سالها در ارتش کار کرده و دکترای دامپزشکی دارد. «علیاکبر شاطریان» در روز جهانی حمایت از حیوانات و در آستانه روز دامپزشکی درباره اینکه چگونه این 2رشته تخصصی را گردهم آورده و همچنین درباره حیوانات خانگی و سگهای ولگرد و گربههای تهران گفتوگو کردیم. به عقیده او کسانی که حیوانات را اذیت میکنند، این شرارت پنهان در وجودشان نهفته است، درصورتی که حیوانات حق حیات دارند و نباید از آنها این حق را بگیریم.
- ابتدا دوست داریم بدانیم که چطور یک دامپزشک سر از کتابفروشی درآورده است.
برخلاف تصور عمومی که دامپزشکی را صرفاً در ارتباط با درمان و حفاظت از حیوانات میدانند، کار دامپزشک فقط به این حیطه محدود نمیشود. در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران، پس از پایان سال چهارم دانشجوها در رشتههای دامپزشکی تقسیم میشدند.
بخشی از دانشجویان در حوزه کلینیک و معالجه حیوانات متمرکز میشدند و برخی در حوزه فرآوردههای شیلات. بخشی دیگر در دامپروری مطالعه و تحصیل میکردند و مهمترین بخش که از جمله انتخاب من هم بود، بازرسی و بررسی بهداشت موادغذایی را شامل میشد. همه اماکنی که کار تهیه و توزیع موادغذایی دارند، نظارت و بازرسیشان برعهده این بخش از دامپزشکان است.
اگر گوشتی فاسد است، بیماریاش را شناسایی کند و محصولات پروتئینی، شیر و دیگر فرآوردههایی که از آن درست میشود؛ مثل سوسیس، کالباس، همبرگر و... که با منشأ گوشتی تهیه میشوند را بررسی کند. بنابراین به دلیل علاقهای که داشتم، تخصص نهایی که با آن از دانشکده فارغالتحصیل شدم، بازرسی و بهداشت موادغذایی بود و کارم در ارتش هم بازرسی و بهداشت موادغذایی بود.
- چه سالی به سمت کتاب، نشر و کتابفروشی رفتید؟
من در نزدیکی خیابان انقلاب و راسته کتابفروشیها درس خواندهام. به همین دلیل با اغلب ناشران و کارکنان انتشاراتیها ارتباط پیدا کردم. با گذر زمان ارتباطم بیشتر شد و در انتشارات «زمان» بسیاری از شخصیتهای مطرح مثل زندهیاد هوشنگ گلشیری، رضا براهنی، احمد شاملو، رضا سیدحسینی، اکبر رادی و احمد میرعلایی را میدیدم و ارتباط تنگاتنگی با آنها پیدا کردم.
در بخشهایی از تصحیح کتابهایی هم که انتشارات زمان به چاپ میرساند، مشارکت میکردم. برادرم در سال 1368 به همراه من نشر «بیدگل» را در نزدیکی خیابان انقلاب راهاندازی کرد و تا سال1385 در آن فعالیت میکردم.
- ولی علاقه به کتاب، به یکباره در انسان پدید نمیآید.
بله. علاقه به مطالعه به خانوادهام برمیگردد. پدری داشتم که دارای خانوادهای فاضل و فرهیخته از سمت پدر و مادری بود. هم بهعنوان قاری قرآن و هم حافظشناس، نزد دوستان و آشنایان چهرهای شناخته شده محسوب میشد. پا به هر مجلسی که میگذاشتیم، به پدرم میگفتند غزلی از حافظ یا مولانا بخوان. صدایش هم خوب بود. ما هم باید شعری میخواندیم تا یکی دو ریال از او بگیریم و خرج کنیم. همینها انگیزهای شد تا از سن کم به کتاب و کتابخوانی علاقهمند شویم.
- خرید و فروش کتاب در این وضع اقتصادی چگونه است؟
خرید و فروش کتاب آسان نیست و به نظرم اگر کسی علاقهمند نباشد، نمیتواند در این کار دوام بیاورد؛ البته شاید گروهی از نسل جدید. امروزه ممکن است برخی افراد فقط برای فروش و توزیع کتاب وارد این کار شوند و ارتباط مستمری با کتاب نداشته باشند، اما قبلاً عشق و علاقه بود که ما را به این کار میکشاند و هنوز هم اینطور است.
- با توجه به رشته تحصیلیتان، چرا سراغ کتابهای تخصصی دامپزشکی نرفتید؟
موقعی که وارد این کار شدم، تعداد کتابهای دامپزشکی به اندازهای نبود که کسی بخواهد کتابفروشی تخصصی دامپزشکی دایر کند. جدا از کار تخصصی خودم، بیش از 15سال در دانشکده پرستاری و پزشکی، رشته تغذیه و بهداشت را تدریس کردهام. بنابراین ارتباطم با کتابهای دامپزشکی قطع نشده است.
