میدانم یک دوستِ خوشمعرفت دارم که تکتک کلمههای نامهها را میخواند و با وجود همهی خستگیها و دلتنگیها، از نرسیدن به دکهی روزنامهفروشی از دور بهمان لبخند شیرینی میزند.
دوست من! گردش چرخهایت همیشگی باد!
فریماه خاتونی، ۱۷ساله از فردیس
- از شکلی به شکل دیگر
با دیدن تلاشهای دوچرخه و دوچرخهایها به این نتیجه رسیدم که دوچرخه از بین نمیرود، بلکه فقط از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشود.
تابستان خوش بگذرد!
همیشه رکاب بزن.
حدیث گرجی، ۱۵ساله از تهران
- سوت پایان
تمام شد؛ مثل پلک برهمزدن، شیرین و کوتاه بود. مثل رؤیای سرصبح که نسیم خنک بهار به آن خاتمه میدهد. امسال هم یکعالمه از تو یاد گرفتم. با هم خندیدیم و گریه کردیم، پا به پایت آمدیم تا پنچرت نکنند، برایت هشتگ زدیم:
#تا_همیشه_ رکاب_ بزن
نشد که دوباره دوچرخهی خودمان را توی دستمان بگیریم و صفحات کاغذیات را لمس کنیم. اما تو همیشه خوبی؛ چه کاغذی، چه الکترونیک. میدانی که پشت یکعالم نوجوان به تو گرم است، پس بمان دوچرخهی لاغر من!
به امید روزی که دوباره فرم خبرنگاری را چاپ کنی و ما دوباره قند توی دلمان آب شود.
پریساسادات مناجاتی،۱۶ ساله از کرج
تصویرگری: زینب علی سرلک،۱۶ساله از پاکدشت