اولين بازخورد در مقابل راهاندازي كتابخانه روستايي، چندان دلچسب نبوده؛ شخصي كه از اين تصميم مطلع شده در مقابل دكتر پژم به اين موضوع اشاره كرده كه كودكان اين روستا «كباب» ميخواهند نه «كتاب»! اما اين بازخورد باعث دلسردي دكتر پژم نشد. او ميگويد: «كتاب با تنوعي كه در شهرها موجود است بهدست بچههاي اين روستا نميرسد. دانشآموزان اين روستا در كتابخانه مدرسه به تعدادي از كتابها دسترسي دارند و به همينخاطر از من ميخواهند كتابهايي برايشان تهيه كنم كه در مدرسه به آنها دسترسي ندارند. آنها كتابهايي را دوست دارند كه نسبت به علايق كودكان دوران گذشته تفاوت دارد؛ كتابهايي كه تصويرسازي زيبايي داشته باشند و داستانهايشان بتوانند براي آنها تصاوير زيادي خلق كنند. حالا والدين ميگويند فرزندانشان بعد از راهاندازي كتابخانه به كتاب خواندن علاقهمند شدهاند. بعضي از افراد تحصيلكرده روستا هم بهصورت مداوم براي امانتگرفتن كتاب به درمانگاه ميآيند».