گرچه با ورود نخستين آورندگان اسلام كه سادات موسوي بودند هزاران نفر از مردم شبهقاره به اسلام گرويدند اما چون رويه اسلام ناب محمدي رسيدگي به محرومان و مبارزه با ظلم و بيداد بود، اين وضعيت به مذاق ملاكان و حاكمان محلي شبهقاره خوش نميآمد. با ورود استعمار بريتانيا اين دشمنيها تشديد شد و كار به حذف فيزيكي رهبران اسلامي و ايجاد تفرقه بين مسلمانان و نيز ايجاد دوقطبي هندو- مسلم رسيد؛ دوقطبياي كه در ميانه قرن بيستم به ثمر نشست، شبه قاره هند را 2پاره كرد و از دلش 2كشور هند و پاكستان سربرآوردند. هند سرزمين هندوها شد و پاكستان سرزمين مسلمانان. اما استعمارگران به اين هم راضي نشدند و همه تلاششان را براي ازبين بردن هرگونه فعاليت اسلامي به كار بستند. با پيروزي انقلاب اسلامي و بيداري دوباره مسلمانان جهان، دشمنان اسلام كه حضور علما در سرزمينهاي اسلامي را بهنفع خود نميديدند بازهم كمر به حذف فيزيكيشان بستند كه ميتوان به شهادت علمايي چون محمدباقر صدر و آيتاللهحكيم اشاره كرد. آنچه در پي ميآيد مروري بر سير زندگي و مبارزات شهيدسيدعارف حسيني، رهبر شيعيان پاكستان است.
نهضت مردم ايران در حال اوج گرفتن بود كه حسيني فعاليتهاي سياسي را در قم آغاز كرد. او، هم خود در تظاهرات ضدرژيم پهلوي حضور مييافت و هم ديگر طلاب پاكستاني را ترغيب ميكرد در راهپيمايي عليه شاه شركت كنند. از اينرو طلاب غيرايراني خصوصا پاكستانيها تحت كنترل ساواك قرار گرفتند و درنهايت در سال 1357سيدعارف و بسياري از طلاب را بازداشت كردند. خواستند از آنها تعهد بگيرند كه ديگر نبايد در تظاهرات شركت كنند و وقتي آنها زير بار امضاي تعهدنامه نرفتند يكماه پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، ساواك همه آنها را اخراج كرد. سيدعارف حسيني پس از اخراج از ايران به پاكستان برگشت و آنجا هم دست بردار رژيم پهلوي نبود. دست به بيداري مردم پاكستان زد و آنها را به حمايت از نهضت آيتالله خميني تشويق كرد. سيدعارف امامخميني(ره) را ولي امر مسلمانان و رهبر جهان اسلام معرفي ميكرد و با كمك مسلمانان پاكستان، اعم از شيعه و سني عليه حكومت ايران تظاهرات به راه ميانداخت. او همزمان در مدرسه جعفريه پاراچنار جامعالمقدمات و صرف مير تا لمعه درس ميداد و پنجشنبهها هم عازم دانشگاه پيشاور ميشد تا معلم اخلاقاسلامي باشد. او همزمان اوضاع ايران را هم مرتب دنبال ميكرد و حتي بعد از پيروزي انقلاب، زماني كه عراق به ايران حمله كرد سيدعارف مدام پيگير اخبار جنگ بود. شاگردانش تعريف ميكردند كه «موقعي كه به ما درس ميداد راديو را روشن ميگذاشت و مرتب در جريان اخبار جنگ بود. وقتي خرمشهر آزاد شد و در ايران جشن گرفتند، ما هم در پاراچنار جشن گرفتيم و تظاهرات كرديم».
