حتي تقويم هم نميخواست يادم بياورد زمان گذشته و شايد امروز چرخهي زندگي از نوع چرخ دوچرخهاي است که دوست من است؛ ورقهايش رکاب پيشرفت من و کلماتش همصحبت خوب من.
حواسم پرت بود و هيچچيزي آن را سرجايش نميآورد، اما دلم تنگ شد. دلم خواست اين هفته را مثل قبل با تو بگذرانم. به تو لبخند زدم و ديدم هياهوي رنگارنگي در توست که دل خاکستريام را همرنگ خودش ميكند. کلمات از چشمهايم چکيدند. انگار منتظر بودند يادم بياورند امروز تولد توست. انگار دل من به دل کاغذي پرمهرت راه داشت...
کاش ميتوانستم اولين نفري باشم که ميلادت را تبريک ميگويد، اما آخرين نفرم!
مبينا يوسفي
17ساله از آمل
- همدم پنجشنبهها
همتاي تو كس نبوده و نيست
اي همدم پنجشنبههايم
لبخند تو مثل هيچكس نيست
اي دوست ماه بيصدايم
گاهي شكري، بهسان قندي
گاهي نمكي، قرين پندي
در وقت سحر، به موقع شام
همدرد مني و دردمندي
شادي تو هست شادي من
رؤياي مني و مهرباني
اي دوست رنگرنگي من
اي يار قشنگ نوجواني!
روز تولدت درخشانترين پنجشنبهي تقويم زندگي من است.
زينب محمدي
15ساله از شهرقدس
نظر شما