همین انگیزهای شد تا او همت کند و بدون توجه به عدد نوشته شده در شناسنامهاش و حساب سالهای پشت سر گذاشته، یک یا ۲ جلسه در کلاسهای آموزش زبان انگلیسی شرکت کند اما چون به قول خودش عیالوار بود و فرصت رفتن به کلاس را نداشت، سیدیهای آموزش زبان خرید و حین جابهجایی مسافر، به درسها گوش داد. اکنون او به زبان انگلیسی مسلط است و قصد یادگیری زبانهای فرانسه، آلمانی و عربی را هم دارد. ماجرای این راننده تاکسی که خود را سفیر ایران میداند و با تاکسی زرد به توریستها و گردشگران خدمت میکند را بخوانید.
مانند همه رانندگان تاکسی، هر روز «بسمالله» میگوید و دست روی زرد قناریاش میکشد و به راه میافتد. روز سرنوشتساز هم اینگونه آغاز شد. وقتی توریست خارجی روی صندلی عقب نشست و از همان ابتدا با زبان انگلیسی احوالپرسی کرد، حس غریبی به سراغ حسن خانعلیزاده آمد. او میگوید: «شاید از آن روز باید بهعنوان بدترین روز زندگی و کارم یاد کنم، چراکه هیچوقت اینقدر خود را عاجز و ناتوان ندیده بودم. توریست مقصر نبود چراکه در همه دنیا رانندگان تاکسی به زبانهای خارجی بهویژه انگلیسی مسلط هستند و او نمیدانست در ایران اینگونه نیست. همین معاشرت با توریست خارجی انگیزهای شد تا به دور از همه محدودیتها، سراغ زبان انگلیسی بروم و آن را بیاموزم.» او خرج خانواده پنجنفرهاش را فقط از طریق مسافربری تأمین میکند: «منبع درآمد دیگری ندارم و فرصت زیادی هم نداشتم که در کلاسهای آموزشی شرکت کنم. پس از یک یا ۲ جلسه، تصمیم گرفتم از راه گوش دادن زبان انگلیسی را بیاموزم که خدا را شکر موفق شدم.» او در میدان شهدای هفتمتیر مشغول خدمترسانی به مسافران، توریستها و گردشگران است و این میدان را قلب تپنده تهران میداند.
- الزام تاکسیرانان به زبان آموزشی
تاکسیران هممحلهای زبان را اولین راه ارتباطی بین مردم دنیا میداند و میگوید: «در همه دنیا مردم علاوه بر زبان رسمی کشور به یک یا ۲ زبان دیگر از جمله انگلیسی تسلط دارند. دانستن زبان کمک میکند تا مردم کشورهای مختلف با یکدیگر ارتباط بهتر و تأثیرگذارتری داشته باشند.» او زبان انگلیسی را میآموزد و اینبار مواجههاش با یک توریست خارجی به حس رضایت طرف ختم میشود: «از بلوار کشاورز عبور میکردم که آقای میانسالی از هتل «اسپیناس» بیرون آمد و دستش را تکان داد و من هم کنارش توقف کردم. همین که سوار شد و در ماشین را بست به زبان انگلیسی احوالپرسی کرد. من هم با همه غرور تمام پاسخ دادم. همه طول مسیر باهم صحبت کردیم و او از مشکل آشنا نبودن رانندههای تاکسی ایران با زبان انگلیسی گلایه کرد. حق داشت چون توریستها و گردشگران ترجیح میدهند از این وسیله عمومی استفاده کنند و وقتی رانندهها زبان بلد نباشند، بیتردید هر دو به مشکل بر میخورند. » به گفته خانعلی، اگر یادگیری زبان برای تاکسیرانان الزامی شود، اتفاقهای خوبی رخ میدهد و برگ زرینی در کارنامه ناوگان تاکسیرانی خواهد بود.
