وقتي دارد از خلاقيتش در هنر «معرقچرم» حرف ميزند يادش به گذشتههاي دور برميگردد... تا تنهايي روزهاي نخست، تا ورشكستگي، تا پشتكار و النگوهاي همسر كه سرمايه راهش شدند. امروز پشت اين ميزِ مزين به هنر معرقچرم، همان اسماعيل ميرفخررجايي نشسته كه در زندان استان اصفهان به مددجوهاي اين مركز، آموزش معرق چرم ميدهد. نه يكي، نه دو تا... . شاگردهايش توي زندان 100نفر هستند و استاد فكر ميكند چقدر خوب است كه اين هنر با وجود هنرجوهايش هيچ جاي راه متوقف نميشود.
- از كودكي با كارِ چرم
آشنايي با كارِ چرم از كودكي باعث شد تا ميرفخررجايي در انجام هنر «سوختنگاري» روي چرم موفق عمل كند. قالب فلزي دستساز، آنقدر روي تن چرم ماند كه طرح موردنظر را بر رويش نقش بزند. سوخت نگاري، اما تنها به همين امر خلاصه نميشد. دستهاي هنرمند، بايد با چندين تكنيك هنري آشنايي داشت تا درنهايت يك اثر در رشته سوختنگاري آماده ميشد. اما در همين مسير بود كه اسماعيل ميرفخررجايي تكههاي بريده چرم را كنار هم گذاشت. او ميگويد زماني براي آموزش ديدن نزد استاد خوشنويسزاده رفته، اما ايشان بهعلت كهولت سن، آموزش به ميرفخررجايي را به پسرش محول كرده و خوشنويسزاده پسر هم او را نپذيرفته است. درنهايت ميرفخررجايي با همكاري غلامحسين آقارخ در كار كردن روي چرم تبحر يافته است.
- پوستر چرم نمايشگاه، جرقه اوليه را زد
فعاليت اسماعيل ميرفخر رجايي در ابتداي جواني به دوخت لباسهاي چرم خلاصه ميشد. او اين كار را بدون آموزش ديدن انجام ميداده. روزهاي سرد سال، كار را براي فروش لباسهاي چرمي اعم از كت و كاپشن، هموار ميكرد، اما فروش اين لباسها با آغاز فصل گرما به تعداد انگشتهاي دست هم نميرسيد. بيكاري روزهاي گرم سال، بهخصوص تابستان باعث شد تا فكر جديدي به ذهن اسماعيل ميرفخررجايي خطور كند. دوخت كمربند، كيف و جلد كتاب و روكش اسلحه كارهايي بود كه ميشد در اوقات فراغت از دوخت لباس زمستاني به آنها پرداخت. فروش اين اجناس هم وابسته به فصل و موقعيت خاصي در سال نبود. در همين اثنا برگزاري نمايشگاه تخصصي چرم در تهران به نقطهعطفي در زندگي ميرفخررجايي تبديل شد. نمونه كارهاي ميرفخررجايي در آن سال، جليقه، كوسن و ستِ دامن و كاپشن و همينطور كيف و كفش بود. او بهخاطر دارد كه چطور پوستر نمايشگاه تخصصي چرم در سال1370 را با خردههاي چرم دوخته است. پايان دوخت پوستر نمايشگاه با خرده چرم، به ميرفخررجايي نشان ميدهد كه با وجود چرم چه كارهاي خارقالعادهاي ميتوان انجام داد.
- سرمايه اوليه:3 النگوي همسر
دانستهها و اطلاعات اوليه استاد از دوخت كفش چرمي بر هنري كه با خرده چرمها عيان شده بود، اضافه شده است. اما كار دوخت لباسهاي چرم كمكم متوقف شد و ميرفخر رجايي شروع به دوخت كيف دستدوز كرد. چون تعطيل كردن و از سرگيري كار در كارگاه براي دوخت لباسهاي چرم، كار اسماعيل ميرفخررجايي را تا حد زيادي كُند ميكرد. علاوه بر اينها، توليد جعبه نفيس قرآن و جلد كتاب از چرم هم بازار خودش را داشت. دوخت خردهچرمها استاد را به يك نام براي كاري ميرساند كه تا به حال شخصي قادر به انجام آن نبوده است؛ معرقچرم. او اين نام را در مراجعه به اداره صنايعدستي استان اصفهان اعلام ميكند. خاطره استاد به حوالي سال1372 برميگردد و ميگويد: «كار با چرم مرا به سمتي پيش برد كه تكنيكهاي جديدي در كار كشف كردم. در اين زمان 2 فرزند داشتم و يك خانه استيجاري در كنار يك حرفه كه شناختي از آن وجود نداشت و من ناچار بودم آثارم را با زحمت زيادي به فروش برسانم؛ بهخصوص كه وقتي از كار كفش بيرون آمدم، كارگاه كفشدوزي پدرم ورشكست شده بود. در آن موقعيت بود كه از همسرم خواستم 3 النگويش را بفروشد و سرمايه كار من كند. كار من با فروش آن 3 النگو شروع شد. هنوز هم خود را مديون همسرم ميدانم و از او سپاسگزارم».
- و زندان تو را فرا ميخواند!
