همین اطلاعات کافی است تا گفتوگوکننده امیدوار باشد احتمالا میتواند حرفهای مهمی درباره ضرورت اصلاحات در آموزش پزشکی از زبان مدیر مقتدر دانشگاهی بشنود که دانشگاه را در پژوهش به رتبه اول رسانده است و از قضا رئیس شورای سیاستگذاری وزارت بهداشت هم هست.
نتیجه گفتوگو با دکتر باقر لاریجانی، اما آنطور که فکر میکردیم نبود. بعد از این که گفتوگو را خواندید، یکی از دلایلش را متوجه خواهید شد.
دلیل دیگر را هم از این ماجرا دریابید؛ در پایان گفتوگو از دکتر لاریجانی سؤال کردیم، پس از چندین سال مدیریت در وزارت بهداشت و دانشگاه و جاهای دیگر، تا بهحال شده که وقتی از جایی میروید، نگران این باشید که دستاوردهای دوره مدیریتتان با آمدن فردی که شایستگی ندارد، در معرض خطر باشد؟ پاسخش منفی بود و توضیح داد: «من اعتقادم این است که بالاخره این خانه صاحب دارد.
آقای حسن زاده آملی میفرمایند: کارپرداز همه در کار ماست، فکر ما در کار ما آزار ماست. طبعا وقتی آدم یک کاری را از دور میبیند، دوست دارد که آن کار رشد و بالندگی پیدا کند، اما در مجموع این خداوند است که در حال اداره دنیاست و ما در یک برههای فرصت پیدا میکنیم یک خدمتی انجام بدهیم که باید درست انجام بدهیم.»
رئیس اخلاقگرا و البته موفق دانشگاه علومپزشکی تهران، در این گفتوگو، در محتاطانهترین شکل ممکن، هم آموزش پزشکی را نقد و هم از آن دفاع کرد. مهمترین نقدش، شاید این باشد: به پزشکان مدیریت یاد نمیدهیم.
- آقای دکتر، در پزشکی ما چالشهای زیادی داریم. شما خودتان از کجا شروع میکنید؟
بله، چالشها زیاد است. مسایلی مثل دغدغه شغلی پزشکان و خصوصا مسایل و مشکلاتی که پزشکان عمومی با آنها روبهرو هستند، در حال بررسی است. مسایل آموزش پزشکی هم که اصلا بحث آسانی نیست، به خاطر اینکه نظام آموزش پزشکی ما سیستم نسبتا بیهمتایی است. در واقع، آموزش پزشکی ما با کاربرها، پزشکان و کسانی که در این حوزه خدمت رسانی میکنند، خیلی درگیر است و همین موضوع یک ویژگی خاص به آموزش پزشکی داده است.
شما در سایر حوزههای علوم چنین به همتنیدگی را نمیبینید. مثلا در صنعت برق، یک وزارتخانه مسئول خدمت رسانی در حوزه برق است، در حالی که یک وزارتخانه دیگر در دانشکدههای خاص خودش در حال آموزش و تحقیق در زمینه برق است. این به هم تنیدگی در حوزه پزشکی، طبعا یک فرصتهایی ایجاد میکند و یک چالش هایی. فرصت آن این است که ما در عالم پزشکی کاربردیتر از رشتههای دیگر کار میکنیم؛ چون خود ما که در حوزه آموزش در گیر هستیم، در حوزه ارائه خدمت هم درگیر هستیم...
- ببخشید، نمیخواهید بگویید که پزشک ما فقط وظیفهاش درمان بیماران است؟ این که میفرمایید ویژگی نظام آموزش پزشکی ما این است که مستقیما با بیمار سروکار دارد، فقط اگر پزشک را یک درمانگر به حساب بیاوریم، میتوانیم بپذیریم که یک مزیت است و میتواند باعث افزایش تجربه عملی پزشکان ما شود.
بله، مسلما در بحث آموزشهای پیشگیری و کنترل بیماریها در اجتماع باید نقش پزشک بیشتر باشد که به نوعی در واقع همان بحث پزشک خانواده است. قبول دارم که الان این رویکرد به پزشکی وجود دارد که پزشک فقط مسئول نوشتن نسخه است، درحالیکه پزشک مسئول سلامت مردم است و نه فقط سلامت جسمی فرد.
