راهي كه شوي بعد از 2ركعت نماز عشق و زيارتنامه، پايت از زمين كنده ميشود و بين صداي سلام و صلوات و درخشش اشكها، صداي طبل و كرنا از بلنداي نقارهخانه، دلت را ميلرزاند؛ اين يك طرف ماجراست ولي آنسوي ماجرا چه اسراري نهفته است؟ چه كساني با صداي نقاره دلها را ميلرزانند؟ به سراغ باتجربهترين نقارهچي حرم نوراني رضوي رفتهايم تا از حكايتهاي حرم و از خودش و زندگياش برايمان بگويد.
- از كودكي تا امروز
حاجاحمد اقوامشكوهي، متولد بهار 1305، اهل و ساكن مشهد است. او 90سال است كه در همان محله و خانهاي كه به دنيا آمده زندگي ميكند. در اطراف خانه كوچكش، برجهاي بلند و هتلهاي مختلف سر به فلك كشيدهاند اما او بهخاطر تعلق خاطري كه به خانه پدري دارد، همچنان همانجاست و دلش ميخواهد تا آخرين روز حياتش، در همين منزل كه يادآور خاطرات تلخ و شيرين است، زندگي كند. خانه حاجاحمد نزديك حرم است و اين دلبستگي به خانه، بيشك ارتباط مستقيمي نيز با حرم دارد. خودش ميگويد: «مقدار تقريبي فاصله خانهام تا حرم، به اندازه فاصله صحن هدايت تا نقارهخانه است كه هر روز پاي پياده ميروم و برميگردم. خدا را شكر ميكنم كه با وجود كهولت سن، ميتوانم اين مسير را بدون اينكه به كسي نيازي داشته باشم طي كنم. وقتي سرم را روي بالش ميگذارم، دلخوشم كه صبح با صداي مناجاتي كه از حرم پخش ميشود، بيدار خواهم شد. من نميتوانم از حرم و اين خانه دل بكنم؛ سالهاست اينها به هم وصلند. سواد خواندن و نوشتن ندارم. 4 برادر و 2 خواهر داشتم. مادرم خانهداري ميكرد و كار پدرم در آن زمان، ساختن زنجير و افسار براي اسبها بود. 72سال است كه صبح و عصر در خدمت نقارهخانه غريبالغربا امامرضا(ع) هستم. هر روز نقاره ميزنم؛ به غير از ايام عزا در ماههاي محرم و صفر و ايام شهادت ائمه اطهار(ع) كه نقارهخانه تعطيل است. در روزهاي عيد و شادي مانند ميلاد رسول اكرم(ص) يا تولد امامرضا(ع)، نقارهخانه حالوهوايي وصفنشدني دارد».
- همه فاميل در نقارهخانه
ميگويد: «چون خانهمان نزديك حرم است، هر روز با مادرم براي زيارت ميآمدم. مادرم از سادات بودند و براي حرم مطهر ارزش بسياري قائل ميشدند. رفتوآمدهاي روزانه به حرم باعث شد كه ارادت خاصي به امامرضا(ع) پيدا كنم. پدربزرگ، عموها و 3برادرم هم در نقارهخانه فعاليت ميكردند. به تبعيت از آنها و عشقي كه به اين كارداشتم، اين حرفه را آموختم. از 19سالگي بهعنوان همراه در نقارهخانه مشغول نواختن شدم. از سال1349 نيز با حكم رسمي جزو نقارهزنان امامرضا(ع) بودهام».
- تراشكار و نقارهچي
او كه در طول اين سالها، فقط به عشق امام غريب نقاره زده است، تراشكار حرفهاي بوده و اكنون بازنشسته همان شغل تراشكاري است. حاجاحمد ميگويد: «همان زمان كه مشغول كار شدم، با صاحب كارم قرارداد بستم كه بهعنوان يك كارگر نميتوانم بيشتر از نصف روز فعاليت داشته باشم چون مهمترين كار زندگيام، حضور بهموقع در نقارهخانه است. ايشان هم قبول كرد و با همان شرط، كار كردم و بازنشسته شدم».
