همین چند جمله از محمود دولتآبادی کافی بود تا عدهای دوباره بیرق سازشکار، خودفروخته، حکومتی، منفعتطلب و... را بلند کنند و علیه این نویسنده نامدار کشورمان به حرکت درآیند. اما چرا هرازگاهی سخنی اینچنینی بر زبان محمود دولتآبادی که ادبیات کشورمان وامدار قلم و داستانهای اوست، جاری میشود و چه میشود که عدهای بر آن میتازند و آن را محکوم میکنند؟
اگر به نوشته محمود دولتآبادی در روزنامه آلمانی «زود دویچه» نگاه کنیم، بندهای دیگری هم هست که در تبیین چرایی مواضع دولتآبادی سهم بسزایی دارد. او از شرایط «غریب» نشر در دوره احمدینژاد میگوید که تجدید چاپ یکی از رمانهایش، «روزگار سپریشده مردم سالخورده»، ممنوع شد. همچنین در جای دیگر مینویسد: «بازشدن فضای فرهنگی نه ناشی از اراده نهادهای دولتی و وزارت ارشاد که حاصل مقاومت، صبر، کار خستگیناپذیر و باور به تغییر است که آنها را وادار به عقبنشینی کردهاند و بعد از این هم میکنند.»
مواضع دولتآبادی همیشه این ۳نکته را دربردارد؛ اول مخالفت و اعتراض به سانسور و جریانات مدافع آن، دوم بیان رضایتمندی نسبی خود از شرایطی که در آن سانسور کمرنگ میشود و نگاه مثبت به عملکرد کسانی که در شکلگیری این شرایط سهیماند. (مانند شرکت در مراسم دعوت از هنرمندان و نویسندگان که توسط رئیسجمهور انجام گرفت) و سوم بهادادن به «مقاومت، صبر، کار خستگیناپذیر و باور به تغییر».
این سه ویژگی مواضع دولتآبادی نشان از تحلیلی درخور و قابل تعمق از سوی وی دارد. او اعتقادی به خیر و شر مطلق که نگاهی ایدئولوژیک و انقلابی (به سبک و سیاق انقلابهای سیاسی قرن بیستمی) است، نداشته و بالعکس امور و پدیدههای اجتماعی را به خیر و شر نسبی تقسیم میکند. در مواضع او حکومت در جریانهای ادبی و هنری و... هیچگاه شر مطلق یا خیر مطلق نیست. در این چارچوب در یک حکومت با وجود غلبه گرایشهای انحصارطلبانه، میتوان جریاناتی را موافق گرایشهای تکثرگرایانه دید.
اگر رئیسجمهوری مانند احمدینژاد هست که دولتآبادی هیچوقت موضع یا حرکتی با کوچکترین نشانههای تأیید او نداشت، رئیسجمهوری مانند روحانی هم دیده میشود که با آنکه سیاستش مبنی بر کاهش سانسور ناشی از فشارهای روشنفکری و مردمی است، اما تا آنجا قابلقبول هست که بتوان به دعوتش پاسخ مثبت داد و در ضیافتش با وجود تحریم بخشی از اهل هنر و ادبیات شرکت جست.
اگر دولتآبادی به دستی که به نشانه دعوت از او پیش آورده میشود، اعتماد نسبی داشته باشد، نهتنها آن دست را پس نمیزند که خود نیز برای پاسخ دست پیش میبرد. اما حتی اگر دستی که او بدان اعتماد نداشته پیش بیاید، او جواب منفی خواهد داد. دولتآبادی حاضر نیست با هر جریان و حرکت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی همکاری کند و رو به آن سوی آورد. درواقع او معتقد است تقویت جریاناتی که در متکثرشدن جامعه نسبتا مؤثرند، میتواند در کنار فشارهای جامعه، گرچه در درازمدت منجر به عقب راندن حرکتهایی شود که در پی نابودی دیگران است. به یک معنا نگاه نسبیگرایانه دولتآبادی، نوعی نگاه اصلاح از درون و امید به فشارهای اجتماعی را که شامل «مقاومت، صبر، کار خستگیناپذیر و باور به تغییرات» است، بههمراه دارد.
دولتآبادی همانقدر که دست برخی را که درون نظام سیاسی قرار دارند، پس نمیزند، متقابلا به اعتراض با جریانات و افرادی برمیخیزد که درون همان نظام سیاسی درپی محدودکردن نویسنده و هنرمند هستند.
اینکه برخیها معتقدند دولتآبادی زمانی از کمرنگشدن سانسور میگوید که اتفاقات دیگری چون دستگیری دیده میشود، به این نکته توجه ندارند که دولتآبادی چون آنها نظام سیاسی را واحدی یکپارچه که جریانات درون آن همگی نگاهی یکسان و محدودکننده به ادبیات و هنر دارند، نمیبیند. مگر دولتآبادی با دستگیریها و محدودکردنها به موافقت برخاسته است؟ برعکس، او به آنها معترض است؛ هرچند تندرویهای سوی دیگر را هم نمیپذیرد و مدافع آن نیست.
طبیعی است عدماعتقاد به خیر و شر مطلق و سیاه و سفید ندیدن پدیدهها از سوی دولتآبادی، باعث میشود تندروها، چه درون حکومت و چه بیرون از آن، با او سر عناد داشته باشند. آنهایی که معتقدند هرکه با آنها نیست پس بر آنهاست و ذهن خود را با ایدههای مطلقانگارانه آغشتهاند، در هر جایگاهی که ایستاده باشند، با دولتآبادی و شخصیتها و جریاناتی که چون او میبینند،
به مقابله برمیخیزند و متأسفانه در این مقابله از عبارات، واژهها و ناسزاهایی بهره میبرند که جز از اندیشههای مطلقانگارانه از منشأ دیگری برنمیخیزد. هیچ دلیلی وجود ندارد که دولتآبادی را به صرف داشتن اعتقادی که مخصوص بهخود اوست، با چنان ادبیاتی نقد کنیم که تندروهای اینسو نیز از همان واژهها و البته با اهدافی دیگر بهره میبرند.
نگاه دولتآبادی و کنار گذاشتن مطلقگرایی، حاصل سالها و دههها فعالیت فرهنگی و حضور فعال در عرصههای گوناگون اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.
بهنظر میآید اگر قرار است اتفاقی بهنفع فرهنگ و ادبیات این جامعه و درمجموع مردم رخ بدهد، از خلال همین نگاه نسبیگرایانه است که دولتآبادی نیز بر همان اساس موضع میگیرد. باورهای ایدهآلگرایانه و مطلقانگارانه برای خود تاریخی دارند که در آن جز افزایش دردها و آلام و استبدادها نتیجه دیگری دیده نمیشود.