اما به هرحال، میخواستم این را عرض کنم که شما اگر از منظر شاخصهای فعالیتهای پژوهشی و سایر جهات، عالم پزشکی و آموزش پزشکی را رصد کنید، ما نسبت به سایر رشتههای تخصصی وضع بهتری داریم. شما اگرمیزان رشد انتشار مقالات علمی گروه علوم پزشکی را در سالهای اخیر با گروه علوم غیر پزشکی مقایسه کنید، این طور نیست که ما وضعمان از گروه غیر پزشکی بدتر باشد و حتی میزان رشد ما در گروه پزشکی بیشتر از گروه غیر پزشکی است.
- این دقیقا نکتهای است که منتقدان نظام آموزش پزشکی موجود مطرح میکنند و شما آنرا بهعنوان یک مزیت مطرح کردید. پزشکی که شما فرمودید متولی سلامت مردم است، در بیمارستانهای آموزشی، از یک طرف باید به آموزش بپردازد، از طرف دیگر باید تحقیق بکند و از طرف دیگر باید در ارائه خدمت درگیر شود. این منطقی است؟
عرض کردم. این همان چالشی است که پزشکی ما با آن روبهروست. البته خوشبختانه با توجه به گسترش بخشها و با توجه به ایجاد بخشهای تحقیقاتی خصوصا در زمینههای بالینی که اساتید در آنها مشغول ارائه خدمت هستند، این چالش تا حدودی سامان گرفته است. درست است که ما میگوییم، ما جزو گروه پزشکی هستیم، اما پزشکی خود معجونی از گروههای مختلف است.
از حدود هزار و 300 استادی که ما در دانشگاه علوم پزشکی تهران داریم، 400 استاد جزو گروه علوم پایه پزشکی بوده و بیش از 800 استاد در گروه بالینی داریم. خوب در گروه علوم پایه، ما هم مثل سایر گروهها هستیم، ولی در گروه بالینی، درگیر بحثها و چالشهای تحقیق هستیم که خوشبختانه با توسعه مراکز تحقیقات بالینی در بیمارستانهای دانشگاهی این مشکلات در حال رفع شدن است.
- اما مشکل آموزش پزشکی در کشور همین یک مسئله نیست. خود دانشجویان پزشکی بیشترین مدعیان این مسئلهاند. دانشجویانی که باید در عرض چند سال، محفوظاتی را وارد ذهن خود کنند که در آینده یک دهم آنها هم به کارشان نمیآید. میشود گفت چیزهای زیادی در طی مخصوصا 5سال اول گفته میشود که دانشجو هیچوقت نمیتواند بفهمد کدام مهمتر و حیاتیتر است و وقتی فارغالتحصیل شد، میفهمد که چه فرصتهایی را از دست داده و چقدر چیزهایی که بلد نیست زیادند!
بله. چالش دیگری که ما در عالم پزشکی داریم این است که بستر ارائه خدمات ما در عالم پزشکی بستر خیلی تعریف شدهای نیست. به این معنا که چیزی که به دانشجوی رشته پزشکی شکل میدهد، تا حدود بسیار زیادی همین بستر ارائه خدمات است. من میخواهم توجه شما را به این بستر خدماترسانی جلب کنم. بستری برای این که دانشجوی پزشکی خودش را در آن پیدا کند. ما با بستر ارائه خدمات پزشکی در کشورمان مشکلات روشنی داریم. با وجود شبکه بهداشت و درمان وسیعی که در کشور داریم، ولی از سالها قبل این شبکه ارتقا پیدا نکرده است.
اساس شبکه بهداشت ما بهورز و خانه بهداشت بوده و در این شبکه، نظام ارجاع خیلی نظام مدون و روشنی نیست. با اینکه از لحاظ تئوریک خیلی مشکلی نداریم، ولی از لحاظ عملی در شبکه بهداشت ایران، اینطور نیست که همه بیماران ابتدا توسط پزشک عمومی ویزیت بشوند، سپس اگر نیاز بود به پزشک متخصص و بعد هم پزشک فوق تخصص ارجاع شوند.
این مشکل باعث میشود که در تهران یک بیمار گاهی در یک روز بتواند به 3 پزشک فوق تخصص مثلا غدد مراجعه کند، بدون این که نسخه یا دستورات هیچ یک را هم اجرا کند. نکته بعد این است که بازخوردهای لازم در حوزه پزشکی به افراد، در هنگام ارائه خدمت شان داده نمیشود.
