تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۶ - ۰۷:۱۵

سمیرا دردشتی: نمادسازی به‌منظور هویت‌بخشی به شهرها در شهرسازی دوران‌مدرن امری رایج است. این کار اغلب در قالب ساخت برج‌ها و بناهای مرتفع صورت می‌گیرد تا ضمن ایجاد احساس شکوه در بیننده و مسافر تازه وارد، برای ساکنین شهر نیز به‌مثابه غروری مشترک خودنمایی کند و به بخشی از هویت جمعی آنان تبدیل شود.

چنين رويكردي اگرچه در ظاهر نو مي‌نمايد ولي در امتداد وجه كهن شهرسازي قرار گرفته است. با اينكه بناهاي كهن شهري به‌منظوري غير از هويت‌سازي ساخته مي‌شدند و عمدتا در پاسخ به نيازي اساسي پديد مي‌آمدند اما به مرور كاركردهاي هويتي نيز بر آنان بار مي‌شد. تلاش براي افزايش شكوه يك بنا يا واردشدن حكام و پادشاهان به رقابت با ديگر شهرهاي كشور يا جهان، نمودي از همين وجه هويتي بناهاي شهري است. اين بناها به مرور موجب انباشت خاطرات جمعي مي‌شوند و براي ساكنين هر شهر هويتي متمايز پديد مي‌آورند كه از آن رهگذر به تعريف خود خواهند پرداخت. اما در اين ميان دروازه‌ها سرگذشتي جالب توجه داشته‌اند. شهرهاي تاريخي ايران اغلب داراي حصاري با چند دروازه بودند كه شهر را از پيرامونش جدا مي‌كرد و هويتي متمايز به آن مي‌بخشيد.

امروزه نيز اگرچه جز آثاري محدود از آنها برجاي نمانده ولي در بسياري از شهرها همچنان دست‌كم نامي از دروازه به‌صورت خياباني كه در اثر گسترش شهر حالا ممكن است جايي در وسط شهر قرار گرفته باشد وجود دارد. اين مكان‌ها يادگاري از يك هويت تاريخي هستند كه در زماني نه چندان دور گذر از آن براي مردمان، احساسي ناشي از امنيت و سلامت سفر را به همراه مي‌آورد و براي ساكنين شهر به مثابه دژي بود كه آنان را از آسيب‌هاي آن سوي حصار در امان نگاه مي‌داشت. جز اين كار ويژه ارتباطي و امنيتي، دروازه‌ها به سبب اخذ عوارض ،كاركرد اقتصادي نيز داشتند؛به علاوه بخش عمده‌اي از مايحتاج شهر از اين طريق وارد مي‌شد. همچنين بسياري از محكمه‌ها در دروازه شهر برپا و احكام در همانجا اجرا مي‌شد تا به اين واسطه همزمان به تازه‌واردين نيز در رابطه با تخطي از قوانين هشدار داده شود.

  • گشايش دروازه‌هاي تهران

با فرمان شاه طهماسب صفوي در سال 961قمري (933ه.ش) تهران صاحب حصاري حدودا 5كيلومتري با 114برج و 4دروازه شد. دروازه‌هاي ري، قزوين، شميران و دولاب حاصل اين اقدام بودند كه از 4جهت امكان ورود و خروج مسافرين و تجار را فراهم مي‌كردند. بعد از انقراض صفويه به‌دست افغان‌ها، زماني كه نادر موفق شد اشرف افغان را شكست دهد و در شوراي دشت مغان حكومت ايران را به‌دست آورد، بار ديگر تهران مورد توجه قرار گرفت. در اين فاصله 2 دروازه «ارك» و «دولت» نيز به شهر اضافه شده بود و به اين ترتيب عدد دروازه‌ها به 6 افزايش يافت. از آنجا كه مركز حكومت افشاريه در خراسان بود نادر، پسر بزرگ خود «رضاقلي ميرزا» را به حكمراني تهران روانه كرد. بعد از انقراض سلسله افشاريه، چون تهران به محل حكمراني ايل قاجار در استرآباد نزديك بود، تحت سيطره آنان قرار گرفت اما با بر تخت نشستن كريمخان زند در شيراز، وي به‌زودي موفق شد تهران را از چنگ رقباي خود بيرون آورد. چنين آمد‌و رفت‌هايي خساراتي سخت بر حصار و دروازه‌هاي شهر وارد كرده بود. بنابراين در همين دوره به دستور كريم‌خان در كنار ساير بناهايي كه در شهر ساخته شد، حصار صفوي نيز به‌دست استاد غلامرضا تبريزي تعمير و برج‌هاي ديد‌باني براي آن تعبيه شد. همچنين گرداگرد شهر خندق‌هايي حفر كردند تا كار فتح شهر دشوار شود.