- عقد ازدواج در حرم
در روزگار جواني حاجاحمد، زندگيها مثل امروز نبود؛ ازدواج، مقدسترين امر زندگي هر كسي محسوب ميشد و مقدسترين عقدها هم در حرمهاي معنوي و در كمال سادگي و صفا بسته ميشد. او هم زندگي مشتركش را از حرم رضوي شروع كرد. ميگويد: «پدرخانمام، پسرعموي پدرم و نقارهخانهچي بود. روزي از سر كار به خانه آمدم. خواهرم گفت كه برايت دختري انتخاب كردهايم؛ برويم او را از نزديك ببين. خانمام چادر سرش كرده بود. خجالت ميكشيدم به صورتش نگاه كنم. همشيرهام گفت: چيزي بهش بگو...! خيس عرق شده بودم. حتي يك نگاه هم نكردم. با عجله از اتاق بيرون آمدم و نفس عميقي كشيدم. پيرزني از آشنايانمان پرسيد: تو اينو نميخواي؟ گفتم: براي چي نميخوام؟ ميخوام! (با خنده) بعد از چند روز، با مهريه 500 قرون، در حرم عقد كرديم و در خانه پدريام ساكن شديم. حاصل آن ازدواج، شد 4دختر و 2پسر».
- روزي 2بار در حرم
« حتما روزي 2بار به حرم ميآيم. صبح زود موقع مناجات از خواب برميخيزم و عازم حرم ميشوم. بعد از خواندن نمار به سمت نقارهخانه ميروم و بيش از 100پله را بالا ميروم تا نقاره بنوازم. بعد به خانه برميگردم و تمام روز كنار همسرم هستم. يكساعتونيم مانده به غروب، باز هم به حرم ميآيم و بعد از نواختن نقاره و خواندن نماز، به خانه برميگردم. در ايام سوگواري هم كه نقارهخانه تعطيل است، حتما روزي 2بار به حرم ميآيم.
- حرمِ 70سال قبل
«در روزگار جواني من در صحن حرم، جوي آب پهني بود و آب چشمه گيلاس در آن جريان داشت كه دور سقاخانه ميچرخيد. نقارهخانه در آن زمان چوبي بود و سقفش، شيرواني. جلوي آن، سردري بود كه من و نقارهچيهاي ديگر از زير آن به وسيله نردبان به بالاي نقارهخانه ميرفتيم. در زمستانها كه برف زيادي ميباريد تا زانو در برف فروميرفتيم. برفها روي سردَرِ نقارخانه، به صورت قنديل درميآمد و بهسختي ميشد از ميان برفها حركت كرد ولي با عشق به امامرضا(ع)، روزي 2بار به حرم ميآمديم. با چوب، آتش درست ميكرديم و طبلهايمان را خشك ميكرديم تا بتوانيم بنوازيم». نكته جالب در مورد نقارهخانه حرم اين است كه كار مرمت طبلها و نقارهها را خود نقارهچيها انجام ميدهند. حاجاحمد ميگويد: «تمام طبلها را خودم ميسازم؛ كار دست خودم است. و هنوز هم كار مرمت طبلهاي حرم را خودم انجام ميدهم. آستان قدس پوست مخصوصش را تهيه ميكند و من طبلها را مرمت ميكنم. 53سال است كه نقارهخانه امروزي ساخته شده است. در گذشته كه امكانات كم بود، زوار كمتري به مشهد مقدس مشرف ميشدند. وقتي قافلهاي ميآمد، در حرم چاووشي ميخواندند و اكثرا با اسب يا پاي پياده، مشرف ميشدند؛ مثلا قديمها نزديك حرم كوچهاي بود به نام كوچه سياهآب كه در آن 4كاروانسرا قرار داشت و اغلب زائران در اين كاروانسراها مستقر ميشدند. زوار معمولا 8روزي در حرم سر ميكردند و بعد به شهرهايشان برميگشتند».
- كبوتران گمشده در غوغاي آدمها
«در گذشته صحنهاي حرم، بسيار محدود بود. بيشتر مواقع، صحنها خلوت بود و كبوتران بهراحتي روي بام و صحن مينشستند و دانه برميچيدند. فضاي حرم با پرواز كبوترها معناي ديگري داشت اما حالا صحنها گسترش يافته و فضاي بيشتري در اختيار زائران قرار دارد. آنقدر جمعيت زياد است كه كبوتران كمتر ميتوانند جايي براي نشستن در صحنها پيدا كنند. اينروزها به خصوص در ايام ماه ربيعالاول و ولادت پيامبر(ص)حرم هميشه مملو از جمعيت عظيم و عاشقان عليبنموسي الرضا(ع) است.»
