سودابه رنجبر-خبرنگار: روستای عمادآور را به واسطه بادگیر۴۰۰ ساله و کاج‌های بلند قامتش می‌شناسند؛ محله‌ای در منطقه ۲۰ که این روزها نه به شهر می‌ماند و نه به روستا.

عمادآور از یک سو بعضی نمادها و سبک زندگی روستایی را حفظ کرده و از سوی دیگر نتوانسته در مقابل هجوم نمادهای زندگی شهری مقاومت کند. قصه این روستا از اینجا شروع شد که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، این محله را به‌عنوان «نگین ری» لقب داد. برای رسیدن به نگین ری اگر در طول بزرگراه شهید آوینی حرکت کنید قبل از رسیدن به دوربرگردان اول، بادگیر قدیمی در ورودی روستا نگاهتان را پر می‌کند و تصویری از بادگیرهای کهن یزد در ذهنتان تداعی می‌شود؛ شاید بتوان گفت معماری و نمای عمومی این محله تلفیقی از عروس کویر(یزد) و عروس بلاد اسلامی (ری) است.

بادگیر روستای عمادآور تنها بادگیر تاریخی استان تهران است که قدمت آن را تا حدود 400 سال تخمین زده‌اند. البته این بادگیر بخشی از عمارت اربابی است که بعد از گذشت سال‌ها هنوز پابرجا مانده؛ عمارت بادگیر سال 1386 به‌عنوان میراث فرهنگی کشور به ثبت رسیده و در و پنجره‌های چوبی مشبک و کاشی‌های هفت رنگ چند پر تنها بخشی از تزیینات طاق و ستون‌ها و ایوان‌های تودرتوی این بنای باشکوه عهد قاجار است.

بادگیر قاجاری عمادآور به‌صورت برجکی چند ضلعی بر بالای محلی از خانه که به آن حوضخانه می‌گفتند بنا شده است. حوضخانه، ایوانی کوچک است که در انتهای اتاق‌های تابستانی عمارت قرار دارد. اتاق‌های تابستانی اتاق‌هایی بزرگ با درهای بسیار هستند و هوایی که از طریق منافذ بادگیر وارد حوضخانه می‌شود هوای خنکی را وارد اتاق‌ها می‌کند.

  • خانم عمارت بادگیری

عمارت اربابی و بادگیر ۴۰۰ ساله در جاده ورودی روستا واقع شده است. مسن‌ترین فردی که این روزها همچنان ساکن عمارت بادگیری است «اعظم خانم» عروس خانواده ارباب سلامت است. او 70سال پیش نوعروس این خانه بود که برای چند ماه به‌صورت موقت به این عمارت آمد. اما طی همه این سال‌ها در عمادآور ماندگار شد. اعظم خانم هنوز هم به شکل و شمایل خانم‌های اربابی زندگی می‌کند.

خانم‌های قدیمی روستا که همچنان ساکن روستا هستند گاهی ترشی، شربت و مربایی که در شروع فصول درست می‌کنند برای خانم عمارت اربابی به‌عنوان تحفه می‌آورند. اعظم خانم نیز بسیار با محبت و مهربان با آنها معاشرت می‌کند. با اینکه خانم خانه اربابی این روزها بیمار است اما حافظه بسیار خوبی دارد و به رسم دیرین مهمان‌نوازی تهرانی‌ها برای چند دقیقه‌ای با نقل خاطرات این عمارت میزبان ما می‌شود. همان‌طور که روی تخت اتاق حوضخانه روی ملحفه‌های سفید استراحت می‌کند نگاهش را به خروجی بادگیر ۴۰۰ساله می‌دوزد و آه بلندی می‌کشد:

«آن روزها از بادگیر این عمارت عطر و بوی گل‌های محمدی در فضای حوضخانه می‌پیچید و آب حوض را خنک می‌کرد و هوای مرطوب در تمام اتاق‌های این عمارت جریان پیدا می‌کرد اما بعد از اینکه آب و هوای شهرری به واسطه وجود کارخانه‌های صنعتی، ازدحام خودروها و راه‌اندازی بزرگراه‌ها آلوده شد، فقط دود و خاک از بادگیر وارد عمارت می‌شد. ما هم بادگیر را کور کردیم و مثل بقیه مردم از کولر آبی استفاده می‌کنیم.»