در یک نظام منضبط ارجاع، اگر یک پزشک یک بیمار را غلط ارجاع دهد، بالاخره بعد از یک مدتی مسئول کنترل نظام ارجاع به پزشک تذکر میدهد. اگر مدارک پزشکی در نظام ارجاع درست تکمیل شود، بسیاری از آموزشهای پزشکی ما از همین مدارک پزشکی تأمین میشود اما متأسفانه الان مدارک پزشکی ما در ایران ساماندهی خوبی ندارد.
ما در سال، میلیونها اطلاع پزشکی را به خاطر همین عدم ساماندهی خوب مدارک پزشکی، از دست میدهیم. خیلی از کشفیات پزشکی در دنیا از همین مطالعه مدارک دقیق پزشکی اتفاق میافتد.
الان برخی از دوستان این اعتقاد را دارند که اگر شما بستر ارائه خدمتتان در ایران درست شود و نظام ارجاع درستی داشته باشید، برخی از پزشکان به تحقیق بپردازند و نظام مراقبت از بیماران در منزل داشته باشید، میتوانید برای آموزش هم برنامهریزی درستی داشتهباشید.
یعنی اگر ما بستر ارائه خدمتمان را اصلاح کنیم شاید لازم باشد برخی از شاخههای پزشکی و پیراپزشکی را توسعه هم بدهیم. یکی از چالشها همین است که باید، متناسب با شرایط حرکت کنیم.
- آموزش پزشکی3 ضلع دارد. یک ضلعش دانشجوست، یک ضلعش استاد و ضلع دیگرش دانشگاه وبیمارستان و محیط و مدیریت حاکم بر آنهاست. اجازه بدهید این 3 ضلع را جداگانه بررسی کنیم. در مورد دانشجو، ما نخبهترین دانش آموزانمان را غربال میکنیم و وارد دانشگاه علوم پزشکی میکنیم، اما وقتی به خروجی دانشگاههای علوم پزشکی نگاه میکنیم، یک سری فارغالتحصیل داریم که آنقدر که باید باسواد نیستند و طبابت نمیدانند. یعنی ورودی دارای پتانسیل خوبی بوده ولی خروجی آن چیزی نیست که انتظارش وجود دارد. این موضوع را قبول دارید؟
ببینید، ما برترین استعدادها را به پزشکی میکشانیم. این درست، اما براساس تحقیقی که ما کرده ایم، حدود 50 درصد از دانشجویان پزشکی به نوعی تحتتأثیر افکار و القائات خانواده به رشته پزشکی میآیند. یکی از نقصها هم در آموزش پزشکی، این است که دانشجویان ناشناخته وارد این رشته میشوند و این روش کنکور ما در رشته پزشکی این نقص را دارد که افرادی که هیچ شناختی از رشته پزشکی ندارند و خیلی هم از این رشته خوششان نمیآید را غربال نمیکند.
در بسیاری از نقاط دنیا، وقتی کسی میخواهد وارد رشته پزشکی شود، از همان دوران مدرسه و دانش آموزی به سمت رشته مورد علاقه خودش سوق داده میشود. در این کشورها، تقریبا قبل از پایان دبیرستان، دانشآموز را رصد کرده که چه رشته را انتخاب کند. الان وقتی فرد وارد رشته پزشکی میشود، نگرش وی به رشته پزشکی در سالهای اول دوره پزشکی با نگرش وی به پزشکی در سالهای پایانی دوره پزشکی خیلی متفاوت است.
در برخی از نقاط دنیا وقتی فردی میخواهد دانشجوی پزشکی شود، به او میگویند که باید به صورت کارآموز ابتدا چند صباحی در بیمارستان کار کنی. علت این موضوع این است که ببینند که آیا او میتواند از نظر روحی با مسایل رشته پزشکی کنار بیاید یا نه. آیا با وجود سختیهای کار در بیمارستان هنوز هم راغب تحصیل در رشته پزشکی است؟ برخی از دانشجویان رشته پزشکی ما اولین باری که خون میبینند، از هوش میروند. چنین فردی معلوم است که پتانسیل اینکه وارد رشته پزشکی بشود را از ابتدا نداشته است.