- صداي نقاره تا دوردستها ميرفت
«قديمها در مسجد گوهرشاد، بازار بزرگي وجود داشت كه الان تبديل به ساختمان شده است. در اين بازار، كسبه و فروشندگان، طبقهاي خرما، باقالي و سيرابي، تخممرغ آبپز و... جلوي درهاي حجرههايشان ميگذاشتند تا روزهداران افطار كنند. ماههاي رمضان مشهد قديم، در حد فاصل افطار تا سحر، شبهاي پرشور و هيجان و پرجنبوجوشي داشت. شبها قهوهخانهها و حمامهاي شهر باز بود. هنگام سحر، در گلدستهها سحرخواني ميكردند. 2ساعت بعد، نقاره مينواختيم تا مردم با صداي نقاره از خواب بيدار شوند. در آن زمان صداي طبل و نقاره، تا دوردستها به گوش ميرسيد. البته الان هم اين سنت را حفظ كردهايم و هنگام سحر، نيمساعت نقاره ميزنيم.»
- ميشود نقارهچي شد؟
حاجاحمد ميگويد: «نواختن نقاره عشق به مولا و ارادت به معصومين(ع) ميخواهد. 3 تا 4ماه طول ميكشد تا يك فرد، كار را ياد بگيرد. جوانان باانگيزه و مشتاق ميتوانند با ثبتنام و گذراندن مراحل گزينشي، به جمع نقارهچيان حرم رضوي بپيوندند. تمام اين مراحل، توسط معاونت اماكن متبركه و هسته مركزي گزينش آستان قدس رضوي صورت ميگيرد».
- تاريخچه نقاره
نقارهنوازي در آستان قدس رضوي از اواسط قرن نهم شروع شد. در سال 860ه.ق ميرزا ابوالقاسم بابر ـ نوه گوهرشاد ـ از هرات به مشهد آمد و دستور داد در باغ حرم، نقاره بزنند. از آن به بعد نقارهنوازي ادامه داشته و تنها يك بار (از سال1312تا سال1320) به دستور رضاخان، نقارهخانه تعطيل شده است. هماكنون ساختمان تاريخي نقارهخانه در صحن انقلاب قرار دارد و در طول سال به غير از 2ماه محرم و صفر و ايام سوگواري و شهادت امامان معصوم(ع)، در شبانهروز 2نوبت به مدت 20دقيقه، نقاره نواخته ميشود. زمان نواختن طبل و كرنا در روزهاي عادي، پيش از طلوع و غروب آفتاب است اما در اعياد مذهبي و ميلاد امامان(ع) 2بار ديگر هم قبل از نماز صبح و بعد از نماز مغرب، به مدت 20دقيقه نواخته ميشود.
- نقارهها چه ميگويند
طبلها و كرناها در اصل يك متن مشخص را مينوازند. 8نفري كه كرنا ميزنند در يك رديف ميايستند اما يكي از آنها بالاتر از بقيه ميايستد و بهعنوان تكنواز شروع ميكند. اول به گنبد مطهر سلام ميكند و با نواي كرنايش ميگويد:
ـ سلطان دنيا و عقبي، عليبنموسيالرضا
بقيه جواب ميدهند: امامرضا، امامرضا، غريب رضا.
و همه اينها در قالب صداي طبل و كرنا از نقارهخانه شنيده ميشود.
بعد عدهاي ميگويند:
ـ مولا، مولا، مولا، رضاجان، رضاجان، رضاجان و ...
- با همه عكس ميگيرم
كساني كه تصويرم را در تلويزيون ديدهاند، مرا دورادور ميشناسند. وقتي به زيارت ميآيند درخواست ميكنند كه عكس يادگاري بگيرند. دل هيچكسي را نميشكنم و با همه عكس ميگيرم و به حرف دلهاي شكسته گوش ميدهم. در زندگيام چيز زيادي ندارم؛ هر چه هم دارم به بركت امامرضا(ع) دارم. هر چه در زندگي خواستهام بهدست آوردهام و با عزت و آبرو زندگي كردهام. تنها آرزويم هم اين است كه در قيامت، امامرضا(ع) شفاعتم كند و به فريادم برسد.»