سيدعارف حسيني، نماينده امام خميني(ره) در امور حسبيه پاكستان شد تا وجوه شرعي را دريافت كند. پس از آن حوزه علميه آيتالله حكيم را در شهر راولپندي تاسيس كرد و علامه سيدحسين حسيني را به رياستش گمارد. سيدعارف سپس اقداماتي براي ايجاد تحول در ساختارهاي فرهنگي و سياسي پاكستان كرد و دست به تبليغات عليه محمد ضياءالحق، ششمين رئيسجمهور پاكستان و حاكم نظامي اين كشور زد كه دستور اعدام ذوالفقار علي بوتو، رئيسجمهور پيشين را صادر كرده بود. از ديگر دلايل مخالفت علامهسيدعارف حسيني با ضياءالحق تلاش وي براي ساخت بمب اتم، ايجاد «نظام راستين اسلامي» براي تبعيض عليه شيعيان، ايجاد تفرقه بين اهل سنت و شيعه و درنتيجه محدود كردن نهضت اسلام در پاكستان بود. پيشتر ضياءالحق، در اجلاس شوراي مشاورين فدرال، آموزش ديني جداگانه (شيعه و سني) را لغو و آموزش مختلط را جايگزين آن كرده بود. از اينرو شيعيان بار ديگر احساس كردند حيثيتشان در معرض نابودي است و صداي اعتراضشان بلند شد. مفتي جعفرحسين، تنها نماينده شيعيان در شوراي ايدئولوژي اسلامي ضياءالحق، احساس مسئوليت كرد و در يك كنفرانس مطبوعاتي اعلام كرد: «من بهعنوان مفتي فقهجعفري در شوراي ايدئولوژي، كتباً و صريحاً در اجلاس كابينه فدرال موضوع ملت شيعه را طرح كرده بودم ولي به آن ترتيب اثر داده نشد. ادعاي ضياءالحق مبني بر مورد اتفاق بودن قوانين اعلامشده از طرف تمام اعضاي شوراي ايدئولوژي درست نيست و واقعيت ندارد. اگر فقهجعفري در كنار فقهحنفي در كشور رسميت نيابد، من به نشانه اعتراض، از شوراي ايدئولوژي استعفا خواهم كرد». اقدام بجاي مفتي جعفرحسين در برابر خودكامگي نظاميان، تشويش شيعيان را بيش از پيش افزايش داد و نفرتي عمومي عليه نظاميان بهوجود آورد. دولت كه در همسايگياش يك انقلاب اسلامي ديده بود از اوضاع پيش آمده ترسيد لذا با تجمع ميليوني شيعيان در روز 24فروردين 1358در شهرستان بهكر توان مخالفت نداشت. در اين تجمع با همفكري انديشمندان شيعه، سازماني به نام «نهضت اجراي فقهجعفريه» تاسيس و علامه مفتي جعفر حسين بهعنوان نخستين رهبر اين سازمان و زعيم شيعيان پاكستان انتخاب شد. سپس توسط مفتي جعفر حسين، علامه سيدعارف حسيني به عضويت شورايعالي نهاد تازهتاسيس نهضت اجراي فقه جعفري درآمد.
سيدعارف پس از رحلت مفتي جعفر حسين، در شهريور 1362توسط شورايعالي نهضت در بهكر بهدليل قدرتش در رهبري كارهاي جمعي، به رهبري شيعيان و رياست نهضت انتخاب شد و بعد از انتخاب بهعنوان رهبر شيعيان پاكستان، در سال 1363انقلابش را گسترش داد. همه سخنرانيهايش در جهت از بين بردن فسادهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي در كشور و نيز محو توطئههاي تفرقهافكنانه بود كه آنها را سبب از همگسيختگي جامعه اسلامي پاكستان ميدانست. او حالا نماينده انقلاب اسلامي در شبهقاره هند بود و براي گسترش انديشههاي امامخميني(ره) و اسلام حقيقي مراكز آموزشي و نهادهاي زيادي در پاكستان تاسيس كرد. ازجمله اين نهادها دارالمعارف الاسلاميه بود و با اينكه در مناطق فقيرنشين پيشاور تاسيس شده بود اما ساختماني زيبا داشت و از معماري مدرن بهرهمند بود. پس از شهادت سيدعارف نام وي را بر اين كانون علمي گذاشتند؛ كانوني كه هم برنامههاي سنتي داشت و هم جديد و رشتههاي آموزشي نوين بنا به مقتضيات جامعه در آن تدريس ميشد، هم به نيازهاي جديد پاسخ داده شود و هم جوانب گستردهاي مثل سياست، اقتصاد، جامعهشناسي و نيز آموزههاي اعتقادي را در خود داشته باشد.