- اصولاً بهعنوان یک دامپزشک، نگهداری از حیوانات را در منزل چگونه ارزیابی میکنید؟
ارتباط بین انسان و حیوان از بدو پیدایش آنها شکل گرفته و در کنار هم آفریده شدهاند. شاید فکر کنیم که ما به حیوانات ترحم میکنیم، اما در واقع انسانها به حیوانات نیاز دارند. در دورههای مختلف، از حیوانات برای حملونقل، حفاظت و تأمین غذا استفاده شده، اما امروزه این پروسه کمی تغییر کرده است.
انسان از نظر روحی و روانی به حیوان وابسته است. در غرب این ارتباط عاطفی به شکل شدیدتر خودش را نشان میدهد چون ارتباط خانوادگی کمرنگتر است و این خلأ را باید حیوان پر کند. اگر مزایایی در نگهداری حیوانات وجود داشته باشد، درصورت بیتوجهی معضلاتی هم به وجود میآید. اگر حیوانی را نگهداری میکنیم، چه سگ باشد یا گربه و پرنده، در صورت بیتوجهی ممکن است به بیماریهایی مبتلا شویم.
اگر ندانیم حیوان از کجا آمده، حالش چگونه است و وضع واکسیناسیون آن تا امروز چگونه پیش رفته، مسلماً بیماریهای زیادی را میتواند برای ما به ارمغان بیاورد. در حال حاضر که آنفلوآنزای پرندگان در سطح جهانی مطرح و در کشور ما هم یک خطر است، باید نگهداری از پرندهها با احتیاط باشد.
حیواناتی مانند گربه هم که خیلی از ما ساده از کنارشان رد میشویم، ممکن است بیماری «توکسوپلاسموز» داشته باشند که یک بیماری انگلی است و مخاطرات زیادی دارد. بهویژه برای خانمهای باردار خیلی خطرناک است و ممکن است دچار سقط جنین شوند. خراش ساده پنجه گربه هم میتواند عفونت عمیقی ایجاد کند که بعداً تبدیل به بیماری عفونی شود، به گونهای که انواع آنتیبیوتیکها در درمان آن بیتأثیر باشند.
حیوانات به دلیل فیزیک و ساختارشان، بسیاری از ویروسها و میکروبها روی پوست بدنشان وجود دارد. پس باید پیش از هر چیز واکسیناسیون آنها از سوی مراکز پزشکی تأیید شود تا در کنار انسان، البته با مخاطرات کمتری زندگی کنند. از آنجا که در فرهنگ ما بچهها روی فرش دراز میکشند، روی زمین چهار دست و پا راه میروند و بزرگتر هم که میشوند روی زمین بازی میکنند، بنابراین حیواناتی که در خانهها حضور دارند، میتوانند منشأ آلودگی و باعث بیمار شدن کودکان ما شوند. بسیاری از بیماریهای تنفسی و پوستی هم از طریق پای حیوان به انسان انتقال مییابد.
- وقتی کسی را در حین حیوان آزاری ببینید، چه حسی پیدا میکنید؟
متأسفانه این افراد از نظر من تعادل روحی و روانی ندارند. کسی که حیوانات را اذیت میکند، میتواند انسانها را هم اذیت کند. در فرهنگ ما حیوانات حقوقی دارند و باید رعایت شود.
- موردی از کمک به حیوان هم دیده اید؟
صبحها که در پارک لاله قدم میزنم، برخی از خانوادههای ساکن امیرآباد را میبینم که با هزینه شخصی خود برای حیوانات غذا تهیه میکنند. حتی یکی از دوستانم برای شکستگی پای یک سگ، حدود 7میلیون تومان هزینه کرد.
- بیتوجهی به گربه های شهر
جمعآوری حیوانات ولگرد بهویژه در سالهای اخیر در تهران بسیار موفقیتآمیز بوده و اینکه شاید در حاشیه تهران شاهد حضور سگهای ولگرد باشید، اما در مرکز شهر و محلهها اینطور نیست. شهرداری تهران در زمینه کنترل آنها خوب عمل کرده، اما چیزی که به آن کمتر توجه شده، وجود گربه در کوچه و خیابانهاست.
جمعیت گربهها قابل توجه است و مدام در سطلهای زباله بالا و پایین میروند که میتوانند ناقل بیماری شوند. در فرهنگ ما، سگ حیوان نجسی است، اما به گربه اینطور نگاه نمیکنیم. میتوان گفت گربهها بیشتر از سگهای ولگرد از نظر بهداشتی جامعه را به مخاطره میاندازند. متأسفانه برخی از شهروندان ارتباط عاطفی هم با آنها برقرار میکنند.