اين خانواده كوچك و ساده، دلي بزرگ و با سخاوت داشتند و در بخشش و كمك به ديگران در روستا الگو بودند تا اينكه بعد از 5سال زندگي مشترك در يكي از روزهاي سال90 دچار حادثهاي تلخ و غمانگيز شدند و تار و پود اين زندگي ساده و باصفا دچار فرسودگي و رنج و اندوه شد.
- 15روز در كما
سعيد، مرد خانواده كه در يك شركت معدني در نزديكي روستايي در دوراهي نهاوند كنگاور بهعنوان اپراتور سنگشكن مشغول كار بود دچار حادثه شد؛ گيركردن لاشه سنگ در پروانه دستگاه باعث شكستن پروانه دستگاه سنگشكن شد و مانند تركشي به ناحيه سر محمد خيرخواه اصابت كرد. او آسيبي جدي ديد و قصه تلخ زندگي اين خانواده آغاز شد. وي ميگويد:« بعد از حادثه بهعلت جراحت شديدي كه به جمجمه سر و مغزم وارد شده بود، 15روز در كما بودم و بعد از آن مدت وقتي هوشياري حاصل شد درد و شرايط بسيار بدي را تحمل ميكردم و با داروهاي مسكن و آرامبخش كنترل ميشدم. »حالا ديگر 3سالي است كه سعيد نميتواند به تنهايي راه برود و بهراحتي صحبت كند، سمت راست بدنش حسي ندارد و ازكارافتاده است و دست و پاي راست او ديگر وي را ياري نميكنند. انجام 2عمل جراحي و معاينات و آزمايشهاي متعدد و آسيب جدي كه به مغز و جمجمه وي وارد شده منجر به ناتواني و ازكارافتادگي وي شده است. اين موضوع باعث بهوجودآمدن مشكلات عديدهاي براي اقتصاد خانواده و تنها فرزندش شده است.
- 8ساعت كار ، 550هزار تومان حقوق ماهانه
زهراخانم، همسر فداكار سعيد و مادر تنها فرزند خانواده، علي كوچولو، با وجود داشتن مشكلات زياد در منزل و پرستاري از همسر بيمارش، براي تأمين هزينههاي زندگي در شرايطي كه همسرش ديگر توانايي كاركردن نداشت به كار در قنادي با دستمزد ماهانه 550هزار تومان بدون بيمه تن داد تا روزانه با حداقل 8ساعت كار بتواند با درآمد ناچيزي بخشي از هزينههاي تحميلي زندگي را جبران كند.
وي ميگويد: 47ميليون تومان از طرف بيمه و شركتي كه همسرم در آنجا كار ميكرد بهعنوان ديه به ما پرداخت شد كه حدود 30ميليون تومان آن براي عمل جراحي و درمان همسرم هزينه شد. بهعلت رفتوآمد زياد از روستا به نهاوند و از آنجا به شهر صحنه و استان كرمانشاه براي درمان و كميسيون پزشكي، مجبور به ترك روستا شديم و در آپارتماني 60متري در يكي از محلات قديمي نهاوند مستأجر شديم. كرايه خانه ماهانه 200هزار تومان بود كه صاحبخانه با شنيدن و ديدن وضعيت زندگي و بيماري همسرم فقط ماهي 50هزار تومان از ما گرفت. 16ميليون توماني را كه از پول ديه باقيمانده بود براي رهن خانه داديم و ديگر پسانداز و درآمد خاصي براي گذران زندگي نداشتيم. فقط پول يارانه و حقوقي كه ماهانه 150هزار تومان بهعنوان ازكارافتادگي از طرف تأمين اجتماعي به ما پرداخت ميشد، منبع درآمد ما بود. اين شرايط باعث شد كه من بهكار در قنادي مشغول شوم تا بتوانم حداقل خواستههاي تنها فرزندم را تأمين كنم و مرهمي براي دل زخمي و رنجديده همسرم باشم كه از ديدن اين شرايط بسيار رنج ميكشيد. وي روزانه 8تا 10عدد قرص اعصاب و آرامبخش مصرف ميكرد تا بتواند اين شرايط را تحمل كند.
زهراخانم در ادامه ميگويد: هفتهاي 2، 3 بار خواهر و مادرم براي سركشي و مراقبت از علي و كمككردن به كارهاي منزل به ما سر ميزنند و به ما روحيه ميدهند و ميگويند توكل به خدا داشته باشيم و اميدوار و شاكر خدا باشيم كه از اين بدتر رخ نداده است...