سيدعارف در كنار تاسيس كانونهاي علمي در مناطق فقيرنشين، مساجد و حسينيههاي بسياري را هم در مناطق محروم و دورافتاده بنا كرد. مساجدي كه عمدتا در ايالتهاي سند و بلوچستان تاسيس شدند. و حسينيههاي ساختهشده توسط حسيني را ميتوان در بسياري از مناطق پاكستان پيدا كرد. او متوجه شده بود كه در پاراچنار، از مناطق شيعهنشين بسيار پرجمعيت پاكستان، حتي كمترين امكانات درماني هم وجود ندارد. از اينرو آستينهايش را بالا زد و درمانگاه بزرگي به نام «شفاخانه علمدار» با استعانت از شخصيت والاي كربلا، حضرت ابوالفضل(ع)، بنيان گذاشت. سيدعارف در درمانگاه 30تختخوابياش سعي كرد بهترين تيم پزشكي و مجهزترين وسايل و امكانات را بياورد تا بيماران منطقه براي معالجه به مناطق ديگر نروند. شهر بندري كراچي، مقصد دوم سيدعارف حسيني بود تا دومين درمانگاه را بنا كند. «والعصر» مركزي درماني بود كه براي معالجه بيماران فقير و بيبضاعت تاسيس شد كه هنوز هم در كراچي پابرجاست.
مجموعه اقدامات او طاقت دشمنان اسلام را طاق كرده بود و از اينرو كمر به حذف فيزيكي رهبر شيعيان پاكستان بستند. سيدعارف حسيني سحرگاه جمعه 14مرداد1367 از پاراچنار به پيشاور رفت تا سخنراني كند. او براي نماز صبح به مدرسه علميه دارالمعارفالاسلاميه پيشاور رسيد. دقايقي پس از اداي نماز صبح، هدف يك گلوله سمي قرار گرفت و بلافاصله توسط همراهان به بيمارستان منتقل شد اما ساعاتي بعد، در بيمارستان در سن 42سالگي به شهادت رسيد. وقتي خبر شهادت علامه در پاكستان منتشر شد همه مسلمانان، چه شيعه و چه سني به نشانه اعتراض به خيابانها آمدند و شعارهايي عليه دولت ضياءالحق سر دادند. ضياءالحق-كه خودش چندي بعد در سانحهاي همراه با بسياري از نظاميان كشته شد- بدون توجه به اعتراضات در مراسم تشييع علامه شركت كرد. مسلمانان پاكستان در تشييع اين رهبر مذهبي بزرگ سنگتمام گذاشتند و او را تا مدرسه دارالمعارف بدرقه كردند. در مدرسه دارالمعارف، هيأت ايراني به سرپرستي آيتالله جنتي حضور داشتند تا در تشييع اين مبارز بزرگ جهان اسلام شركت كنند. آيتالله جنتي بر پيكر علامه نماز خواند و سپس پيكر وي با بالگرد به زادگاهش پاراچنار منتقل شد تا به خاك سپرده شود.
پسر بزرگ علامه، سيدعلي حسيني- كه وي نيز در عملياتي تروريستي در 3مهر 1387به شهادت رسيد- در مراسم تشييع پدرش مقابل مردمي كه عكسهاي امام خميني(ره) و شهيد حسيني را در دست داشتند گفت: «من مفتخرم به اينكه امروز فرزند يك شهيد هستم. از شما خواهش ميكنم تا زماني كه امامخميني، رهبر عظيمالشأن من و اميد مسلمانان جهان، زنده است شما احساس يتيمي نكنيد ما تا ايشان زنده باشند، يتيم نيستيم».
به دعوت سيدساجد علي نقوي، رهبر جديد شيعيان پاكستان، از شهر پيشاور تظاهرات عظيمي در روز 25شهريور برگزار شد و از دولت خواسته شد عاملان قتل شهيد حسيني را دستگير كنند؛ «روش تحقيقات مسئولان دولتي شك ما را نسبت به دخالت دولت در اين ترور برميانگيزد.» هنوز با وجود گذشت 29سال از شهادت علامه حسيني هويت قاتلانش مشخص نشده است. سارا حسيني همسر شهيد درباره اين موضوع ميگفت: «كساني ايشان را به شهادت رساندند كه از نقش مؤثر و تعيينكنندهشان در اعتلاي اسلام و شيعه در پاكستان آگاه بودند و نميخواستند چنين اتفاقي پيش بيايد. آنها ديدند نميتوانند او را از راهي كه ميرود باز دارند. رژيم بعث عراق، وهابيون و آمريكا نميخواستند امامخميني ديگري در پاكستان پديد آيد. علاقه شهيد به امام قابل وصف نبود و تصميم داشت راه ايشان را ادامه دهد و بههمين دليل تهديدي براي آمريكا محسوب ميشد».
