اين شهرها اگرچه در دوران مدرن و با هجوم سبك زندگي غربي و نهادهاي غربي تا حدودي چهرهاي دگرگونشده بهخود گرفتند ولي شماري از عناصر به جهت ديرپايي و هويت تاريخي از يك سو و كارويژهاي كه ايفا ميكردند از سوي ديگر، در برابر مدرنيته بهآساني عقبنشيني نكردند.يكي از مهمترين عناصر شهري در ايران كه اساسا شهر بر گرد آن بنا ميشد «ارگ» بود. ارگ، به بنا يا مجموعهاي از بناها اطلاق ميشد كه حاكم يا شاه در آنجا سكونت داشت و از آن منطقه، شهر ـ يا در صورت پايتختي، كشورـ را اداره ميكرد. اگر بازار را قلب اقتصادي شهرهاي ايراني بدانيم، ارگ را بايد مغز متفكر سياسي آنها لقب داد. اين محدوده پايگاهي بود كه از آنجا ايدههاي ملكداري به ديگر نقاط كشور انتقال مييافت. ارگ را شايد بتوان نخستين بنايي دانست كه در شهر داير ميشد و از سوي ديگر هنگام هجوم بيگانگان به داخل شهر آخرين مكاني بود كه تصرف ميشد و سقوط آن به معناي سقوط شهر بود.
- تهران بدون ارگ
ساخت ارگ در تهران نسبت به ديگر شهرهاي آباد ايران بسيار متأخرتر بود. ساكنان ده تهران از ترس هجوم دشمنان و بعدها به دليل غارت كاروانيان ري، خانههاي خود را به صورت زيرزميني ميساختند تا دسترسي دشمن به آن دشوار شود. چنين جمعيتي چندان تابع نظم خاصي ـ آنگونه كه در شهرها جستوجو ميكنيم ـ نبودند و زندگي آنها از مركزيت اداري و سياسي برخوردار نبود. عجيب آنكه يورش خانمانسوز مغول، خانههاي تهرانيها را آباد و اين شهر را جايگزين ري كرد. از اين زمان است كه سياحان ،زبان به تمجيد از باغات آباد تهران ميگشايند. با وجود اين هنوز نميتوان از عناصر شهري در آن سراغ گرفت. چنانكه كلاويخو مينويسد: «شهر تهران محلي است بسيار پهناور و بر گرد آن ديواري نيست». در دوران تيموريان شماري از منابع از وجود محلههاي متعدد در تهران خبر ميدهند اما به سبب كثرت آنها در مقايسه با جمعيت، به نظر ميرسد منظور از محله، خانوادههاي ساكن در هر منطقه باشد. ظاهرا در اين دوره نيز شهر هنوز از آن درجه اهميت برخوردار نبوده است كه از طرف حكومت مركزي حاكمي براي آن گمارده شود. بهقدرترسيدن حكومت شيعهمذهب صفوي در ايران و انتخاب قزوين به پايتختي (در فاصلهاي نزديك به تهران) سبب شد كه تهران از يك سو بهعنوان شهري مذهبي (به دليل قرارگرفتن در جوار امامزادهحمزه) و از سوي ديگر به دليل موقعيت استراتژيكي كه نسبت به پايتخت داشت، مورد توجه شاهتهماسب قرار گيرد. در اثر اين توجه، شهر صاحب بارويي با 114برج و 4دروازه شد. حصاركشي تهران براي نخستينبار سيماي آن را به حالت شهري ارتقا داد و از اين زمان، شماري از بناها در آن ساخته شد. از جمله در دوره شاهعباس كه وي براي نخستينبار حاكمي بر تهران گمارد، لزوم ساخت بناهاي حكومتي در شهر احساس شد.
- تحول آرام شهر
با حمله افغانها و سقوط اصفهان، پايتخت صفويه بخش زيادي از ظرفيتهاي خود را به منظور قرارگرفتن در مركز حكومت از دست داد؛ بهويژه كه پيش از ورود به دوره معاصر، هر سلسلهاي در ايران رسم داشت به منظور اثبات حاكميت خود، آثار دورههاي گذشته را تخريب كند يا ناديده بگيرد و با ساخت بناها و شهرهاي جديد، هويتي مستقل براي خود پديد آورد. تهران از دوره پرآشوب سقوط صفويه تا برآمدن قاجاريه و درحاليكه نادر سخت مشغول كشورگشايي بود و كريمخان در پايتخت خود (شيراز) ميكوشيد بر اوضاع مملكت مسلط شود، در حال تحول و دگرگوني بود. البته شهر در اين دو دوره هم به طور مستمر صاحب حاكماني بود؛ بهويژه در دوره كريمخان كه وي نيمنگاهي به پايتختي تهران داشت و «ديوانخانه تهران» در داخل منطقه ارگ ساخته شد. به اين ترتيب شهر از اين طريق، مركزيت پيدا كرد و آمادگي حداقلي را براي ايفاي نقش پايتختي دارا شد.