- روح بزرگ عليكوچولو
عليكوچولو نيز در مورد بيماري پدر و شرايط سخت زندگي چنين ميگويد: از زماني كه پدر را شناختم او را با چنين وضعيتي ديدهام و از مادر ميپرسم كه پدر كي خوب ميشود...
پسر بچهاي كه تنها يكسال از زندگياش را پشت سرگذاشته بود و از چهره واقعي و سالم پدرش تصوير خاصي در ذهن نداشت حالا بعد از گذشت 6 سال تحمل بيماري و مشكلات روحي و رواني پدر قرار است امسال به كلاس اول برود و بهرغم سن و سال كمش بهدليل پرورشيافتن در چنين شرايطي سخت و دشوار، با درك بسيار بالا در حل مشكلات و كاستيهاي زندگي، پدر و مادرش را كمك و همراهي ميكند.
مادرش در مورد علي ميگويد: او در كارهاي خانه به من كمك ميكند و زبالهها را در بيرون منزل ميگذارد، نان ميخرد و حتي در شستن ظرف و نظافت منزل به من كمك ميكند.
مادر علي در ادامه ميگويد: روزي علي آمد و گفت كه مامان، دوچرخهسازي كه سر كوچهمان هست گفته اگه پيش او شاگردي كنم روزي 1500تومان دستمزد به من ميدهد. با اين پول هزينههاي زندگيمان تأمين ميشود؟ وي ميافزايد: رفتار علي اميد و انگيزه زندگي را در ما زنده ميكند و به عشق او مشكلات را تحمل ميكنيم.
علي قصه ما با وجود سن و سال كمي كه دارد روح بسيار بزرگ و درك بالايي دارد و فراتر از انتظار رفتار ميكند و اميد و زندگي را در دل پدر و مادرش زنده نگه داشته و به آنها انگيزه ميدهد.
- از اين وضعيت خسته شدهام
پدر علي با دلي غمگين و صدايي حزنآلود از آرزوهايش ميگويد: آرزو دارم از اين وضعيت ناتواني رهايي پيدا كنم و بتوانم تنها فرزندم را در آغوش بگيرم و او را به مسافرت و تفريح ببرم. اگر بهبودي كامل حاصل شود به شكرانه سلامتي جشني باشكوه بگيريم و همه اهالي روستا را دعوت كنيم. اين روزها تنها اميدم به خداست، از اين وضعيت خسته شدهام زيرا پزشكان گفتهاند بهبودي كامل در شرايطي حاصل ميشود كه من يك سال بهطور مداوم و مستمر فيزيوتراپي و آبدرماني با تغذيه مناسب و ورزش انجام دهم و بعد از انجام آزمايشها و معاينات مربوطه ميتوانند در مورد بهبود بيماري من نظر قطعي بدهند، اما متأسفانه در اين شرايط بد زندگي توان پرداخت هزينههاي سنگين درمان و فيزيوتراپي و... را ندارم و تنها با كمك عدهاي از دوستان و اداره بهزيستي نهاوند 20جلسه فيزيوتراپي رفتهام و بعد از آن بهعلت تأميننشدن هزينهها اين جلسات لغو شد.
وي با ابراز گلايه از مسئولان شهرستان بيان ميكند: نامههايي براي فرماندار، دفتر نماينده و معاون وزير كشور كه همروستايي ما است، نوشتهام و مشكلاتم را بيان كردهام اما متأسفانه پاسخي دريافت نكردهام.
سعيد درحاليكه اشك در چشمانش حلقه بسته و بغض سنگيني درصدايش نهفته است با ابراز خستگي از شرايط موجود چشم به آينده دارد و اميدوار به لطف الهي است كه شايد گشايشي در كارش ايجاد شود؛ از ما ميخواهد كه برايش دعا كنيم تا بتواند هرچه سريعتر از اين برزخ بلاتكليفي رهايي پيدا كند و پزشكان در مورد بهبودي و سلامتي وي نظر قطعي را اعلام كنند و بتواند با حمايت خيرين وضعيت زندگي خود را سر و ساماني دهد.
- شما چه ميكنيد؟
پدر خانواده بعد از حادثهاي كه باعث شد چندين روز در كما باشد حال از كار افتاده است و نميتواند مخارج خانوادهاش را تامين كند. شما براي همراهي با او و خانواده اش چه ميكنيد؟.نظرات و پيشنهادهاي خود را به 30003344 پيامك كنيد يا با شماره تلفن 84321000 تماس بگيريد.
نظر شما