در این میان نقش اساسی عالمان دینی در هدایت یا گمراهی مردم و تأیید یا تضعیف حکومتها ایجاب میکرد که آن حضرت خطابهای هشدار گر و بیداری آفرین را به آنان اختصاص دهد.
آن چه میخوانید، ترجمه متن یکی از سخنرانیهای امام حسین(ع) است که در آن تصویری از وضعیت زمانه و نقش عالمان دینی را در خوشبختی یا شوربختی مردم، پیشرفت یا پسرفت جوامع وحکومتها و گسترشِ داد یا بیدادگری میتوان دید.
این متن از کتاب ارزشمند تحف العقول عن آل الرسول اثر ابن شعبه حرانی از عالمان قرن چهارم هجری با ترجمه و توضیحات آیتالله احمد جنتی عطایی از انتشارات علمیه اسلامیه نقل شده و توضیحات مترجم درون پرانتز آمده است و تنها اندک ویرایشی به منظور زیبایی، روانی و دقت بیشتر ترجمه در آن اعمال شده:
ای مردم! عبرت گیرید از آن نکوهشها که خداوند نسبت به علمای یهود کرده است تا دوستانش پند گیرند؛ آنجا که میفرماید: چرا روحانیان و علمای یهود، آنها را از سخنان گناه آمیز (و حرامخواری) باز نداشتند؟
و فرمود: آن گروه از بنی اسرائیل که کافر شدند، به زبان داوود و عیسی بن مریم مورد لعنت قرار گرفتند زیرا معصیتکار و متجاوز بودند و از کارهای ناپسندی که داشتند جلوگیری نمیکردند. چه ناپسند کارها که میکردند.
بدین جهت خدا بر آنان عیب گرفت که از ستمگران پیش چشمشان اعمال ناروا و تبهکاریها میدیدند و آنها را منع نمیکردند، چون جیره خوار و طمعکار بودند و از عواقب اعتراضها بیم داشتند. (این عالمان هدایا و مزایایی از ستمگران میگرفتند و به اسم تقیه، پرهیز، حفظ جان و مصلحت، لب فرو میبستند.) با اینکه خداوند فرموده است: از مردم نترسید؛ از من بترسید.
و نیز فرموده است: مردان و زنان مؤمن دوست (و یاور) یکدیگرند؛ (یکدیگر را) به نیکی امر و از بدی جلوگیری میکنند، نماز میگزارند، زکات میپردازند و اطاعت خدا و رسول مینمایند.
در اینجا خداوند، نخست امر به معروف و نهی از منکر را بهعنوان یک واجب ذکر کرده[و سپس واجبات دیگر را برشمرده] زیرا او آگاه است که اگر این وظیفه انجام گیرد و اجرا شود وظایف دیگر همه چه سخت و چه آسان روبه راه گردند، زیرا امر به معروف (کافران را) به اسلام دعوت کند، حقوق ستمدیدگان را بازستاند، با ستمگر به مخالفت برخیزد، غنیمتها (و بیتالمال) را (عادلانه به اهلش) قسمت کند، زکات را از آنجا که باید بگیرد و بدانجا که باید، صرف کند.
سپس شما جمعیت (عالمان دینی) کسانی هستید که به علم شهره اید؛ نامتان به نیکی بر سر زبانهاست؛ به نصیحت و خیرخواهی معروفید و بهدلیل انتساب به خدا در نظر مردم دارای شکوهید. بزرگان از شما حساب میبرند و ضعیفان شما را بزرگ میدارند. کسانی شما را بر خود ترجیح میدهند که احسانی به آنها نکردهاید و حق نعمتی بر آنها ندارید. آنجا که حاجتها برآورده نشود شما وساطت میکنید و پذیرفته میشود. در راه با هیبت سلاطین و عزت بزرگان حرکت میکنید.
مگر این همه احترام برای آن نیست که انتظار دارند شما وظیفه الهی را انجام دهید و به حق خدا قیام کنید؟ پس چرا در بیشتر وظایف کوتاهی میکنید و حق امامان و پیشوایان الهی را سبک میشمارید، حق طبقه زیردست و ضعیف را پایمال میسازید ولی حقوق خود را به خیال خودتان مطالبه میکنید؟شما که نه مالی در راه خدا داده اید، نه جانی در راه جان آفرین نثار کردهاید و نه با قوم و قبیلهای برای خدا در افتادهاید، چگونه (با این سستیها و
آسایش طلبیها) آرزوی بهشت خدا و همنشینی پیامبران و امان از عذاب او را دارید؟
از آن میترسمای کسانی که تکیه به آرزو دادهاید و عمل ناکرده از خدا توقعها دارید، که به عذاب و انتقام خدا گرفتار شوید، زیرا به لطف و کرم خداوند از مزایا و امتیازهایی برخوردار شدهاید اما آنان را که به خداپرستی معروفاند ارج نمیگذارید با آن که خود بهدلیل انتساب به خدا (و حقپرستی) در میان بندگانش محترمید.