- ساده زندگي كرديم و راحت
علامه حسيني از زبان همسرش سارا حسيني
هميشه پايبند به اصول اسلامي و شريعت بود. روابط دروني و مسئوليتهاي درونخانواده شهيد نيز مبتني بر اصول و شريعت اسلامي بود. ايشان در هيچ معاملهاي اصول اسلامي را زيرپا نگذاشت. زندگيمان خيلي ساده بود، لذا هيچگونه تلخي و ناراحتي در خانهمان ايجاد نميشد. البته اهتمام به تربيت اسلامي فرزندان و پايبندي به اصول و اخلاق اسلامي، موجبات شادي شهيد را فراهم ميكرد و كوتاهي و سهلانگاري در اين امور موجب ناراحتي او ميشد. ايشان حتي به شوخي هم قائل به دروغ گفتن با بچهها و براي بچهها نبود؛ يعني به بچهها نيز اجازه نميداد كه حتي به شوخي دروغ بگويند. با همه فرزندان نيز انس و محبت مساوي داشت و با همه در اين زمينه يكسان برخورد ميكرد».
- اين تازه آغاز مبارزه است
پيام امام خميني(ره) به مناسبت شهادت علامه سيد عارف حسيني
امام خميني(ره) در 14شهريور 1367 در پاسخ به تلگرامها و پيامهاي مردم و علماي پاكستان به مناسبت شهادت علامه سيدعارف حسيني، پيامي ارسال كردند و علامه حسيني را فرزند عزيز خويش خواندند. ايشان در اين پيام فرمودند:
پيامها و تلگرافات تبريك و تسليت شما در رابطه با شهادت جناب حجت الاسلام آقای سیدعارف حسین الحسینی، اين يار وفادار اسلام و مدافع محرومان و مستضعفان و اين فرزند راستين سيد و سالار شهيدان حضرت ابیعبدالله الحسین - علیهالسلام - واصل گرديد... دردآشنايان جوامع اسلامي، همانان كه با محرومان و پابرهنگان ميثاق خون بستهاند، بايد توجه كنند كه در آغاز راه مبارزهاند و براي شكستن سدهاي استعمار و استثمار و رسيدن به اسلام ناب محمدي راه طولاني در پيش دارند... بزرگترين فرق روحانيت و علماي متعهد اسلام با روحانينماها در همين است كه علماي مبارز اسلام هميشه هدف تيرهاي زهرآگين جهانخواران بودهاند و اولين تيرهاي حادثه، قلب آنان را نشانه رفته است ولي روحانينماها در كنف حمايت زرپرستاندنياطلب، مروج باطل يا ثناگوي ظلمه و مويد آنان بودهاند...ملت شريف و مسلمان پاكستان كه بهحق ملتي انقلابي و وفادار به ارزشهاي اسلامي بودهاند و با ما رابطه ديرينه گرم انقلابي، عقيدتي و فرهنگي دارند بايد تفكر اين شخصيت شهيد را زنده نگهدارند و نگذارند شيطانزادگان جلوي رشد اسلام ناب محمدي(ص) را بگيرند... وظيفه همه علماست كه با روشن كردن اين 2تفكر (اسلام آمريكايي و اسلام ناب محمدي)، اسلام عزيز را از ايادي شرق و غرب نجات دهند... امروز روز آمادهباش همه دشمنان اسلام است... بايد با دقت تمام، كيد و فريب استكبار شرق و غرب را شناخت و خنثي نمود... به همه برادران و خواهران مسلمان خود در آن كشور اطمينان ميدهم كه ايران اسلامي در كنار شما و بهعنوان ياري امين و سنگري محكم، از شرافت، استقلال، عزت و اعتبار اسلاميتان دفاع خواهد نمود... اینجانب فرزند عزیزی را از دست دادهام. خداوندتعالی به همه ما توفیق تحملمصائب و توان ادامه راه پر فروغ شهیدان را بیشتر از پیش کرامت فرماید...
