اگر بخواهم دقیقاً به اطلاعتان برسانم در خیابان رشید، حد فاصل فلکه دوم و سوم تهرانپارس ساکن بودیم. از زمان سکونت در منطقه تهرانپارس با خیریه اباصالح(عج) ارتباط داشته و دارم. با شخصی به نام آقای محمدی، رتق و فتق امور خیریه را انجام میدهیم اما همواره دوست داشتم که نامی از من به زبان نیاید. معتقدم که کار خیر باید پنهانی و بدون شعار باشد. بدون ریا و بدون هیچگونه به قول ورزشیها عرض اندام.
منطقه پاسداران منطقهای است که کمتر در آن نیازمند دیده میشود. مگر در تپههای شمسآباد. درباره نوع نیازمندان هم جای بحث است. برخی نیازمندان هستند که صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارند. برخی از نیازمندان واقعی به هیچوجه حاضر نیستند که به کسی رو بزنند و بگویند که نیازمندند اما برخی متکدیان در ۲منطقه تهرانپارس و پاسداران هم شکل ظاهری شهر را به هم میریزند هم اذهان را گمراه میکنند.
بارها به بچههای خودم و دوستان و آشنایان تذکر دادهام که به تکدیگران و اسپنددودکنها و دستفروشان سر چهارراهها در تهرانپارس و پاسداران پولی ندهند. معتقدم که این کار بر خلاف اینکه به آنها کمک کند، آنها را به اصطلاح رساتر «خراب» میکند. هیچکس پاسخگو نخواهد بود که این کودکان و بچهها چگونه بزرگ خواهند شد.
هیچ تضمینی هم در کار نیست که با پول و کمکی که به آنها میشود، زندگی و آیندهشان از خطر مصون باشد و بتوانند در یک راه مستقیم، مسیر خودشان را درست ادامه دهند. اغلب این تکدیگران یا خلافکار میشوند یا زمینه برای خلافکاری در وجودشان کاشته میشود. برای کار خیر اما راه زیاد است. همیشه این فکر ذهن مرا مشغول کرده که چگونه میتوانم به شکل درست و نظاممند نیازمندان واقعی را بشناسم و به آنها کمک کنم.
در مسجد امام حسن مجتبی(ع) در میدان امامت، بارها به نیازمندان کمک شده است. بارها به شیوه آنها و در دورههای مختلف وسایلی که دیگر از آنها استفاده نمیشود را توسط مردم جمع کرده و بار کامیون زده و به بچههای حاشیه شهر سپردهام. بچههایی که نیازمند بودهاند و خانوادههایی که نیازمند بودنشان را به دلیل شرم پنهان نگه داشتهاند. بهعنوان کلام آخر میخواهم بگویم باید اولویت کمک با خانوادههایی باشد که میخواهند سالم زندگی کنند و راه زندگی درست را در پیش بگیرند نه اینکه ابایی نداشته باشند که خود و خانوادهشان در معرض هزار و یک خطر قرار بگیرند. به گمانم چنین خانوادههایی مستحق کمک هستند.