و او بعبعکنان فریاد میزد / چرا من را ز مردن میرهانید؟
رهاسازی ز گرگان سهل باشد / رها از خود بکن گر میتوانید
مرا حاصل چه باشد از رهیدن / چو روز دیگرم خود میکشانید
و این یعنی نَدَر تو، من بدّرم / مرا حاصل چه؟! هر دو میدرانید
چرا تشبیه بین گرگ و انسان / چنین فکری مرا میاحمقانید
یکی زیر سم اسبان لهیده / یکی اسب از موانع میپرانید
یکی نازک چو نی از رنج دوران/ یکی چون گاو خود را میچرانید
یکی در پاجرو از عشق میگفت / یکی هم هی پیاده میگزانید
یکی از فرط غم چون موی نازک / یکی مانند بشکه میولانید
یکی در عشق خود ثابتقدم بود / یکی هم این و آن میتجربانید
یکی از بینیازی شنبه میخفت / یکی در جمعه هم میشنبلانید
سخنهای عجیبی میشنیدم / دو گوشم از تعجب میپهانید
یکی از عشق چک میساخت هر دم / و بیخ گوش من میچسبوانید
فزونخواهی سیه کرده دل ما / سیاهی زشتها را مینهانید
یکی لاغر شده از بس نخوردن / یکی از پر خوریدن میچقانید
به دورانی که حق مظلوم گشته / یکی ناحق خود را میحقانید
فلانی را بدیدم روز روشن / که بیتالمال را میبلعوانید
خطاکارم اگر گنگ است شعرم / خطا از ما شما میبخشوانید
بهار عمر من کوته زمانی است / بهارم را چرا هی میخزانید
غرض خرناس آهنگ ضعیفی است / میان صد دهل ول معطلانید
سخن کوتاه ای بیداربختان / چرا بخت مرا میخسبوانید
من از دنیا فقط یک رأی دارم / اگر رأی مرا میخواهوانید
به روی چشم، تقدیم شما باد/ ولی نان را کمی میارزوانید؟!
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۸۶ - ۱۷:۵۳
داریوش کاردان: شنیدم گوسفندی را بزرگی / ز دست گرگ وحشی میرهانید