درصورتی که ممکن است فرد بسیار مستعدی هم باشد. خوب به این ترتیب است که برخی افراد با استعداد وقتی وارد رشته پزشکی میشوند تازه میفهمند، مثل اینکه گمشدهشان در رشته پزشکی نیست و چه بسا اگر رشته دیگری را دنبال میکردند، موفقتر میبودند.
- برای حل همین مشکلی که میفرمایید نمیشود کاری کرد؟
برای این مشکل ما راه حلی داریم که به امید خدا از بهمن ماه طرح آزمایشی آن را شروع خواهیم کرد. راه حل دانشگاه ما این است که دانشجویی به رشته پزشکی بیاید که اولا یک دورهای را بعد از دبیرستان طی کرده باشد، یعنی فارغ التحصیل دوره لیسانس یکی از رشتههای علوم باشد، مثلا لیسانس زیست شناسی.
این موضوع چند حسن دارد. اول اینکه چنین فردی برای انتخاب رشته پزشکی یک پختگیهایی را پیدا میکند. نکته بعد شناخت عمیق تری را نسبت به گروه پزشکی پیدا میکند. نکته بعد این است که چنین فردی چون تحصیل کرده رشتههای علوم پایه است وقتی وارد رشته پزشکی شد، ارتباط بین علوم بالینی و پایه را بهتر میفهمد و این میتواند باعث توسعه ارتباط علوم بالینی و علوم پایه در پزشکی شود. چون الان یکی از مسایل بسیار مهم برای آینده تحقیقات در علوم پزشکی نقشهای است که بتواند علوم پایه و بالینی را با هم ارتباط دهد.
- ناآگاهی دانش آموزانی که رشته پزشکی را انتخاب میکنند، موضوع مهمی است که شما به آن اشاره کردید. اما چنین مشکلی را در پایان رشته پزشکی هم برای ادامه تحصیل پزشکان داریم. یعنی پزشکانی که میخواهند ادامه تحصیل بدهند آشنایی درستی با رشتههای تخصصی و PHD ندارند. این را هم قبول دارید؟
برای اینکه در طول دوره 7 ساله پزشکی برای دانشجو یک فکری بشود که بتواند در انتهای دوره پزشکی رشته تحصیلات تکمیلی خود را درست انتخاب کند، ما در دانشگاه خودمان یک کارهایی انجام دادهایم. ما از مهرماه امسال، هر چند نفر از دانشجویان نخبه خودمان را با یک استاد خاص مرتبط کرده ایم.
فکرمان هم این است که این دانشجویان هم در کارهای تحقیقاتی آن استاد ویژه درگیر شوند و هم در چگونگی اندیشیدن در رشته پزشکی مسیر را از استاد بیاموزند و با شرایط رشته پزشکی به طرزی درست و زودتر از معمول آشنا شوند. یکی دیگر از کارهای ما در این زمینه، تحصیل همزمان دانشجویان استعدادهای درخشان در 2 رشته است.
به این ترتیب که این دانشجویان علاوه بر رشته خودشان که بیشتر پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی است، میتوانند به صورت همزمان در رشته MPH هم تحصیل کنند و این خیلی دید این دانشجویان را باز میکند. چنین دانشجویی هم روش تحقیق در حوزه سلامت را بهتر یاد میگیرد و هم دیدگاه درستی نسبت به وضعیت سلامت کشور پیدا میکند.
- آقای دکتر، با وجود تغییرات خوبی که در وزارت بهداشت صورت گرفته و مدیریت جدید وزارتخانه از روزمرگی خارج شده و در حد امکاناتش سعی دارد خلاقتر از دورههای گذشته عمل کند، اما قبول دارید که چالشهای آموزش پزشکی در اولویت قرار نگرفته و کمتر از سایر حوزهها مورد توجه واقع شده؟ ببخشید، ولی حتی خود شما هم در پاسخ به سؤالهای ما، مرتب به زمینههای دیگر مثل تحقیقات و نظام ارجاع و... اشاره میکنید تا آموزش پزشکی بهطور خاص.