  • بازگشت قاجاريه

با مرگ كريم‌خان و فرار آغامحمدخان دوره‌اي جديد از تعقيب و گريز و كشمكش بر سر حكومت ميان او و لطفعلي‌خان زند آغاز شد كه به پيروزي خان قاجار و پايتختي تهران انجاميد. آغامحمدخان كه تمام عمر خود را در زندان و جنگ سپري كرده بود، بنا نداشت آرام بنشيند و به آباداني همت گمارد. او آنچه از زنديه به تهران رسيده بود را تا حدودي ارتقا داد و اين امر نيز تنها به محوطه ارگ سلطنتي محدود ماند. در دوره فتحعلي‌شاه نيز اگرچه بناهاي جديدي در پايتخت سربرآورد اما در رابطه با حصار و دروازه‌ها تغيير چنداني صورت نگرفت. اما سومين شاه قاجار دروازه‌اي در سمت جنوب به شهر اضافه كرد كه به اسم خود وي «محمديه» ناميده شد.

  • توسعه حصار و دروازه‌ها

در دوره ناصري به‌تدريج دگرگوني‌هاي دوره‌هاي پيشين به تمامي، نمودار و معلوم شد كه آن قلعه ذوزنقه‌اي برجاي‌مانده از عهد صفوي ديگر ظرفيت تحولات جديد را ندارد. شهر روزبه‌روز آبادتر مي‌شد و در دوره صدارت ميرزا آقاسي كه آب كرج به پايتخت انتقال داده شد، ساختمان‌هاي مذهبي، بازرگاني، بهداشتي، عام‌المنفعه، سلطنتي، ديواني و سفارتخانه‌هاي خارجي شمارشان رو به فزوني نهاد و محدوده تعريف‌شده به وسيله حصار صفوي براي بناها و مردم به تنگ آمد. اعتمادالسلطنه در روزنامه خاطرات خود اين وضعيت را چنين شرح مي‌دهد: «چون جمعيت و آبادي دارالخلافه نهايت روبه ازدياد نهاد، شهر گنجايش جمعيت حاليه را ندارد.

رأي صواب‌نماي ملوكانه اقتضا فرمود كه وسعت مكاني براي اهالي حاصل‌ آيد. لهذا مقرر فرمودند كه شهر تهران را از سمت دروازه شميران يك‌هزار و 800 ذرع و از 3جانب ديگر از هر طرف يك هزار ذرع وسعت دهند و كفايت اين امر را برعهده آقاي مستوفي‌الممالك و ميرزا عيسي وزير دارالخلافه موكول فرمودند و چند نفر از مهندسين را نيز مأمور تعيين حدود و طول و عرض خندق آن فرمودند، مقرر شد كه قسمتي از خندق را حفر كنند كه از براي مترددين معبر نباشد و شهر از آفت سيل مصون ماند»‌.به اين ترتيب با آغاز اين تحولات دارالخلافه ناصري پايه‌گذاري شد و بخش عمده‌اي از تحولات بعدي شهر تا پايان عهد قاجار براساس همين طرح از دارالخلافه صورت گرفت.

در اين دوره تعداد دروازه‌ها افزايش يافت. همچنين خندق‌هايي كه در زمان زنديه حفر شده و با گسترش شهر، عبور و مرور ساكنين را با دشواري مواجه مي‌ساخت، پر شد و حدود يك كيلومتر آن‌سو‌تر بار ديگر خندق‌هايي به‌منظور حفاظت از شهر و جلوگيري از سيل حفر شد. حال آنكه با تغيير مناسبات جنگ در دوران مدرن ،اين خندق‌هاي جديد هرگز كارايي نداشتند و هيچ‌گاه نه آب در آنها افتاد و نه به واسطه شيبي كه داشتند مي‌توانستند آبگير شوند. همچنين در حصار جديد شكاف‌هايي تعبيه شده بود كه از طريق آن به دشمن تيراندازي شود اما اين شكاف‌ها نيز آنگونه كه پيش‌بيني شده بود، مورد استفاده قرار نگرفت و به‌جاي آن دزدان و برخي از بازرگانان كه مي‌كوشيدند از تفتيش و پرداخت عوارض به دروازه‌بان‌هاي شهري فرار كنند، اين حفره‌ها را به مرور بزرگ‌تر كرده و از آنها به داخل شهر راه مي‌يافتند و بعدها نيز شماري از افراد بي‌خانمان در همين حفره‌ها اسكان گزيدند.