- ارگ به هنگام پايتختي
هنگامي كه تهران به عنوان پايتخت انتخاب شد آبادترين منطقه آن در ميان انبوه خانههاي گلي و زمينهاي باير، ارگ بود و به عبارتي گسترش شهر تهران از همين محله آغاز شد. ارگ كريمخاني محل زندگي حاكم تهران بود و قابليت چنداني براي سكونت شاه، حرمسرا و دستگاه ديواني نداشت؛ با اين همه براي آغامحمدخان كه عمر خود را در سركوب شورشهاي محلي و مقابله با همسايگان به منظور تثبيت حكومت قاجار گذاشت، همان ساختمانهاي محدود كفايت ميكرد. اما اين بناهاي ناقص براي جانشين وي كه حرمسرايي بزرگ داشت و ميكوشيد دستگاه ديواني ترتيب دهد، كافي نبود. به اين ترتيب معماران حاذق از نقاط مختلف ايران فراخوانده شدند تا تهران صاحب قصرهاي سلطنتي و بناهاي ديواني شود. چند سال پس از آغاز پايتختي تهران، ارگ بهعنوان مهمترين مركز قدرت در ايران بهتدريج سيمايي نو پيدا كرد و با مصالحي كه از سراسر ايران آورده شد، عمارتها، قصرها و بناهاي دولتي جديد در آن ايجاد شد.
- شكوفايي ارگ
مساعي فتحعليشاه براي آباداني ارگ، آن را شايسته محل حكمراني كرد. ارگ داراي خيابان و ميدان اصلي شد و 2 كاخ سلطنتي يعني «قصر قجر» و «عمارت نگارستان» نيز در محدوده آن بنيان گرفت. اما باز هم زمان لازم بود تا مصلحي چون اميركبير و پادشاهي تحولطلب چون ناصرالدينشاه به عرصه برسند و در كنار ديگر اصلاحات، روند آباداني ارگ نيز تكامل يابد. به علاوه با گذشت زمان، بر جذابيتهاي پايتخت افزوده ميشد و گروههاي مختلفي از مردم با اهداف گوناگون وارد آن ميشدند؛ به اين ترتيب به مرور، حصار صفوي و خندقهاي پاي اين حصار كه براي دفاع از شهر و ارگ حفر شده بود، پاسخگوي جمعيت تازه و نيازي كه براي ساخت بناهاي جديد وجود داشت نبود؛ پس دستور داده شد كه به منظور سهولت رفتوآمد، خندقهاي قديمي را پر كنند. خواست ناصرالدينشاه اين بود كه نقشه جديدي تهيه شود و شهر گسترش يابد تا امكان ساخت بناهاي جديد در محدوده آن فراهم شود. اين خواست در نهايت به شكلگيري دارالخلافه ناصري انجاميد. چنين تحولاتي به توسعه شهر منجر شد؛ طوري كه سفرنامهنويسان در مقايسه با گذشته با تأمل بيشتري در رابطه با بناهاي تهران اظهارنظر ميكردند؛ازجمله هينريش بروگش كه در دوره ناصرالدينشاه به ايران سفر كرده بود در سفرنامه خود كه با عنوان «سفري به دربار سلطان صاحبقران» به چاپ رسيده است، به وضعيت قصر شاه در محدوده ارگ اشاره ميكند و مينويسد: «پس از ساعتي پيادهروي به قصر قاجار كه معروف به «قصر ورساي تهران» شده است، رسيديم. شباهت اين قصر به ورساي بيشتر به لحاظ پلهها و تپهاي است كه بر فراز آن ساخته شده است و ساختمان قصر نسبتا ساده ولي داخل آن مجلل است».
