ولی در دومین روز برخلاف اولین روز اجرای نمایش که سالن مملو از تماشاگر بود، با استقبال چندان خوبی مواجه نشد و به نظر میرسید مخاطبان ارتباط چندانی با این نمایش برقرار نکردند و تماشاگران نتوانستند ابزار تبلیغاتی خوبی برای این نمایش باشند.به بهانه اجرای این نمایش با «لوکاس بانگرتر»، نویسنده، طراح و کارگردان درباره این نمایش که جنبه علمی – آموزشی و تحقیقاتی داشت به گفتوگو نشستیم تا با دیدگاههای این کارگردان سوییسی درباره این نمایش بیشتر آشنا شویم.بانگرتر متولد سال 1971 است و از سال 1993 به فعالیت در تئاتر پرداخته است.
او ابتدا به مدت 8 سال به عنوان بازیگر در تئاتر فعالیت کرده است و سپس به کارگردانی، نویسندگی و طراحی صحنه روی آورده است. ماحصل این گفتوگو را در زیر میخوانید.
- شما فعالیتتان در تئاتر را با بازیگری شروع کردید و سپس به کارگردانی، نویسندگی و طراحی صحنه روی آوردید؛ چه دلیلی باعث شد تا بازیگری را رها کنید و به کارگردانی روی بیاورید؟
رشته تحصیلی من در دانشگاه بازیگری بود و پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه به مدت 8 سال به بازیگری در تئاتر مشغول بودم. در حقیقت در کارگردانی تحصیلاتی ندارم و
به صورت تجربی کارگردانی را فرا گرفتم و به آن علاقهمند شدم.
جذابیتهای موجود در کارگردانی باعث شد تا پس از مدتی به این گرایش علاقه پیدا کنم و سپس به کار بازیگری پایان دادم تا بتوانم کارگردانی را تجربه کنم. حالا از کارگردانی لذت میبرم و هر سال که میگذرد، بیشتر به آن علاقهمند میشوم.
- نمایش «نوک زبان» را برای حضور در جشنواره تئاترفجر ایران آماده اجرا کردید یا پیش از حضور در ایران این نمایش را روی صحنه برده بودید؟
نه! نمایش «نوک زبان» را در سوییس اجرای عمومی کردهایم و حتی این نمایش را به صورت یک رپرتوار نمایشی در شهرهای مختلف روی صحنه برده بودم.
- مسئله اصلی نمایش «نوک زبان» تمرکز است و گروه اجرایی تلاش کرد تا تماشاگر را روی اجرا متمرکز کند اما حرکات بازیگران روی صحنه تا حد زیادی باعث از دست رفتن تمرکز مخاطبان میشد. علت این تضاد و تناقض چه بود و چرا بازیگران باید تا این حد به تکرار حرکات یکنواختشان میپرداختند؟
من چنین چیزی را قبول ندارم و نمیتوانم راجع به اینکه چرا شما چنین برداشتی داشتهاید، توضیحی بدهم. من استنباط شما را قبول ندارم. برای من تئاتر و هنر یک رویاست؛ اما کابوسهای شما هیچ توجیهی ندارد.این تفاوت دیدگاه من و شما باعث میشود که نتوانم توضیحی بدهم که شما قانع شوید.
- نمایش «نوک زبان» یک نمایش دیالوگمحور است و کاملاً بر مبنای کلام شکل میگیرد. بازیگران مرتب از تماشاگران میخواستند که آرامش کسب کنند. این به نظر من یک راه برای جلب تمرکز است. البته شاید برداشت من اشتباه باشد اما این مطلب حتی روی صحنه توسط یک ماشین کنترلی در معرض دید تماشاگر قرار میگیرد. پس نمیتوان گفت که برداشت من کابوس است و نگاه شما رویا!
در این نمایش بازیگران تلاش میکنند شرایطی را به وجود بیاورند که در آن یک شخص میخواهد حرفی بزند و کاملاً بر آن تسلط دارد اما هرچه تلاش میکند، نمیتواند حرفش را بزند.نقطه تمرکزی که در این نمایش وجود دارد در واقع مثل یک هسته مرکزی مغز عمل میکند.
تمرکزی که ما در آن لحظات تلاش میکنیم به تماشاگر بدهیم در واقع روی سلولهای عصبی آنان اثر میگذارد. درباره این قضیه هم خیلی تحقیق کردهایم.
مغز کاملاً مثل ماشین عمل میکند. چنین چیزی را بعد از تحقیق زیاد و درک عمومی توسط گروه روی صحنه آوردهایم.