- هماهنگی مسافران خارجی پیش از سفر به ایران
آشنایی با زبان انگلیسی، صداقت در کار و قانع بودن به روزی حلال موجب محبوبیت خانعلی در بین توریستها و گردشگران شده است. به گفته خودش، مسافران خارجی ثابتی دارد که پیش از سفر به ایران با او تماس میگیرند و خواهش میکنند در مدت اقامتشان در کشور، به آنها سرویس بدهد. خانعلی میگوید: «خیلی از توریستها و گردشگران و مسافرانی که برای تحقیق و پژوهش به کشور سفر میکنند، شمارهام را دارند و پیش از سفر به ایران تماس میگیرند و کارها را هماهنگ میکنند تا در زمان اقامتشان به آنها سرویس بدهم. من سفیر کشورم هستم و در همه لحظات تلاش میکنم بهترین خدمات را ارائه دهم تا به مسافران خارجی ثابت کنم ایران سرزمین خوبیها و مهربانیهاست.»
- عضویت در سازمان میراث فرهنگی
خانعلی تنها یک راننده تاکسی نیست. او به سبب تسلطش به زبان انگلیسی و شناخت کاملی که از بناها و مکانهای تاریخی دارد، بهعنوان «راهنما» یا «لیدر»، کارت عضویت سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی دارد. تاکسیران هممحلهای میگوید: «تاکسیرانان با قشر زیادی از مردم اعم از تحصیلکرده، زن و مرد، کوچک و بزرگ، در ارتباطند و باید بدانند با هریک از آنها چگونه معاشرت کنند. علاوه بر آن، باید شناخت کاملی از شهری که در آن فعالیت میکنند، داشته باشند. همه مناطق تهران بهویژه مناطق ۱۱ و ۱۲ مملو از بناهای تاریخی ارزشمند است که توریستها و گردشگران علاقه زیادی به تماشای آنها دارند. مسئولان سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی وقتی به توانمندیهای من پی بردند، کارت عضویت دادند تا بدون هیچ محدودیتی به توریستها و گردشگران خدمت کنم.»
- ترغیب مسافران و همکاران به یادگیری
وقت طلاست و نباید فرصتهای پیش رو را از دست داد. خانعلی همین عبارت را سرلوحه کارهایش قرار داده است. پشتکار و هدف ۲ عامل پیشرفت و ترقی تاکسیران هممحلهای است و به گفته خودش، قصد ندارد از آموختن و خدمت کردن به همنوعان دست بردارد. او میگوید: «تجربههای خودم را در اختیار دیگران قرار میدهم و همواره از مسافران و همکاران میخواهم فرصت را غنیمت بدانند و برای یادگیری هر آنچه موجب پیشرفت و ترقیشان میشود، وقت بگذارند.» او سیدیهای آموزشیاش را در اختیار علاقهمندان قرار میدهد و باور دارد اگر مردم همت کنند بیشک غیرممکنها ممکن میشود. خانعلی میگوید: «وقتی دوستان و همکاران موفقیتهای مرا در ارتباطهای کاری و خانوادگی میبینند ترغیب میشوند که زبان بیاموزند.» - مسئولان میراث فرهنگی حمایت نمیکنند
حسن خانعلی ۲ سال پیش طرحی را به سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی پیشنهاد میدهد اما به گفته او مسئولان همکاری نمیکنند و او هم دلسرد میشود. خانعلی ماجرای مربوط به پیشنهاد ارائه شده را اینگونه تعریف میکند: «با توریستی آشنا شدم که روزهای زیادی با هم بودیم و از جاهای دیدنی تهران، دیدن کردیم. پیش از سفر به کشورش در فرودگاه به من گفت: «چرا در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استخدام نمیشوی تا خدمات بهتری به گردشگران بدهی.» من روی پیشنهادش فکر کردم و طرحی نوشتم و به سازمان بردم. مسئولان هر روز بهانه آوردند و امروز و فردا کردند تا اینکه دلسرد شدم. دوست داشتم با این کار نخستین تاکسیرانی باشم که علاوه بر جابهجایی مسافر، بهعنوان راهنمای توریست هم خدمات ارائه میدهم.»