- ساكنان محله ارگ
مجموعه ارگ تا آنجا كه حدود ديگر محلات اجازه داد، گسترش پيدا كرد و بر شمار ساكنان آن افزوده شد و احتياجات آن رو به فزوني نهاد. خيابانهاي لالهزار، شاهآباد، اسلامبول، علاءالدوله (فردوسي)، خيابان لختي (سعدي)، خيابان واگنخانه (اكباتان)، عينالدوله، دوشانتپه (ژاله)، نظاميه (بهارستان) و دروازه شميران محدوده اين محله را تشكيل ميدادند.
ارگ كه به تعبيري محله دولت بود، كوچكترين محله پايتخت به شمار ميرفت و به سبب محدوديتي كه براي سكونت در آن وجود داشت شمار ساكنان آن از ديگر محلات كمتر بود. شاه، خانواده سلطنتي، شاهزادگان و تعدادي از رجال در ارگ زندگي ميكردند. اين محله به سبب حصاري كه داشت و محافظتي كه از شاه صورت ميگرفت امنترين محله پايتخت بود و بزرگان عمدتا ترجيح ميدادند در همان محدوده زندگي كنند. به علاوه تعدادي از نوكرها نيز به اين جهت كه بهطور دائمي در خدمت شاه و درباريان بودند، در همين محله ساكن شدند. همچنين شماري از علما و فضلا كه به دربار نزديك بودند در ارگ سكونت داشتند.
- بناهاي ارگ
محله ارگ برخلاف ديگر محلههاي شهر، دكانهاي چنداني نداشت ولي به مرور بر شمار بناهاي جديد در آن افزوده شد؛ ازجمله توپخانه در آن تأسيس كردند، 2مدرسه مادرشاه و قاسمخاني در اين محدوده ساخته شد و چند مسجد در داخل ارگ ساختند. به علاوه بناهاي ديگري نيز ايجاد شد كه نياز ارگنشينان را به خارج از محله كاهش ميداد. بر اساس آماري كه دكتر اتحاديه در كتاب آمار دارالخلافه تهران ارائه ميكند، بناهاي بسياري در دوره ناصري در ارگ وجود داشت . ازجمله 128باب دكان، يك طبيبخانه، يك چاپخانه (چاپخانه مشهديتقي)، 14باب حمام (كه 5باب آن بيرون از عمارتها بود)، 22باب طويله و 2 انبار در اين زمان در محدوده ارگ قرار گرفته بود. همچنين به دستور اميركبير مدرسه دارالفنون در اين محله تأسيس شد و بعدها نخستين سالن تئاتر ايران در داخل همين مدرسه راه افتاد.
- افول ارگ
در دوره ناصري و پس از آن در عصر مظفري، در اثر افزايش ارتباط با غرب و هجوم نهادهاي تازه و پيدايش احتياجات جديد، بهسرعت بر شمار بناها افزوده ميشد و از آنجا كه شاه خود مجري طرحهاي مدرنسازي بود، بيشتر اين بناها و نهادهاي آزمايشي در محدوده ارگ ساخته ميشد. خيابان لالهزار با سينماها، سالنهاي تئاتر و مغازههاي لوكس تا سالها نمادي از تجدد ايراني به شمار ميرفت اما به مرور محله ارگ ظرفيت خود را براي ساخت بناهاي جديد از دست ميداد. به علاوه تغيير حكومت از سلسله قاجار به پهلوي و تمايل رضاشاه به ساخت كاخهاي جديد در خارج از ارگ، مركزيت اين محله را بهعنوان مقر حكومت از ميان برد. همچنين شيوه شهرسازي كهن ايراني ديگر مورد استقبال حكومتي نبود كه قصد مدرنسازي داشت و با افول اين محله ،ديگر جايگزيني به شيوه گذشته براي آن وجود نداشت. بهعبارت ديگر محلهها محوريت خود را در شهر از دست دادند و به مرور به بافت كهنه تبديل شدند. با اين همه همچنان شماري از عناصر كهن محله ارگ را ميتوان در آن محدوده جستوجو كرد كه آخرين يادگارهاي شيوه كهن شهرسازي در جديدترين شهر ايران هستند.
منابع:
1- منصوره اتحاديه، اينجا طهران است، نشر تاريخ ايران، 1377.
2- منصوره اتحاديه، آمار دارالخلافه تهران، نشر تاريخ ايران.
3- هينريش بروگش، سفري به دربار سلطانصاحبقران، ترجمه مهندس كردبچه، انتشارات اطلاعات، 1367.
4- محمدرضا حسنبيگي، تهران قديم، منصوري، 1370.