و شما (به چشم خود) میبینید که عهد و پیمانهای الهی (به دست قدرتمندان) شکسته شده و هیچ باک ندارید. و اگر میثاقی از میثاقهای پدرانتان را زیر پا نهند هراسان میشوید اما (باکی ندارید از این که) تعهدها و قراردادهای پیامبر نقض شده است.
و میبینید که کوران، لالان و زمینگیران در شهرها نه سرپرستی دارند نه پناهی [با آن که تأمین زندگی آنها به عهده حکومت است] و کسی برای آنها کاری نمیکند، اما شما نه با استفاده از مقام خود به نفع آنها قدمی بر میدارید و نه به آنها که کاری میکنند (و از هستی خود در راه بیپناهان میگذرند) توجهی دارید. بلکه با چاپلوسی و بند و بست و سازشکاری با ستمکاران خود را آلوده کردهاید و آسایش و امنیتی برای خود نزد آنان فراهم آوردهاید. همه این رفتارها همان منکراتی است که خدا دستور داده از آنها جلوگیری کنید ولی شما غافلید.
کیفر شما از همۀ مردم بیشتر است زیرا مسند علم و جایگاه عالمان راستین را غاصبانه اشغال کردهاید. و ای کاش در همین جایگاه نیز حس و حرکتی داشتید. این (کیفرها) از آن روست که جریان کارها و احکام باید به دست دانشمندان خداشناس باشد که امانتدار حلال و حرام خدایند. اما این منزلت از شما گرفته شده است تنها به این دلیل که شما از گرد حق پراکنده شدهاید، و در سنّت پیامبر با وجود دلیلهای آشکار و واضح اختلاف ورزیدهاید. اگر در برابر اذیت و آزار (ستمکاران) مقاومت داشتید، و در راه خدا تحمل دشواری میکردید، کارهای خدا (و اداره امور مسلمانان) به دست شما بود، و منشأ و مرجع هر کار شما بودید.
اما (افسوس که) ستمکاران را بر مقام خود مسلط کرده و امور الهی را به دست آنها سپردهاید تا بر اساس شبههها و موارد مشکوک و پوشیده (و کورکورانه) کار کنند و در راه شهوترانی و کامجویی و خوشگذرانی گام نهند. آن چه ستمکاران را بر مقام شما مسلط ساخته این است که شما از مرگ گریزانید و به این زندگی (ننگین) ناپایدار دلخوشید.
ضعیفان را به دست ستمگران سپردهاید در نتیجه جمعی برده وار، بیاراده و زیر سلطهاند و گروهی ضعیف نگهداشته شده و شکسته در زیر بار گذران زندگی. ستمگران به دلخواه و با نظر خود در امور مملکت تصرف میکنند، به هوسرانی، رسواییها به بار میآورند، سیرت بدکاران پیش میگیرند و بر خدای چیره بر جهان هستی دلیری میکنند.
در هر شهر گویندهای سخنور بر فراز منبر دارند، کشور را قبضه کردهاند، دستشان همه جا باز است و مردم چون برده در برابرشان نیروی دفاع ندارند. برخی (از این بیدادگران) ستمکار و سرکشاند و برخی با کمال سختگیری همه قدرتشان را به رخ ناتوانان میکشند. فرمانروایانی هستند که خدای آغازگر بازگرداننده را نمیشناسند.
شگفتا! و چگونه در شگفت نباشم که سرزمین اسلام قبضه کسانی است که یا خائن ستمکارند، یا باجگیر نابکار، یا حکمران بیرحم و بیانصاف. میان ما و شما در آن چه کشمکش داریم داور خدا است، و قاضی اختلافمان هم اوست.
خداوندا! تو آگاهی که آن چه (از جنبش و نهضت بر ضد مفاسد و منکرات) به دست ما صورت گرفت نه در طمع پادشاهی و جاه بود، نه در طلب ثروت و مال. ما خواستیم تا نشانههای راه دینت را بنمایانیم و در شهرهای تو به اصلاحگری بپردازیم باشد که بندگان مظلوم تو روی آسایش و امنیت ببینند. ما میخواهیم فرایض، سنتها و احکام تو به اجرا در آید.
شما به کمک ما بر میخیزید و در حق ما انصاف میدهید که ستمگران بر شما مسلط شدهاند و در خاموش کردن نور پیامبرتان کوشیدهاند.و خدا ما را بس است. بر او توکل داریم، به درگاهش رو آوردهایم و بازگشت همه به سوی اوست.