تاریخ انتشار: ۸ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۷

روزنامه که می‌خرم، صفحه‌هایش را باعجله کنار می‌زنم تا برسم به صفحه‌هایی با کادر رنگین‌کمانی!

صفحه‌هاي باقي‌مانده را همان جا، کنار دکه‌ي روزنامه‌فروشي جا مي‌گذارم و گوش‌هايم را براي شنيدن رنگ‌ها تيز مي‌کنم. چشم‌هايم را مي‌فرستم دنبال اسمم و پا‌هايم وظيفه‌ي رکاب زدن را برعهده دارند.

وسط راه گربه‌اي مي‌بينم که جلوي ويترين شيريني‌فروشي ايستاده و به کيکي با طرح ماهي لبخند مي‌زند، درست مثل من، اما مخاطب لبخند من دوچرخه است!

نگاهي به جيبم مي‌اندازم. پول خردها را از جيبم درمي‌آورم. سردي‌شان بيش‌تر از چند روز پيش است، اما کافي نيست. گربه‌اي هم انگار متوجه مي‌شود سردي سکه‌ها کافي نيست. با زبان بي‌زباني قرارمان مي‌ماند براي سال بعد، 15دي ماه، روز تولد دوچرخه!

شايد سال بعد سردي و سنگيني سکه‌ها آن‌قدر باشد كه بتوانم براي گربه هم کيک ماهي بخرم!

تولدت به اندازه‌ي سردي همه‌ي سکه‌هاي دنيا مبارک!

مليكا عبادي، 16ساله

خبرنگار افتخاري از مرند

تصويرگري: ساغر روزبهاني

16ساله از بروجرد