نكته ديگري كه به مرور كاركرد دروازه‌ها را از بين برد، افزايش جمعيت و سكونت شماري از افراد در خارج از دروازه‌ها بود، به‌گونه‌اي كه به مرور در اطراف برخي از دروازه‌ها محله‌هاي جديدي ايجاد شد و خانه‌ها، كاروانسراها و دكان‌ها در محدوده آنها ساخته شدند.

  • وضعيت دروازه‌هاي شهر

شمار دروازه‌هاي تهران تا پيش از نابودي به عدد 21 رسيد. از اين مجموعه 12 دروازه در اطراف شهر واقع بود و 9 دروازه ديگر در داخل شهر قرار داشت. تنها ارگ و بيوتات سلطنتي داراي 7دروازه بود و 2دروازه داخلي ديگر يكي مربوط به همان دوره صفوي بود كه در انتهاي بازار عباس‌آباد قرار داشت و ديگري «دروازه ماشين دودي» نام داشت كه مانع از ورود افراد متفرقه به محوطه راه‌آهن مي‌شد.

دروازه‌هاي خروجي در شمال شهر شامل دروازه شميران، دروازه‌دولت و دروازه يوسف‌آباد مي‌شد. در جنوب دروازه حضرت عبدالعظيم، دروازه خاني‌آباد و دروازه‌غار قرار داشت. دروازه دوشان‌تپه، دروازه دولاب و دروازه خراسان، معابر شرقي مسافرين و تجار بودند و در غرب رفت‌وآمد از طريق دروازه‌باغشاه، دروازه قزوين و دروازه گمرك صورت مي‌گرفت.

از آنجا كه اين بناها در ورودي شهرها قرار داشتند و نخستين مواجهه مسافرين با شهر بودند، در ساختشان از تكنيك‌هاي معماري و تزئينات مختلفي استفاده شده بود. بيشتر دروازه‌ها با گل و بوته تزئين مي‌شدند و تصاويري از سربازان و شير و خورشيد بر فراز آنها نقش بسته بودند. اين بناها معمولا 2دهانه كوچك مساوي در دوطرف داشتند و يك دهانه بزرگ كه در وسط قرار مي‌گرفت. مردم و چهارپايان عمدتا از دهانه كوچك عبور مي‌كردند و ارابه‌ها از دهانه بزرگ رد مي‌شدند. دهانه‌ها معمولا گنبدي شكل بودند و برخي از آنها كاشيكاري مي‌شد. در دو سمت دروازه‌ها نيز اتاق‌هايي براي دروازه‌بانان و عوارض‌بگيران تعبيه شده بود.

  • مدرنيته بدون دروازه

با سقوط قاجاريه و روي كار آمدن رضاشاه و تلاش‌هاي وي به‌منظور مدرن‌سازي شهر تهران ،همه آنچه گذشتگان براي محافظت از شهر از طريق حصار و ساخت دروازه‌ها انجام داده بودند، بي‌اثر شد. وي دروازه‌ها را خراب و خندق‌ها را پر كرد و روي خندق‌ها 4 خيابان كمربندي كشيد. از شمال خيابان رضا شاه، از غرب خيابان 30متري، از جنوب خيابان شوش و از شرق خيابان شهباز احداث شد. تخريب دروازه‌ها البته امري نبود كه با استقبال مردم مواجه شود؛ چرا كه اين رويداد موجب سهولت رفت‌وآمد شده و حتي به مهاجرت هرچه بيشتر به پايتخت دامن مي‌زد. جعفر شهري در كتاب «تاريخ اجتماعي تهران در قرن سيزدهم» نقل مي‌كند كه اين امر سبب به‌وجود آمدن لعنت‌نامه‌اي براي رضاشاه شد، به‌طوري كه هر زمان ساكنين قديم شهر با تازه‌واردين وارد مشاجره مي‌شدند، به رضاشاه براي تخريب دروازه‌ها كه منجر به ورود اين افراد جديد به شهر شده بود لعنت مي‌فرستادند.

منابع:
1) جعفر شهري، تاريخ اجتماعي تهران در قرن سيزدهم، جلد اول، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1369.
2) ناصر تكميل همايون، «نخستين احصاييه اماكن در تهران»، فصلنامه جمعيت، 1377.
3) رضا مقتدر، «عمران و نوسازي در دوره قاجار»، ايران‌نامه، 1378.
4) مهسا شعله، «دروازه‌هاي قديم در خاطره جمعي شهر معاصر، ريشه‌يابي رشته‌هاي خاطره‌اي»، هنرهاي زيبا، 1385.