زمانی که زلزله رخ میدهد، آتشسوزی میشود یا سیل راه میافتد، تو هستی.
گاهی دوربین، گاهی میکروفون، گاهی ضبطصوت، گاهی تلفنهمراه و گاهی خودکار و دفتر، در مسیر کار و علاقهات با تو همراه میشوند.
تو همهجا هستی و دیده نمیشوی. یکی از سختترین شغلها، شغل توست. خیلیها آن را شغل به حساب نمیآورند. البته حق هم دارند. خبرنگاری که شغل نیست، عشق است و تعهد!
صبا نوزاد از رشت
- برای آگاهی ما
او عاشق حقیقت است. و مهربان و دست و دلباز، نور فهمیدههایش را روی کاغذ میتاباند.
او صبور است. تا دورترین نقاط میرود، ساعتها منتظر میماند، کلی حرف میشنود، اما مقاومت میکند.
هربار که خبری میخوانیم، یادمان باشد که کسی تا نیمههای شب برای آگاهی ما بیدار مانده است.
پس لبخندمان را روی لبمان بکاریم، چشمهایمان را پر از شادی کنیم و بلند بگوییم: مهربانان صبوری که برای آگاهی ما زحمت میکشید، روزتان فرخنده!
مریم بدرود، ۱۶ساله از شهریار
- عاشق قلم
۱۷مرداد روز خاصی است، روز آدمهای فعال و پرجنب و جوشی که دنبال خبرند، روز آدمهای دست به قلمِ عاشق کتاب و روزنامه و سوژههای ناب. خبرنگارها موجوداتی باهوش هستند که دنیا را با عکسها و خبرهایشان جذاب میکنند. این روز را به همهی خبرنگارها، مخصوصاً خبرنگاران افتخاری هفتهنامهی دوچرخه تبریک میگویم.
پریساسادات مناجاتی، ۱۶ساله از کرج
عکس: نگار رضاییپور، ۱۷ساله از تهران
نظر شما