۳۳ پارچهآبادی شمیران زغال مصرفی خود را برای گرم نگه داشتن کرسیها و پختوپز غذا از ۳ مغازه زغالفروشی این کوچه میخریدند. سالها از آن روزها گذشته با این حال کاسبان و اهالی قدیمی تجریش هنوز برای نشانی دادن از همین نام استفاده میکنند؛ کوچهای که قهوهخانه طلا و تکیه محله پایین آن، هنوز در خاطرات اهالی محله باقی مانده و تک و توک خانههای قدیمیاش تکیه به ساختمانهای بلندقامت میدان تجریش دادهاند و پشت وسایل مغازههای ابزارفروشی پنهان شدهاند. اینجا تجریش است؛ کوچه زغالیها.
«بازار تجریش، کوچه زغالیها» برای اهالی شمیران نام و نشانی آشنا دارد. سالهاست که تابلو کوچه «شهید بهمن محمودی» ابتدای کوچه نصب شده اما همچنان اهالی تجریش برای نشانی دادن از نام کوچه زغالیها استفاده میکنند؛ کوچهای که با شیبی رو به پایین آغاز میشود و پشت ابزارهای آویزان از در و دیوارش، چهره قدیمی آن پیداست. کوچه زغالیها نام دیگری هم دارد؛ کوچه فرمانفرمایان. دلیلش هم باغی بود که «غلامحسین خان فرمانفرمایان» در انتهای این کوچه داشت. «اصغر فروزان» که از کودکی در این کوچه بزرگ شده و حالا در همین کوچه مغازه ابزارفروشی دارد میگوید: «این کوچه ۳ مغازه زغالفروشی داشت.
معروفترینش درست در کنار مغازه ما بود و به زغالفروشی حاج عباس معروف بود. قبل از اینکه بخاریهای نفتی و بعد بخاریهای گازسوز در خانهها استفاده شوند، مردم از زغال برای گرم کردن خانه و طبخ غذا استفاده میکردند. مردم شمیران زغال مصرفی خود را از این کوچه تأمین میکردند. این زغالها را از شمال بار اسب و الاغ میکردند و از جاده مالرو کوهستانی، به شمیران میآوردند.»
- کرسیهایی که با خاک زغال گرم میشدند
«بشیر نهاوندی» از ۱۶ سالگی در کوچه زغالیها آرایشگاه مردانه دارد. از گلولههای زغال که از خاک زغال درست میشد میگوید که هر دانهاش را ۳زار میفروختند و تا دهه ۷۰ هنوز در این کوچه مشتری داشتند: «اول سر و کله بخاریهای نفتی پیدا شد. بعدها گاز شهری آمد و بساط زغالفروشان را جمع کرد.» یاد معروفترین قهوهخانه تجریش افتاده که درست ابتدای کوچه زغالیها قرار داشت: «قهوهخانه طلا ابتدای کوچه زغالیها قرار داشت.
آبگوشت را پرسی ۱۷زار میفروخت و چه آبگوشتی! روی دست مزه آن، هنوز آبگوشتی نخوردهام.» تجریش و حال و هوایش و البته همین قهوهخانه طلا هر هفته پای مسافران زیادی را از تهران به شمیران میکشاند. سری به امامزاده میزدند، در بازار گشتی میزدند و آبگوشتی میخوردند و سوار بر اتوبوسهای دو طبقه، تجریش را به مقصد چهارراه مخبرالدوله تهران ترک میکردند؛ اتوبوسهایی که سال ۴۶ برای سوار شدن به آن باید ۳زار پول خرج میکردید.