بادگیرها نماد معماری ایرانی به حساب می‌آیند. در قدیم معماران در شهرهایی که آب و هوای گرم و کویری داشتند بر فراز خانه‌ها بادگیر می‌ساختند. البته این نشانه‌های معماری کهن ایرانی در خانه‌هایی ساخته می‌شد که صاحبان آنها ثروتمند بودند. عمارت بادگیر قاجاری شهرری به 3شاهزاده قاجاری تعلق داشت و این شاهزاده‌ها از عمارت به‌عنوان تفرجگاه استفاده می‌کردند. این عمارت برای خودش برو بیایی داشت و یکی از سازه‌های معماری منحصربه‌فرد محسوب می‌شد.

با گذشت زمان رویه کاهگلی دیوارهای عمارت با ردیف‌های آجری که برای تزیین آن استفاده می‌شد نازک و کم جان شده‌اند. قاب پنجره‌های چوبی بیرنگ و لعابی که در این بنا به کار رفته‌، ذهن را به معماری سنتی چند دهه پیش می‌کشاند.

اعظم خانم روی تختش جابه‌جا می‌شود و قصه این خانه و ارباب‌هایش را نقل می‌کند: «سال‌ها قبل این اثر تاریخی به برادران سلامت که از اربابان و مالکان زمین‌های زراعی روستا بودند فروخته شد. تنها برادر بزرگ به نام احمد سلامت در این عمارت زندگی کرد. احمد سلامت پدرشوهرم بود. خیلی‌ها روستای عمادآور را به نام احمدور می‌شناسند. نام احمدور از اسم پدرشوهرم گرفته شده است. درختان کاج قدبرافراشته داخل حیاط عمارت این سال‌ها شاهد آمدن و رفتن ارباب‌ها بوده و همچنان استوار بر جای خود مانده‌اند. آنها کهن‌ترین کاج‌های شهرری هستند.»

  • روستایی در باغ گل‌های محمدی

«شهید سنسپور» نام خیابان اصلی روستای عمادآور است. 2طرف خیابان تا چشم کار می‌کند زمین‌های سبزیکاری است. وجود زمین‌های سبزیکاری در روستای عمادآور و نیاز اهالی این روستا به کارگران فصلی سبب شده تا در سال‌های اخیر تعداد افراد غیر‌بومی در این روستا زیاد شود؛ سمت راست جاده اصلی گودبرداری شده است و ریشه درختان قدیمی و کهنسال از خاک بیرون زده اما همچنان برجای خود ایستاده‌اند. «علیرضا دشمیر» از قدیمی‌های روستا می‌گوید:

«از قدیم این روستا به 2قسمت قلعه و باغ تقسیم شد. اهالی قدیمی هنوز گل‌های محمدی این روستا را به خاطر دارند. این محدوده به قدری بوته گل محمدی داشت که در طول مسیر بوی خوش گل مشام هر تازه واردی را نوازش می‌کرد. امروز دیگر حتی یک گل محمدی هم در این روستا نمی‌روید. سمت راست خیابان را که بیشتر، خانه‌های مسکونی در آن قرار گرفته است اهالی به نام قلعه می‌شناسند.»

هر چند در ابتدا اثری از قلعه به چشم نمی‌خورد اما پس از نخستین پیچ، خانه‌های گلی با سقف‌های گنبدی نمایان می‌شوند. خانه‌هایی که هر لحظه در حال فروریختن است اما وقتی در آن سرک می‌کشی صدای خنده‌های کودکانه از حیاط خانه به گوش می‌رسد. جالب است که هنوز زندگی در این خانه‌ها جریان دارد. سقف‌های گنبدی شکل خانه‌ها ایزوگام شده است و نور خورشید در وسط روز بر سقف‌های گنبدی می‌تابد و آنها را درخشان می‌کند.»