البته من نمیتوانم بگویم که این مسایل و چالشها مورد غفلت هستند. بالاخره بحث چالشهای آموزش پزشکی در بسیاری از جلسات وزارت بهداشت مورد بررسی قرار میگیرد. اما تبعا آنچه که شما میبینید، آنچیزی است که به نتیجه رسیده است. مثلا در شورای سیاستگذاری ما دهها موضوع را طرح میکنیم، ولی تا وقتی که یک بحث به نتیجه روشن و شفاف نرسد، منجر به ابلاغ و دستورالعمل نمیشود. کلا بحث چالشهای آموزش پزشکی یکی از بحثهایی است که در حوزه معاونت مربوطه و حتی کل وزارت بهداشت در موردش بحث میشود.
- یک ضلع دیگر موضوع مورد بحث ما اساتید ما هستند. شما بهعنوان رئیس دانشگاهی که در پژوهش رتبه برتر را دارد، علی القاعده مکانیسمهایی دارید تا اساتیدی که فعالیت پژوهشی دارند، ارتقا پیدا کنند و همین باعث ایجاد انگیزه بیشتر میشود. آیا شما برای ارزیابی استادی که عمده وقت و انرژی خود را برای آموزش دانشجوهایش میگذارد و یک استاد خوب به تمام معناست، ولی وقت نمیکند آنچنان به امر پژوهش بپردازد، مکانیسمی دارید؟
این بحث خیلی عمیقی است. ما در دانشگاه علوم پزشکی تهران واقعا استادهای خوبی داریم و به وجود همهشان افتخار میکنیم. اما در زمینه سنجش فعالیتهای اساتید، به این منظور که بتوانیم تلاش اساتید را ارج بنهیم، در حال راه اندازی یک روش متریک هستیم. در این روش تمام فعالیتهای یک استاد مورد بررسی قرار میگیرد. هم آموزش استاد، هم پژوهش وی و هم بحث فعالیتها و ارائه خدمت وی مورد بررسی قرار میگیرد.
امیدواریم که به زودی طرح آزمایشی این روش تمام شود و بتوانیم این روش را در ارزیابی اساتیدمان به کار بگیریم. نکته دیگر این است که در شورای سیاستگذاری وزارت بهداشت هم این بحث پیش آمد که روش ارتقای اساتید کمی تغییر کند. در این تغییر چندین منظور وجود داشت. یکی اینکه استادی که به تعبیر مقام معظم رهبری، دانشجوپروری میکند و در حوزه آموزش فعال است، بتواند ارتقا پیدا کند. یا اینکه استادی که روش جدیدی را در حوزه آموزش پزشکی ابداع میکند و یا یک خلاقیت یا نوآوری در این حوزه ایجاد میکند، مورد توجه قرار بگیرد.
در همین راستا آیین نامه ارتقای اساتید به گروهی در دانشگاه علوم پزشکی تهران سپرده شد. این گروه این آییننامه را مورد بازبینی قرار دادند و تغییرات لازم در جلسات متعددی در وزارت بهداشت مورد بحث قرار گرفت و آیین نامه جدیدی برای ارتقای اساتید تهیه شد که در این آیین نامه جدید دانش محوری مورد توجه خاص قرار گرفته است.
- جذب اساتید جوان و باانگیزهتردر دستور کارتان نیست؟
مهمترین چالشی که ما در دانشگاه، در بخش آموزش، در سال 86 داریم، مسئله اعتبارات ما در آموزش است. ما دانشکدههایی را داریم که بیش از 90 درصد بودجهشان فقط برای حقوق اساتید هزینه میشود.
به همین علت ما محدویت بسیار شدیدی برای گرفتن نیروی انسانی جدید داریم، ولی باوجوداین برای ایدههای نویی که در دانشگاه وجود دارد، مثلا توسعه طب سنتی، فناوریهای نوین و برای رتبههای برتر بورد، با وجود تمام مشکلاتی که داریم، در حال برنامه ریزی هستیم تا بتوانیم این افراد را در دانشگاه بگیریم.
البته درهای دانشگاه را با روشهای جدید باز کرده ایم. مثلا استاد وابسته را تعریف کردیم و در حال گرفتن استاد وابسته هستیم. یعنی اساتیدی که در دانشگاه ما نیستند ولی به نوعی به ما وابسته هستند و میتوانند از نام دانشگاه ما استفاده کنند. ارتباط این استاد با دانشگاه ما به نوعی افتخاری است.
