حالا فرض كنيد كه بر اساس اين رهنمودها، ميخواهيم انتقاد سازنده كنيم، سپس نقاط قوت را بيان كنيم و پس از آن راهحل پيشنهاد كنيم.
الف) موضوع انتقاد: اشتياق مديران به تعدد مناصب و مسئوليت و پذيرش مسئوليت، بدون توجه به تخصص و اهليت لازم.
ب) جملات انتقادي سازنده:
جناب «دائممقام» كه از مديران شايسته و پرتلاش عرصههاي فرهنگي، سياسي، نظامي، اجتماعي، اقتصادي، ورزشي، ارزشي، بهداشتي، زيستمحيطي، فيزيكي، شيميايي، هوافضا، داخلي و خارجي هستند و بيش از 4دهه است كه در مناصب مختلف مديريتي، لياقت خود را در تمام عرصهها بارها نشان دادهاند و لحظهاي از خدمترساني و ايثار دانش و تخصص خود دريغ نداشتهاند، بايد بپذيرند كه غير از ايشان و بستگان نسبي و سببيشان، در اين سرزمين پهناور، انسانهاي ديگري هم زندگي ميكنند كه تحصيلات و تخصص و لياقت دارند؛ اگرچه هرگز با ايشان و دوستان و آشنايان دور و نزديكشان قابل مقايسه نيستند ولي احتمالا آنها هم ايرانياند و انساناند و حق دارند شغلي داشته باشند ولو در حد نگهبان پاركينگ يكي از چندين اداره و سازمان و نهاد و شركت تحت امر آن مدير لايق و دلسوز و بينظير و خدوم و فداكار.
ج) اولويت بيان نقاط قوت در انتقاد:
دهها اداره و سازمان و نهاد و شركت و باشگاه ورزشي و مؤسسه تجاري كه با مديريت مدبرانه جناب دائممقام اداره ميشود، هريك در راستاي توسعه و تعالي و رشد و بالندگي و پويندگي و سازندگي و دارندگي و برازندگي، رشد چشمگيري داشتهاند تا آنجا كه دانشمندان صرف و نحو از سراسر جهان براي تحقيق درباره نحوه صرفهجويي مديريتي ايشان به ايران سفر كردهاند.
در ميان اين همه موفقيت و پيشرفت، البته طبيعي است كه 5مجموعه بزرگ اقتصادي تحت مديريت ايشان ورشكست شده باشد و 3اداره بزرگ ديگر دچار رشوهخواري و فساد نظاميافته باشند.
متأسفانه بدخواهان جناب دائممقام آن همه نقاط قوت را نميبينند و اين خطاهاي كوچك را بزرگنمايي ميكنند.
د) ارائه پيشنهاد و راه حل، پس از انتقاد:
پيشنهاد ميشود جناب دائممقام كه در مديريت متنوع و همزمان، تمام مدارج موفقيت را پشت سر گذاشتهاند و چراغ صدها دفتر رياست و مديريت، به نور وجود ايشان و دوستان و خويشاوندانشان روشن است، اين همه نبوغ و نورانيت و تعهد و تخصص و شوق خدمت را در محدوده مرزهاي يك كشور محصور نكنند و براي كسب مناصب و پستهاي جهاني و بينقارهاي مهيا باشند؛ چراكه دانشگاههاي بزرگ مديريت در سراسر جهان، تشنه دانش و تخصص و تجربيات مديراني چون ايشان هستند كه تمام نظريههاي علم مديريت را به زبالهدان افكندهاند و ثابت كردهاند كه مديريت، نه به دانش است و نه تجربه و تخصص ميخواهد و از همه مهمتر، مديريت آغازي است بيپايان، سعادتي است جاودان و ميراثي است براي تمامي خاندان.