  • یزدی‌ها در روستای عمادآور

تاریخ این روستا چه از نظر معماری و چه از نظر هویت فرهنگی اهمیت دارد. علاوه بر این بیشتر اهالی این روستا بومیانی هستند که نسل در نسل ساکن عمادآور بوده‌اند. پیشینه سکونت بعضی از اهالی به چند قرن قبل برمی‌گردد و همین بر اهمیت این روستا افزوده است. با مرور تاریخ شفاهی عمادآور درمی‌یابیم که چرا یزدی‌ها در این روستا مستقر شده‌اند.

سال‌ها از نخستین مهاجرت یزدی‌ها به این تکه از سرزمین ری می‌گذرد. «سیدحسین حسین‌زاده» از جمله نخستین یزدی‌هایی است که به‌عنوان رعیت از یزد به این روستا آمده و اینجا مستقر شده است. او می‌گوید: «پیش از من کشاورزان دیگری هم در این روستا کار می‌کردند که «اصغر بسپار» یکی از آنها بود.

وقتی ارباب روستا صداقت اصغر بسپار را در کشاورزی می‌بیند به او اعتماد کامل می‌کند. او که سال‌هاست از دنیا رفته رابطی بین کشاورزان و ارباب بود و از آنجایی که تمام رتق و فتق امور را در دست داشت از اقوام خود در یزد دعوت کرد که برای کشاورزی به این روستا مهاجرت کنند و این‌گونه بود که عماد‌آور محل زندگی یزدی‌ها شد. به دلیل وصلت‌های فامیلی در این روستا بیشتر ساکنان آن با یکدیگر ارتباط محکم و دوستانه‌ای دارند. بسیاری از ساکنان این روستا تمکن مالی خوبی دارند و با توجه به وابستگی به اقوام و محیط آرام در این روستا مانده‌اند. با این حال بزرگ‌ترین گلایه آنها زندگی در خانه‌هایی است که بسیار فرسوده شده است.

  • ضربه‌های کمربند سبز تهران

ساخت کمربند سبز تهران از خرداد سال 1359 آغاز شد اما تا سال 1369 فقط 900 هکتار وسعت داشت. در فازهای اول و دوم مجموعاً 38 هزار و 600 هکتار از طرح عملیاتی شد. ایده کمربند سبز تهران با اهداف زیست‌محیطی مختلفی مانند تلطیف هوا، غربال گردوغبار و استفاده از آب‌های سطحی و زیرزمینی با هدف پایین آوردن سطح آب‌های زیرزمینی جنوب شهر تهران برنامه‌ریزی شده است.

این طرح عظیم شهری که مانند کمربند سبزی از رشد حاشیه شهر جلوگیری می‌کند و فرصت تنفس ریه‌های تنگ و بیمار تهران را به وجود می‌آورد، فرایندی طولانی مدت است و برای به سرانجام رسیدن آن زمانی بیشتر از 50 سال برآورد شده است.

روستای عمادآور در طرح کمربند سبز تهران واقع شده و اهالی نمی‌دادنند برای وجود این طرح باید خوشحال باشند یا غمگین و در این میان لبریز شدن کاسه صبر و پیگیری‌های سرسختانه ساکنان محدوده طرح کمربند سبز هیچ افاقه‌ای نداشته و حتی مخروبه شدن این روستا جلوه و ابهت شایسته نام «‌نگین ری» را از بین برده است. ‌

بخش قابل توجهی از اراضی روستای عمادآور در طرح کمربند سبز قرار گرفته و شهرداری مجوز تخریب و نوسازی به املاک این بخش را نمی‌دهد. این بناها از 50 سال پیش به همین صورت باقی مانده‌اند. کمربند سبزی که هنوز اهالی عمادآور در انتظار آن هستند و در این انتظار نمی‌توانند خانه‌های فرسوده‌شان را جان دوباره‌ای ببخشند و زیر طاق‌های لرزان و کاهگلی خانه‌هایشان عمرشان به سر می‌شود.

برچسب‌ها