صبح 30 تیرماه، زمانی که زندانی سابقهداری به نام احمد، برای شرکت در جلسه محاکمهاش، به دادگاه انقلاب کرج انتقال یافت، مأموراعزام متوجه شد زن جوانی، در یک لحظه بسته کوچکی به وی داد و به سرعت از محل دور شد.
مأمور زندان با دیدن این صحنه، احمد را مورد بازرسی بدنی قرار داد و وقتی در بازرسی از لباسهای وی یک بسته 51گرمی هروئین کشف کرد، احمد لب به اعتراف گشود و گفت: زن ناشناس، همسر یکی از همبندی هایش است و او طبق نقشهای از پیش طراحی شده، قرار بوده آن را به شوهر این زن برساند.
با اعترافات مرد زندانی، پرونده به شعبه اول دادگاه انقلاب ارسال شد و صبح دیروز، این مرد سابقه دار در حالی در مقابل قاضی عاصف حسینی قرار گرفت که 30 سابقه را در پرونده خود داشت.
جوان قاچاقچی در جریان تحقیقات قضائی، با قبول اتهام ورود موادمخدر به داخل زندان گفت: من یک حامل ( انتقال دهنده) موادمخدر هستم که در قبال گرفتن دستمزد از زندانیان معتاد، مواد را به داخل زندان قاچاق میکردم ولی هر بار دستگیر میشدم و با مجازات سنگین تری روبهرو میشدم.
قاضی عاصف حسینی- رئیس شعبه اول دادگاه انقلاب کرج- پس از بررسی پرونده، در حالی که این مرد 30 سابقه قاچاق موادمخدر را در پروندهاش داشت وی را به اتهام حمل 51 گرم هروئین به اعدام محکوم کرد.
حاملی که هیچ وقت موفق نمیشد
- 31 سابقه را در پروندهات داری، اولین بار به چه اتهامی به زندان افتادی؟
اسفند ماه 81 بود که به اتهام سرقت دستگیر و زندانی شدم.
- چه شد که تصمیم گرفتی تا موادمخدر به زندان انتقال دهی؟
مشکل مالی؛ وقتی برای دومین بار به زندان افتادم، هیچ کسی را نداشتم تا برایم لباس و پول بیاورد، کسی به ملاقات آدمی مثل من نمیآمد ولی من به پول احتیاج داشتم و برای همین تصمیم گرفتم خودم پول تهیه کنم، تنها فکری هم که به ذهنم رسید انتقال موادمخدر به زندان بود.
شگرد کارم این بود که از زندانیان معتاد پول میگرفتم وهنگامی که برای شرکت در جلسه دادگاه از زندان خارج میشدم، با هماهنگی قبلی کسی که من را اجیر کرده بود، از خانواده و آشنایانش موادمخدر را گرفته و آن را به روش بلعی و یا جاسازی در کفشم به زندان انتقال میدادم.
- اما تو که همیشه گیر میافتادی؟
بله 30 مرتبه که این بار هم به آن اضافه میشود.
- سنگینترین مجازاتی که برایت صادر شده است؟
حبس ابد، برای ورود 30 گرم هروئین و به 60 سال زندان هم محکوم شدم.
- در قبال ورود مواد به زندان قرار بود چقدر پول بگیری؟
زیاد نبود اما آنقدر بود که زندگیام را بگذرانم.
- میدانی این بار چه مجازاتی در انتظارت است؟
فکر کنم اعدام.