زمان كوتاه بود و فرصت براي ايدهپردازي روي چرم، كم. مسئوليت خانه هم در اين شرايط، قوزبالاقوز شده بود، درحاليكه ايدهپردازي و پيادهكردن طرحها، نياز به يك محيط ساكت و آسودگي خيال داشت. اسماعيل ميرفخررجايي در اين شرايط، آرزو كرده است تا مدتي را در زندان گرفتار شود! شايد فرصت دلخواه براي پيادهكردن ايدهها روي چرم برايش ايجاد شود. اين را ميگويد و به ياد تصوري كه در سر ميپرورانده، لبخند ميزند. براي گسترش كار، پاي او هيچگاه به بانك باز نشد تا درخواست وام كند، اما آنطور كه ميگويد خداوند، داوود افشاري، شريك و همراه معتمد و كاردان او را بر سر راهش قرار داد تا كمك مؤثري براي رشد كار او باشد. با شروع شراكت و پيشرفت كار معرق چرم، استقبال خوبي از نمايشگاه ميرفخررجايي در شهر اصفهان شد و مدير بنياد تعاون زندان استان اصفهان، در بازديد از اين نمايشگاه تمايل خود را براي حضور وي و آموزش اين هنر در محيط زندان به او اعلام كرد. ميرفخررجايي يادش ميآيد كه در نخستين ورود به محيط زندان، خاطره آرزوي سالها قبل برايش زنده شده است. او با خود گفته است من براي انجام كارِ بيشتر، آرزو داشتم در اين محيط گرفتار شوم و حالا خدا مرا به اينجا كشانده است. نيت او در همين گيرودار بر محور آموزش زندانيان تا رسيدن به مرحله درآمدزايي دور ميزند و كار توسط او كليد ميخورد.
- وقتي مددجوها جاي فرزند استاد مينشينند
آموزش به تعدادي از مددجويان زندان اصفهان يك تجربه عجيب و منحصر به فرد براي ميرفخررجايي رقم زده است. او احساس ميكند اين مددجويان فرزندان او هستند و در اين محيط رابطه دوستانهاي بين آنها و مربيشان برقرار است. ميرفخررجايي ميگويد : تصميم من اين بود كه خط توليد و كار هنري را با هم ادغام كنم و به توليد انبوه و فروش بيشتر برسم. در حال حاضر كار معرق چرم بين مددجويان زندان اصفهان بهصورت تخصصي تقسيم شده است؛ يعني تمام مددجوياني كه مشغول انجام كار هستند روي شيء توليد شده كار ميكنند. تخصصيشدن كار باعث ميشود كار به بهترين شكل ممكن انجام شود. با اين حال مددجوياني كه علاقهمند به يادگيري كل مسير توليد باشند نحوه فعاليتهاي همراهان خود را در ذهنشان ثبت ميكنند. جالب اينجاست كه مددجوياني كه در زندان مشغول فعاليت در رشته معرق چرم هستند نسبت به هنرجويان بيرون از محيط زندان، بيشتر روي كارشان تمركز ميكنند و به انجام آن علاقه نشان ميدهند.
- طرحها از كجا الهام ميگيرد
اصفهان، مهد نقوش سنتي، گلهاي شاهعباسي و معماري ديدني مساجد، دستِ استاد را براي الهام گرفتن از داشتههاي هنر اين استان باز گذاشته است. حالا در ميان طرحهايي كه روي آثار ميرفخررجايي نقش بسته، دنبالهاي از نقاشي و معماري ماندگار اصفهان ديده ميشود. او رخِ يكي از آثار توليدشده را نشان ميدهد و ميگويد: «اين طرح را با الهام از گنبد شيخ لطفالله اجرا كردهايم. اجراي اين طرحها تماما با دست انجام ميشود و مددجوهاي زندان اصفهان چند قالب برش در اختيار دارند. قالبها را داغ ميكنند و طرح موردنظر را با آن قالب ميزنند. بعد به نوبت، بخشهاي مختلف طرح را سوار كرده و چسب ميزنند. روي بعضي از آثار، آينهكاريهاي ريز هم اجرا شده». اين يكي، كاري است كه ميرفخر رجايي با ايستادن كنار دست يك هنرمند آينهفروش در اصفهان ياد گرفته و بعد با خريد يك جام آينه و يك «الماس شاخي» برش روي آينه را امتحان كرده است. او ميگويد: «بعد از دومين تلاش براي برش آينه، موفق به انجام اين كار شدم و در بخشهايي از اثر توليدشده، از تكههاي آينه هم استفاده كردم. اما براي توليد محصولات توليدشده با هنر معرقچرم، نظر مشتري و كاربردي بودن محصول در درجه اول اهميت قرار دارد».
- هنوز در ابتداي راه هستم
از روزهاي آغازين كار با چرم توسط استاد، بايد چهلو چند سال گذشته باشد. او حالا در ميانه 53سالگي از احساس خوشي كه بابت آغاز اين راه دارد ميگويد؛ احساسي كه همچنان به نقطه شروع چرمدوزي دستي وصل است و اين تصور را در خيال ميرفخررجايي رنگ ميبخشد كه هنوز در ابتداي راه است. به گفته خودش آرزويش اين است كه هنر معرقچرم بعد از او متوقف نشود. اين كار حال خوش و روحيه خوبي براي او و هنرجويانش در داخل و خارج زندان رقم زده است. روي اين مسئله تأكيد ميكند و ادامه ميدهد: « اصلا بيكاري معنا ندارد، چرا كه خيلي كارها ميتوان انجام داد». بعد به گفتههاي مديريت زندان استان اصفهان اشاره ميكند و ميگويد: «ما با راهاندازي كارگاه چرم و چوب در اصفهان، ميتوانيم براي اغلب مردم اين استان شغل ايجاد كنيم. در حال حاضر سبك كار ما در يك كارگاه كفشدوزي هم مورد استقبال قرار گرفته و قرار است بهصورت كاربردي در آن كارگاه استفاده شود. حالا ميتوان به توليد آثار مدرن با چرم هم فكر كرد و با استفاده از هنرِ معرقچرم محصولاتي را توليد كرد كه براي زندگي امروز كاربرديتر باشند».