مدلی که توضیحدهنده نیازهای فردی انسانهاست. برپایه این مدل هر نیازی پس از برآورده شدن نیاز قبلی اهمیت یافته و تامین میشود.
5 نیاز اصلی انسان عبارتند از: نیازهای فیزیولوژیکی- امنیت- دوست داشتن و دوست داشته شدن- نیاز به احترام- و نیاز به فهم و درک متقابل. در پایین هرم، نیازهای حیاتی وجود دارد که شامل نیازهای اساسی برای بقای زندگی است مثل هوا، غذا، آب، خواب و غیره. پس از برآورده شدن نیازهای اولیه حیاتی نیاز به تامین امنیت، اهمیت پیدا میکند.
داشتن سرپناه و خانهای امن و نبود ترس و وحشت و تعلق داشتن که شامل تعلق به یک گروه یا داشتن یک رابطه دوستانه نزدیک یا به طور کلی دوست داشتن و پذیرفته شدن توسط دیگران است.
چهارمین نیاز شامل دو بخش است: احترام به خود و به رسمیت شناخته شدن از طرف دیگران. احترام به خود از داشتن لیاقت و مهارت در انجام کارهای محوله ناشی میشود. نظر به این که نیاز به تحسین شدن در اینجا یعنی نیاز به تایید و تصدیق دیگران. اغلب مردم که اتومبیل های گرانقیمت میرانند و خود را با اشیاء لوکس و قیمتی احاطه میسازند نیاز به بالا بردن سطح احترام به خویشتن دارند.
آخرین مرحله نیاز به خودشکوفایی (خود – واقعی کردن) است که شامل به حداکثر رساندن پتانسیل و ظرفیت درونی شخصی است و بخش عمده و مهمی را تشکیل میدهد.
آنگونه که مزلو بیان میدارد «موسیقیدان باید موسیقی بسازد، نقاش باید نقاشی کند، شاعر باید شعر بگوید، اگر آنها در نهایت با خود به صلح و آرامش رسیده باشند.»
وقتی ما در تمام مراحل قبلی به رضایت خاطر رسیده باشیم آنگاه این نقطه آغازی بر پیشرفت و توسعه پتانسیل و ظرفیت واقعی ماست که با خلاق شدن، پر محتوا شدن، خود جوش شدن و آمادگی داشتن برای تجربیات مختلف صورت میگیرد.
پایینترین پله باید قبل از آنکه بتوانیم به مراحل بالاتر برویم ارضا شود یا حداقل به اندازه کافی باید تامین گردد. برای مثال ما ممکن است تا مرحله احترام بالا رفته باشیم اما اگر آب و غذا را رد کنیم و نادیده بگیریم به طور اتوماتیک به پایینترین مرحله سقوط میکنیم و فورا علاقه خود را در جستوجوی تحسین شدن از طرف دیگران از دست میدهیم ،تا زمانی که نیازهای فیزیکی اولیه ما تامین گردند.
در هرم نیازها تمام مراحل بر پایه یکدیگر بنا شده است. اگر غذا و سرپناه نداشته باشیم عشق اهمیت خود را از دست میدهد. خودشکوفایی در صورت کمبود امنیت یا احترام به خود رخ نمیدهد.
مزلو براین عقیده بود که بشر اساسا قابل اعتماد و امین است و قدرت حفاظت از خود را داشته و نیز به رشد و شکوفایی و عشق گرایش دارد. تنها هنگامی که نیازهای اساسی بشر ارضاء نشود او به جرم و تبهکاری متوسل میشود. به این دلیل است که فقر اغلب علت اساسی و اصلی جنگها و جنایتها، ویرانگریها و خشونتهاست.
مزلو همچنین معتقد بود که تمامی چهار مرحله پایینتر نیازهای ما از تامین نیازهای حیاتی زندگی تا احترام باید ارضاء شود تا از عملکردهای خودپسندانه ما جلوگیری به عمل آید. تنها زمانی به مرحله خودشکوفایی میرسیم که آزادانه و خودخواسته بزرگوار باشیم.
حال با توجه به مراتب بالا جایگاه پول کجاست؟ اگر تابع منطق فرلو باشیم، برخلاف عقیده و باور عمومی پول نهایتا به حرص و طمع منتهی نمیشود، برعکس، استفاده عاقلانه از پول میتواند ما را در رسیدن به خود شکوفایی و بخشندگی کمک کند. پول نمیتواند برای ما عشق بخرد، اما برای نیازهای اساسی، حیاتی و امنیتی ما ضروری است.
پول به ما در ارضای نیاز به احترام کمک میکند و آنگاه که تمام نیازهای 4 مرحله برآورده شد میتواند برای ما رهایی از تعلقات مادی را فراهم سازد تا بتوانیم آنچه را که میخواهیم انجام دهیم و آنچه را که میخواهیم بشویم، بشویم. مطالعات نشان میدهد که همگام با رضایت شغلی و وابستگیهای عاطفی، امنیت مالی یکی از عواملی است که فرسودگی جسم را به تعویق انداخته و باعث طولانی شدن عمر میشود.
مطابق با بررسیهای انجام شده از عوامل روانشناختی که متخصصین سالمندان برای پیشگویی طول عمر به کار میبرند داشتن مشکلات مالی و مقروض بودن را میتوان به عنوان عامل منفی نام برد که فرسودگی جسم را شتاب میبخشد و احساس امنیت مالی و زندگی با اتکاء مالی به خود به عنوان عامل مثبت شناخته شده است که باعث به تعویق افتادن زوال شخص میشود.
آنگونه که مطالعات ثابت کرده است باید آموخت مشکلات مالی را حل کرد. به این ترتیب زندگی طولانی و همراه با موفقیت و کامیابی خواهد بود.