- پس آن حرکتی که بازیگران با دست راست گوش چپشان را میگرفتند، راهی برای ایجاد تمرکز بود؟
بله. این مسئله مبنای علمی دارد و ثابت شده است. این مسئله بارها آزمایش شده است و ما هم آن را اجرا کردیم.
- مخاطب ایرانی به دلیل دیالوگ محور بودن نمایش به سختی میتوانست با کار ارتباط برقرار کند. برای مواجه شدن با مخاطب ایرانی هراسی نداشتید؟
بله! این مسئله را کاملاً درک کرده بودم اما باور کنید خیلی از آلمانیها هم متوجه نمایش «نوک زبان» نشدند. برای خود من هم خیلی جالب بود.
به نظر من زبان فقط بیانکننده نیست. اطلاعات و حس و حالهای مختلف فقط از طریق زبان و بیان به مخاطب ارائه نمیشود و فاکتورهای دیگری هم برای درک صحیح این مفاهیم لازم است. زبان به تنهایی نمیتواند بیانکننده یک مسئله باشد.
موسیقی، افکت، حرکت و موتیفهای صحبت کردن و آواهاست که در کنار زبان دست به دست هم میدهند تا یک مفهوم را به مخاطب منتقل کنند. لحن، تنهای مختلف صدا و... هم البته عناصری هستند که به انتقال مفاهیم کمک میکنند.
خیلی از آلمانیها و سوییسیها یک متنی را میخوانند اما هیچ چیزی از آن نمیفهمند؛ در چنین کاری هم متن و دیالوگ از اهمیت والایی در انتقال مفاهیم برخوردار بودند اما ما نیازی نداشتیم که مخاطب به درک کلام بیندیشد.
ما با استفاده از آواها و حرکات تلاش کردیم مفاهیم را به مخاطب منتقل کنیم.امیدوارم از این به بعد طوری فکر کنیم که احتیاجی نباشد با اتکا به زبان و کلام بتوانیم با مخاطب ارتباط برقرار کنیم.
- زبان نمایش، یک زبان کاملاً علمی – پژوهشی است که راجع به ارگانیسم بدن حرف میزند. قبول دارید که نمایش «نوک زبان» یک نمایش علمی – آموزشی است و نمیتوان آن را سبکی از تئاتر به حساب آورد؟
به نظر من تئاتر از طبقات مختلفی تشکیل شده است و لزومی ندارد که آدم از صبح تا شب به خواندن کتاب مشغول شود. ما تلاش کردیم با استفاده از نور، آوا و حرکت و همچنین زمانی که برای انجام حرکات داریم، اتفاقات تصویری و اطلاعات موجود در نمایشنامه را در قالب یک نمایش به مخاطب ارائه کنیم.
- این هارمونی در نمایش وجود دارد و دیده میشود و اتفاقاً بازیگران با سایر مؤلفههای موجود در نمایش هماهنگ هستند.
خیلی خوشحالم که چنین مسئلهای را درک کردهاید. دیروز وقتی با تاکسی به سالن تئاتر میرفتم به این فکر میکردم که مخاطبان چه تصوری از نمایش «نوک زبان» داشتهاند.در واقع هدف من این نبود که در همان لحظه مخاطب به اندیشه نمایش پی ببرد. برای من مهم نبود که مخاطب به این فکر کند که کمونیستها بدتر بودند یا کاپیتالیستها؛ یا اینکه زندگی به چه معناست و مفاهیمی از این دست.
- میتوان عنوان «مقاله نمایشی» را به کار شما اطلاق کرد؟
این هم نوعی برداشت است، این نظر شماست.
- گویا از زمان در نظر گرفته شده برای نصب دکور نمایشتان دلخور بودهاید؟
بله. ما 7 روز زمان نیاز داشتیم تا دکور را آنطور که مطلوب گروه است نصب کنیم اما تنها یک روز و نیم به ما فرصت داده شد. من قبل از اینکه به ایران بیایم تمام نقشهها و پلانها را ایمیل کرده بودم و حتی تماس گرفتم.
از ایران مرتب میگفتند همه چیز روبهراه است. مرتب به ما اطمینان خاطر میدادند که همه چیز طبق برنامهریزی و سازماندهی شما پیش خواهد رفت، اما در عمل هرگز چنین نشد.
- گویا علاوه بر دکور از سالن و پارهای مسائل دیگر هم راضی نبودید؟
بله. آنچه را که من دیدم و آنچه را که شما دیدید با هم خیلی متفاوت است و بنابراین نمیتوان راجع به آن قضاوت کرد. سالن اجرایی که برای ما در نظر گرفته شده بود اصلاً مناسب اجرا نبود.
قرار نبود نمایش ما در ایران بازبینی شود اما قبل از اجرا این اتفاق افتاد و مسائلی از این دست که بهتر است بگذریم.