این استاد میتواند با دانشجویان دانشگاه تز بگیرد، پروژه تحقیقاتی بگیرد و از برخی امکانات دانشگاه استفاده کند. خلاصه این که به روشهای مختلف بهدنبال این هستیم که این نیروهای جوان و نوآور را جذب دانشگاه کنیم.
- همین که میگویید اعتبارات آموزش پزشکی کم است، خودش ادعای منتقدان را تأیید میکند. البته مشکل اعتبارات در همه حوزههای سلامت در طول سال 86 کم بود، ولی کم لطفی بیشتری نسبت به آموزش پزشکی وجود داشت. این یعنی آن ضلع سوم آموزش که خود دانشگاه و مدیریت آن است که وضع مطلوبی ندارد.
ببینید من واقعا نمیتوانم این را بگویم. کشور یک محدودیتهای کلی دارد، اما بههرحال من هم قبول دارم که در توزیع بودجه در بخشهای مختلف کشور، گاهی عدالت به معنای واقعی شکل نمیگیرد. مثلا الان بودجه سرانهای که به دانشگاه ما پرداخت شده از برخی دانشگاههای کشور کمتر است. البته در کل کشور اعتبارات آموزش درصدی رشد داشته، اما اعتبارات دانشگاه ما حتی کاهش 2 رقمی داشته است. خب این در وضعیت دانشجویان ما هم بیاثر نیست.
- آقای دکتر، اجازه میدهید چند سؤال شخصی اما مرتبط با موضوع از شما بپرسم؛ شما چند فرزند دارید؟
من 2 فرزند دارم. یک دختر و یک پسر که دخترم دانشجوست.
- دانشجوی پزشکی؟
خیر. زیستشناسی سلولی مولکولی میخواند. البته همسرشان پزشک هستند.
- علاقه نداشتند که بیایند رشته پزشکی؟
بالاخره من خودم فکر میکردم با توجه به مسایل زندگی شان و جهات دیگر بهتر است نیایند. اما در مورد پسرم، من خودم به او توصیه میکنم که پزشکی بخواند. اگر از حکمت و فلسفه بگذرد و بخواهد رشته دیگری را بخواند، من پزشکی را به او توصیه میکنم.
- پس یعنی فکر نمیکنید وضعیت پزشکی در کشور ما آنقدرها هم بد باشد که نگذارید فرزندتان این رشته را انتخاب کند...
اصلا. من پزشکی را خیلی حرفه خوبی میدانم. من فکر میکنم یکی از رشتههایی که از طریق آن انسان میتواند به دیگران کمک کند، پزشکی است. خود من از کارم لذت میبرم.
- هنوز با دانشجوها هم سر و کار دارید؟
هم با دانشجویان فوق تخصصی سرو کار دارم و هم با دانشجویان دوره پزشکی عمومی. البته حقیقتا از وقتی مسئولیت دانشگاه را عهده دار شده ام، کمتر با دانشجویان دوره پزشکی عمومی وقت صرف میکنم.
- پس هنوز مطب میروید، با دانشجویان هم کار میکنید، کار پژوهشی و کار اجرائی هم میکنید. بین این 4 حوزه انتخاب اولتان کدام است؟ این سؤال را از این جهت میپرسیم که شما یک مدیر نمونه و موفق در نظام سلامت هستید که در همه زمینهها فعال است. منتقدان نظام سلامت ما هم همین چندکاره بودن مدیران و عدم تمرکز آنها را پاشنه آشیل نظام سلامت میدانند.
من این سؤال را درباره خودم جواب میدهم. واقع این است که من هیچ وقت داوطلب مدیریت نبودم. البته مدیریت مرکز تحقیقات غدد را مدیریت حساب نمیکنم. من از زمانی که کار مرکز تحقیقات غدد دانشگاه در یک اتاق کار خود را آغاز کرد، کار آنجا را شروع کردم و الان فکر میکنم که سال شانزدهمی است که من در این مرکز مشغول کار هستم.
آن کار را یک کار مدیریت نمیدانم بلکه یک کار علمی تلقی میکنم. ولی در تمام دوران مدیریتهای گوناگونی که داشتهام چه در اینجا و چه در دوران معاونت وزارت بهداشت که حدود 8سال طول کشید، هیچ وقت، خودم داوطلب مدیریت نبودم.