- شاگرد خميني
پيوار، جايي در مرز پاكستان و افغانستان بود كه در آن 3قبيله غنديخيل، عليزئي و دويرزئي زندگي ميكردند و حسينيها از قبيله پشتون دويرزئي بودند. آنها اصالتا كرماني بوده و نسبشان به شاه شرف بوعلي قلندر بنسيدفخر ولي ميرسيد كه از نوادگان امام سجاد(ع) بود. اجداد سيدعارف براي تبليغ تشيع و معارف اهلبيت، از كرمان به منطقه پيوار رفتند و چون نسبشان به حسين الاصغر، فرزند امام سجاد ميرسيد به حسيني معروف شدند. 4آذر 1325سيدعارف به خانواده سيدفضل حسين از علماي پاراچنار پاكستان اضافه شد. حسيني وقتي هنوز پسرش به شرايط سني رفتن به مدرسه نرسيده بود در همان روستاي پيوار خودش معلمش شد و به او قرآن و سيره اهلبيت(ع) را ياد داد. بعد هم كه به مدرسه رفت هميشه شاگرد ممتاز بود و در 1343 دبيرستان را به پايان رساند. اما با پايان دوره دبيرستان او به دانشگاه نرفت و مسير طلبگي را پي گرفت. حوزه علميه جعفريه در مولتان، مقصد بعدي سيدعارف حسيني بود كه ابتدا نزد حاجي غلام جعفر لقمان ادبيات عرب را ياد گرفت و به سطح لمعه رسيد. 3سالي در پاراچنار ماند و بعد براي تحصيلات تكميلي حوزوياش راهي نجف شد و 6سال در مدرسه علميه بشريه درس خواند. زبان مادرياش پشتو بود و به 2زبان فارسي و اردو تسلط داشت. اما هنوز در زبان عربي ايراداتي داشت و از اينرو براي تسلط كامل بر اين زبان، نزد «مدرس افغاني»، استاد خبره ادبيات عرب در نجف رفت. ورودش به نجف درست زماني بود كه 2سال از آغاز دوران تبعيد امامخميني(ره) در اين شهر ميگذشت. ملاقات او با امام خميني(ره) كه به واسطه سيداسدالله مدني صورت گرفت، موجب دگرگوني فكري و سياسياش شد و سيدعارف مجذوب امام خميني(ره) شد. او با راهنماييهاي امام راهش را در مسير سياست پيدا كرد و در متن وقايع سياسي قرار گرفت. شرايط اقتصادي و معيشتي بسيار سختي داشت اما با همه مشكلاتش در مدارس علميه بشريه و دارالحكمه نزد آيتالله محمدباقر صدر، سيداسدالله مدني، سيدمجتبي لنكراني و آيتالله مرتضوي شاگردي كرد تا شرح لمعه، رسائل و مكاسب را ياد بگيرد. همان زمان، در واكنش به اعمال سختگيريهايي نسبت به آيتالله حكيم، تظاهراتي برگزار شد كه حسيني در آن شركت كرد. حضورش سبب دستگيرياش شد و پس از يكماه حبس، بعثيها او را در سال 1352از عراق اخراج كردند. پاكستان مقصد بعدي او بود. فعاليتهاي سياسي و علمي سيدعارف حسيني در پاكستان موجب شد كه بين مسلمانان پاكستان نفوذ زيادي پيدا كند. 10ماه در پاراچنار ماند و در همان مقطع با سارا حسيني ازدواج كرد. سال 1353بود. خواست دوباره راهي نجف شود كه همه تلاشهايش به در بسته خورد و از اينرو به ايران آمد. او مقيم حوزه علميه قم شد تا نزد اساتيدي كه آوازهشان تا نجف رفته بود بهره وافر ببرد. سيدعارف حسيني نزد آيتاللهمطهري فلسفه ياد گرفت و جلد اول كفايه را در خدمت آيتاللهفاضل لنكراني از بر كرد. استادي جلد دوم كفايه ماند براي درس آيتاللهجعفر سبحاني. وقتي آن را تمام كرد، رفت تا تتمه خيارات مكاسب را كه در نجف نيمهكاره مانده بود، نزد آيتالله ستوده ياد بگيرد. آيات عظام مكارم شيرازي، گلپايگاني، وحيد خراساني، محسن حرم پناهي، سيدكاظم حائري و شيخجواد تبريزي هم درس خارج اصول و فقه، درس عقايد اسلامي و تفسير قرآن را به سيدعارف آموختند.