تکتک نقاشیهایش روایتگر حکایتی است. حکایت شهیدان مرتضی آوینی، مرتضی مطهری، دکتر مفتح، دکتر چمران و هزاران شهیدی که تصویرشان را کشیده و زندگینامه آنها را مو به مو در خاطر دارد. کوچکیان بیش از ۵۰ سال است نقاشی میکند. سبک خاص خودش را دارد. هنرش را وقف خدمت به شهدا کرده و تاکنون تصویر ۳۰۰۰ شهید را ترسیم کرده است. هر خانواده شهیدی از هر کجای ایران، از او بخواهد عکس عزیزش را نقاشی کند بیآنکه ریالیطلب کند، این کار را انجام میدهد برای نشان دادن رشادت جوانان این مرز وبوم از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و نمیکند. در نگارخانه شخصیاش با او ملاقات کرده و ساعتی را مهمانش میشویم.
نگارخانه کوچکش داخل یکی از فرعیهای خیابان دماوند قرار دارد. در چوبی آن نیمه باز است و این نشان میدهد اهالی در هر ساعتی از روز که بخواهند میتوانند به نگارخانه رفتوآمد کرده و از نقاشیهایش دیدن کنند. سالن نگارخانه طویل و باریک است. در واقع طبقه زیرین خانه اوست که تبدیل به نگارخانه شده است. در فضای میانی سالن پایههای گچی کار گذاشته شده که برای قرار دادن مجسمه از آن استفاده میشود. هر ۲ قدم یک پایه. دیوارها هم با تابلویهای نقاشی مزین شده است. به غیر از تصویر شهدا، تصاویر عرفانی در گالری زیاد دیده میشود. میگوید: «بیشتر تابلوها را به نگارخانه شرق بردهاند. قرار است آنجا نمایشگاهی از آثار من برگزار شود. » این را میگوید و سراغ تابلو نقاشی میرود که روی شاسی قرار دارد.
عکس یکی از شهداست. شهید «غلامرضا رحمتی». مادرش عکس را به استاد داده و خواسته تا برایش نقاشی کند. استاد چهره آرامی دارد. با اینکه به سؤالهایی که از او میشود صبورانه پاسخ میدهد اما انگار ذهنش در عالم دیگری سیر میکند. همینطور که قلمو را روی رنگ میلغزاند، میگوید: «خودم را وقف شهدا کردم. با آنها زندگی میکنم. این حرفهایی که میزنم شعار نیست. باید با آنها مأنوس باشید تا متوجه گفتههایم شوید. ۴۰ سال است که تصویر شهدا را نقاشی میکنم. حتی یک ریال هم حقالزحمه نگرفتهام. برای دلم کار میکنم. اما خدا برکت زندگیام را چند برابر کرده است. معتقدم از دعای شهدا به اینجا رسیدهام. »
- نخستین استادم پدرم بود
«احمد کوچکیان» متولد سال ۱۳۳۵ است و دکترای افتخاری در رشته نقاشی و مجسمهسازی دارد. او برای رسیدن به این جایگاه سختیهای زیادی کشیده است. داستان زندگیاش را اینگونه تعریف میکند: «از دوران کودکی نقاشی کردن را دوست داشتم. وقتی پا به سن نوجوانی گذاشتم با هنر مأنوس شدم. برایم دوستی شده بود که وجودش به من آرامش میداد. عشق به نقاشی را از پدرم داشتم. پدرم شاگرد اسماعیل آشتیانی بود. آشتیانی هم از شاگردان کمالالملک بود. پدرم تعریف میکرد از روستای شهراب آشتیان که محل زندگیاش بوده برای دیدن اسماعیل آشتیانی پیاده به آشتیان میآمده است. برادرم فریدون هم هنرمند است. او را به میکلآنژ ایران میشناسند. نخستین استادم پدرم بود و در سن ۱۸ سالگی با استاد رحیم ونوسی آشنا شدم. »
- کمک به جبهه با سلاح هنر
فضای ساده و بیپیرایهای دارد نگارخانه، انگار صفای وجودی استاد را به خود گرفته باشد. روی در اتاقی که محل نگهداری بومها و رنگهاست ۲ تابلو نقاشی نصب شده است. عکس نوجوان شهیدی که در خون خود غلتیده و تابلو دیگر هم قایقی است که مسافرانش رزمندهها هستند. تابلوها مربوط به سال ۶۴ است. استاد میگوید: «رزمندههایی که سوار این قایق هستند برای باز کردن معبر میرفتند. بچههایی که میدانستند که دیگر برگشتی در کارشان نیست. آن نوجوان شهید هم ۱۴ساله بود. عملیاتش یادم نمیآید. آنقدر تصویر جبهه و شهید کشیدهام که بعضی از تاریخها از یادم رفته است. »
کوچکیان روحیه ظلم ستیزی دارد. سال ۵۶ به دلیل تصاویری که علیه رژیم شاهنشاهی میکشیده توسط ساواک دستگیر میشود. اما چون مدرک خاصی علیه او پیدا نمیکنند چند روز بعد آزادش میکنند. میگوید: «به تشویق حجتالاسلام صفایی تصویر امام (ره) را نقاشی کرده و پخش میکردم. عکس شهدای انقلاب را میکشیدم. با عضو گروه فداییان امام(ره) بودم. آقای صفایی به من گفت که با سلاح هنر بهتر میتوانم به انقلاب خدمت کنم. تصویر شهدا را میکشیدم. از شهدای محله شروع کردم. مثلاً مسجد اعلام میکرد که فردا شهید میآورند و عکسش را به من میداد. در مدت چند ساعت آن را نقاشی میکردم. این اتفاقها باعث شد انسی بین من و شهدا پیش بیاید به گونهای که انگار با من زندگی میکردند. همین، رشد فکری و تحولی را در من به وجود آورد. »
- فعالیت فرهنگی در لبنان
در دوران دفاع مقدس، آوازه استاد به محلههای دیگر میرسد. به گونهای که از همه جای تهران برای او سفارش کار میآورند. کار به شهرهای دور و نزدیک میرسد. کوچکیان گاه برای کشیدن یک عکس صدها کیلومتر سفر میکند. میگوید: «چند سالی به لبنان رفتم و عکس شهدای مقاومت حزبالله را میکشیدم. یکی از شهدایی که روی من تأثیر زیادی گذاشت، شهید عباس موسوی بود. » حالا کوچکیان نگارخانهاش را محل تبادل ایدههای هنرمندان منطقه کرده است. برای آنها وقت میگذارد و هدفش پرورش استعدادها و خلاقیت آنهاست. میگوید: «باید به نیروهای خلاق بها داد. ۴ سال دبیر جشنواره شمسه بودم. با نمونه آثاری که به دستم رسید متوجه شدم که منطقه ۱۳ هنرمند مستعد زیاد دارد. همین دلیلی شد تا نگارخانه شخصیام را راهاندازی کنم. » او به غیر از هنر نقاشی، تبحر زیادی در مجسمهسازی دارد. بیشتر وقتش را در نگارخانه میگذراند و برای بچههای محله کلاس آموزشی برگزار میکند. کوچکیان با شهرداری همکاری تنگاتنگی دارد. از روی عکسهایی که اداره امور ایثارگران و شهدا در اختیارش میگذارند تصویر شهید را ترسیم کرده و زمانی که شهردار به دیدن خانواده شهید میرود او همراهیشان میکند.