«این مریضخانه وقف است بر فقرا، رعایا، غربا و بیچارگان، لعنت بر کسی که تخلف کند.» خط نستعلیق این جمله اولین چیزی است که لابهلای خطوط ختایی فیروزهای لاجوردی و نخودی کاشیکاری سردر بیمارستان «فیروزآبادی» تهران به چشم میآید
لعننامهاي با ترکیبی که دعا و شفا را 83 سال است در دل خود پنهان کرده. اینجا بخش «ری برین» است؛ جایی که حالا آن را در جنوب خیابان «فداییان اسلام»، نزدیک میدان اصلی شهرری پيدا ميكنيد.
مجموعه مسجد و بیمارستان فیروزآبادی با دو نام مشهور تاریخ معاصر ایران گره خورده؛ یکی «حاجرضا فیروزآبادی» که بانی این مجموعه بوده و دومی «جلال آلاحمد» که ۴۸ سال است همسایه بانی این مجموعه شده است.
از سر اتفاق تاریخ تولدش با تاریخ افتتاح بیمارستان و مسجد فیروزآبادی یک روز تفاوت دارد؛ آلاحمد دوم آذر ۱۳۰۲ به دنيا آمده و مسجدی که آرامگاهش شده، سوم آذر ۱۳۱۳ خورشيدي افتتاح شده است.
داستان دفن جلالآلاحمد در اين مكان، به نيم قرن پيش برميگردد؛ او عصر روز ۱۸ شهریور 1348، در خانهای جنگلی در اسالم درگذشت.
او وصیت کرده بود پیکرش را در سالن تشریح دانشگاه تهران در اختیار دانشجویان قرار بدهند اما این وصیت انجام نشد. پیکر جلال را به تهران که آوردند، برای محل تدفین او شرطهایی گذاشته شد که در توان خانواده داغدار نبود.
تولیت مسجد فیروزآبادی از خانواده جلال خواست پیکر او را در این مسجد کنار گور حاجرضا فیروزآبادی به امانت بگذارند تا بعدها برایش آرامگاهی بسازند، اما جلال با آن سنگ قبر سیاه رنگ و آن امضای آشنا، ساکن دائم مسجد فیروزآبادی شد.
سازنده اين بيمارستان و مسجد، سیدرضا فیروزآبادی متولد سال ۱۲۵۳ در فیروزآباد ری بود. شاگردی «ملامحمدکاظم خراسانی» تئورسین اصلی مشروطیت، باعث شد سیدرضا به سمت مشروطهخواهی برود و از مجلس دوم، نماینده مردم تهران و ری و ورامین شود.
سیدرضا فیروزآبادی حقوق پنج دوره نمایندگی مجلس را خرج نکرده بود و پول آن را در صندوق مجلس نگه ميداشت. این حقوق در دوره مجلس هفتم ۲۴هزار تومان بود
از آنجا که این دوره، تقریبا همزمان با جنگ جهانی اول و قحطی و شیوع بیماری وبا در تهران بود، او تصمیم گرفت بیمارستانی بسازد تا وقف مردم فقیر شود.
به گفته پسر مرحوم فیروزآبادی در کتاب یادنامه ایشان: «با هفت هزارتومان باغ حرمتالدوله را در سال 1307 خرید، که مال آقای سپهبدی، سفیر ایران در سوئیس بود. تلگرافی به ایشان اطلاع داد و او هم پذیرفت».
ساختوساز بیمارستان، حدود پنجسال با نظارت کامل خود سیدرضا فیروزآبادی انجام شد. او هر روز پول کارگران را شخصا پرداخت میکرد.
وقتی بیمارستان به پایان رسید، دستور داد این نوشته را بر سردرش بنویسند تا همه کسانی كه به این بیمارستان میآیند، چه بیماران چه پزشکان و چه همراهانشان بدانند به چه جایی وارد می شوند.
ساختمان بیمارستان در زمان تکمیل، زیربنایی حدود ۲۵هزار مترمربع داشت و با وجود معماری زیبا و ایرانی، به آخرین امکانات پزشکی آن زمان مجهز بود.
این بیمارستان با ۶۰۰ تخت بیمار و امکانات جانبی، یکی از بزرگترین بیمارستانهای سراسر کشور به شمار میرفت.
او بهترین پزشکان آن روزگار از جمله دکتر محمد قریب را برای طبابت به این بیمارستان دعوت کرد و حقوق آنها را نه از عواید بیمارستان که از جیب خود پرداخت میکرد.
سیدرضا به گفته فرزندانش آنقدر به اداره بیمارستان اهمیت میداد که حاضر نبود ساعتی از آن دور باشد.
عمارتی کوچک در شمال شرق بیمارستان برای خودش ساخت که با یک در کوچک به بیمارستان متصل میشد و خودش در اینجا زندگی میکرد.
در کنار این ساختمان نیز بنای مسجد فیروزآبادی را ساخت؛ مسجدی که در آن نماز میخواند و وصیت کرد بعد از مرگ، او را در شبستان همان مسجد به خاک بسپارند.
مسجدی که خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکردند، آرامگاهی شد برای افراد شناخته شدهای چون جلال آلاحمد و «محمد همایون» بنیانگذار حسینیه ارشاد.
منبع: همشهري سرزمين من