برپایی مراسم ختم برای شخص متوفی در تهران قدیم از آن دست رسومی بود که تقریباً تا روز چهلم درگذشت شخص با کلی داستان و روایات عجیب و جالب برگزار میشد. باورهایی که بعضی از آنها ریشه در عقاید خرافی مردم داشت و بعضی از آنها وسیلهای برای تسکین بازماندگان شخص متوفی محسوب میشد.
در این گزارش با نگاهی به جلد سوم کتاب «طهران قدیم» اثر «جعفر شهری» سری به بعضی از این رسوم قدیمی زدهایم که این روزها در غبار فراموشی جا مانده است.
پذیرایی و مهماننوازی یکی از خصلتهای ویژه و منحصربهفرد مردم تهران قدیم چه در مراسم شادی و چه در مجلس عزاست. بهویژه در مراسم عزا که اغلب مهمانان بیدعوت هستند و تعدادشان هم غیرقابل پیشبینی. به همین دلیل اغلب بعد از اجرای مراسم تشریفات تدفین شخص متوفی تهیه و تدارک نخستین وعده غذایی که گاهی ناهار یا شام است از مهمترین دغدغههای خانواده شخص وفات یافته بود.
اگر مراسم ظهر بود برای ناهار و اگر شب بود حتماً همراهان به خوردن شام دعوت میشدند. طبق یک باور خرافی، همراهان به این دلیل در مراسم شام یا ناهار شرکت میکردند که متوفی غذای اول خود را در آن دنیا تنها نخورد. معمولاً در اتاق شخص تازه درگذشته شمع و چراغی را روشن میگذاشتند که خانهاش تاریک نماند و روز بعد از تدفین هم با گلاب و شربت مزارش را میشستند که حکم منزل مبارکی داشت برای رجعتش به خانه جدید. در واقع با این کار به او خبر میدادند شب اول قبرش گذشته است.
همچنین دادن پول و شیرینی به فقرا در کنار قبر تازه درگذشته، فاتحه و قرآنخوانی تا 3روز در خانه و مسجد، خبر کردن واعظ و روضهخوان و برپایی مجلس زنانه در خانه از دیگر رسوم مراسم سوگواری در تهران قدیم محسوب میشد. سرسلامتی به بازماندگان حضور دوستان و آشنایان در کنار خانواده متوفی باعث قوت قلب و تسلی بازماندگان بود. درواقع رسم سرسلامتی به بازماندگان هم بر همین اساس میان مردم باب شد.
معمولاً رسم این بود که مهمانان، دوستان و اقوام دور و نزدیک با گفتن جملاتی مثل «بقایای عمر شما و خانوادهتان باشد»، «مرگ حق است؛ کیست که مونس مرگ نباشد»، «هرچه آدم زودتر برود بارش سبکتر است» به خانواده شخص تازه درگذشته قوت قلب میدادند. نکته جالب ماجرا اینجا بود که اگر کسی روز اول به سرسلامتی رفته بود باید تا شب هفتم مرحوم پا به خانه مرده دیگری نگذارد. اگر روز دوم رفته بود باید روز سوم هم میرفت.
- باز گذاشتن یقه و گردن کج کردن
یکی از رسوم واجب که حتماً در مراسم ختم برای نزدیکان تازه درگذشته باید آن را اجرا میکردند رسم یقه باز کردن بود. در این رسم باید پدر، پسر و برادر به نشانه عزاداری چند روزی یقه لباسهایشان را باز میکردند. زنها هم لباس سیاه میپوشیدند و از آویزان کردن هرگونه زیورآلات دوری میکردند. خنده، شادی، شوخی و حتی تفریح حداقل تا چهلم روز درگذشت شخص متوفی ممنوع بود. حتی به اطفال و جوانان بیاطلاع هم توصیه میکردند برای احترام به خانواده متوفی از خنده و شوخی و بازی در مجلس عزا دوری کنند.
بعد از برگزاری مراسم ختم و میزبانی از همه افرادی که از راه دور و نزدیک برای سرسلامتی میآمدند نوبت به بازماندگان شخص متوفی میرسید تا بعد از چند روز تعطیلی راهی کسب و کارشان شوند. معمولاً این مراسم بعد از روز سوم اجرا میشد؛ به این شکل که وارثان و منسوبان شخص درگذشته از پدر، پسر، برادر، داماد همراه جمع شرکتکننده در مراسم ختم با گردن کج و یقه باز لباسشان که از روز اول مراسم باز کرده بودند راهی محل کسب و کارش میشدند. اگر کارشان اداری بود که وقتی به اداره میرسیدند یقه را میبستند و اگر هم شغلشان آزاد بود و دکان داشتند کرکره مغازه را بالا میکشیدند. هریک از حضار با گفتن «غم آخرتان باشد» بقای فرد و بازماندگانش را از خدا میخواستند و بعد از او خداحافظی میکردند.
- مرده چشم به راه
برپایی مراسم شب هفتم مرده از دیگر آداب عزاداری برای مردگان در تهران قدیم محسوب میشد؛ رسمی که این روزها در شهر تهران کمتر اجرا میشود. در این شب حتماً سر مزار شخص تازه درگذشته میرفتند و با این باور که مرده چشم به راه است برای او خیرات میکردند. خیلیها این کار را برای حفظ آبروی متوفی لازم و واجب میدانستند. چون معتقد بودند که او در میان مردههای دیگر خجالت میکشد. حتی بعضی دیگر هم معتقد بودند تا 40 شب مرده چشم به راه زیارتکنندگان مزارش است و در واقع همین روزها دوست و دشمنش را میشناسد.