همشهری آنلاین-سید ابوالحسن مختاباد: حسین علیزاده در واپسین بخش گفت و گوی خود از رابطه اش با ساز،فرزندان دوقلو و البته برخی از نوازندگان موسیقی نواحی سخن می گوید.

  • آقای علیزاده! زمانی که با مرحوم حاج قربان صحبت می‌کردم توصیفی که از رابطه خود با ساز می کرد برایم شگفت انگیز بود. برای نمونه می گفت این ساز با من قهر است من نگاهش که می‌کنم اصلا دوست ندارد من طرفش بروم، [گفت و گوی پنجه و سیم] می‌خواستم بدانم، این نوع رابطه را شماهم باساز دارید؟

من در جملات قبل هم گفتم که ساز هم من را نگاه می‌کند.  این نکته ای که شما گفتید برایم خیلی جالب است و چه خوب شد که موسیقی نواحی و هنرمندانشان یک مقداری ارتباط بیشتری با جامعه شهری برقرار کردند. یا حداقل آمدند ما دیدیم و شنیدیم. چون خالص‌ترین موزیسین‌ها کسانی هستند که خیلی در زد و بندروابط و ضوابط اجتماعی و شهری نیستند.

مثلاً وقتی حاج قربان این را می‌گوید در واقع همه وجودش سازش است و سازش مثل جانمازش است؛ خیلی از این افراد وضو می‌گیرند و ساز می‌زنند. هم چنان که شیر محمد اسپندار [کنسرت اسپندار در تهران] یا دیگر استادان و نوازندگان و خوانندگان موسیقی نواحی چنین‌اند.

برای ما اهل موسیقی که در هنرستان ویا مدرسه نظام بوده است وازدیسیپلین خاصی برای نواختن تبعیت می کردیم، فرصت بزرگی بود که با امثال حاجی‌ قربان آشنا بشویم و فقط هم حاجی قربان نه... که متاسفانه به تازگی از دست رفت. این افراد خیلی چیزها گذاشتند و رفتند؛ شما همین الان از طریق صدای ساز آنها باز همان حس را از آنها می‌گیری.

  • رابطه خالص با موسیقی و ساز را از این‌ها می‌بینییم؟

- دقیقا. یعنی در بی‌نیازی زندگی می‌کردند ضمن اینکه نیازمند بودند ولی واقعاً کار را معنوی می‌دیدند و این چیزی بود و چیزی است که‌ نوازندگان ماباید به آن توجه ویژه مبذول دارند.ای کاش از موسیقی‌نواحی فقط جنبه‌های فنی و تکنیکی‌اش تحقیق نشود و آن خلوصی که هنرمند با کارش و سازش دارد را نیز به عرصه های بزرگتری گسترش دهیم.

  • در موسیقی دستگاهی هم چنین حالاتی را مشاهده می‌کردید؟

بله.چهره ای همانند شهنازی را داشتیم که وقتی داخل کلاس می‌شد با خودش نور می‌آورد. وقتی ایشان می‌نشستند من احساس می‌کردم ازوی نور تراوش می‌کند. آن‌قدر انسان بزرگ و مهربانی بود. اگر تصاویر زنده یا عکس آن زنده یاد در حال نواختن را دیده باشید، متوجه می شوید چه رابطه‌شگفتی با سازش دارد.

تمام هنرمندانی که رابطه خالصانه ای با ساز و موسیقی‌شان دارند را می‌توان از نحوه رفتار و سلوکشان باساز تشخیص داد. این که چگونه و به چه طریقی ساز را از زمین بردارد نشان می‌دهد که نوع نگاهش به موسیقی و ساز چه قدر با دل و درونش رابطه دارد.
انگار که ساز جان‌دار است وقتی برمی‌داریدش. چگونه بردارید تا ساز ناراحت نشود. در هر صورت این توصیفی که حاجی قربان می‌کرد، لحظاتی است که این ساز و موسیقی  تو را می‌کشاند و آدمی ناچیز می‌شود در مقابلش . رخ دادن چنین لحظاتی ولو چند بار و اندانرژیی به نوازنده تزریق میکند که برای یک عمرش کافی است.

  • شما هم از این تجربه ها داشتید؟

-در تهران،کنسرت ترکمن رااجرا می‌کردم. بی‌اغراق وسط اجرا نوک انگشتانم را روی زمین فشار می‌دادم،چرا که می خواستم مطمئن شوم روی زمین هستم.
فکر نمی‌کردم من روی صحنه و جلوی مردم هستم.واقعاً من در دنیای خودم بوده‌ام.دنیایی که گفت وگوی میان پنجه و ساز برایم ساخته بود.

  • اجرای اخیری که از شما دیدم . دو حس متفاوت در من مخاطب ایجاد کرد.بخش اول تکنوازی شما که بسیار حسی بود و بخش دوم که بسیار تکنیکی.وقتی بخش دوم را می‌شنیدم این پرسش به ذهنم رسید که  در این سن آیا علیزاده نیاز دارد تکنیک خودش را به رخ دیگران بکشد؟

قطعاً نه. حتی در سنین جوانی هم من این کار را دوست نداشتم.اگر به این صورت حس شده است خیلی خوب نیست. صادقانه بگویم که من چنین قصدی نداشتم.

  • پس علتش چه بوده که این همه تکنیکی ساز زدید؟

  اگر بخواهم صادقانه بگویم دلیل اصلی اش این بود که  مدتی ناراحتی دست داشتم و خیلی خوب نمی‌توانستم ساز بزنم و بعد از اینکه فکر کردم حتماً تک‌نوازی و دو نوازی بکنم. خودم را مقید کردم که بنشینم و اصلاً با این مساله دستم مبارزه کنم.

  • آسیب دست شما که به خیلی قبلتر باز می گردد؛ زمانی که آقای[محمدرضا] لطفی تعریف می‌کردند که شما دستان شکسته بود و یک روزی دونفری یا یک تار نواختید( شما با  دست چپ پرده ساز را می گرفتید و ایشان  با دست راست  مضراب می زدند)؟

بله. آن ماجرا و آسیب دیدگی خیلی قبل بود که  از یک بلندی در کوه افتاده بودم. اما این آسیب دیدگی به سال‌های اخیر بر می گردد  که مفصل‌های دستم ناراحت بود و گرایش کمتری ،به خصوص، به نواختن تار پیدا می‌کردم. برای همین، در ذهنم خواستم با این مساله مبارزه کنم و نشستم خیلی به آرامی تمرین و کار کردم، برایم خیلی جالب بود، شاید شنونده این را دوست نداشته باشد، بالاخره این اجازه را به من می‌دهد شنونده که، من خودم را باید سلامت نگه دارم که بتوانم کار کنم.
خیلی برایم عزیز بود، انگیزه این کنسرت‌ها که بتوانم ذهناً با درد دستم مبارزه کنم و به تدریج از ماه‌های قبل از کنسرت خودم را به جایی برسانم که قادر باشم ساز بزنم. شاید ناخودآگاه  این حرکات تکنیکی که شما اشاره کرده اید  را خواسته باشم در این اجرا انجام دهم و اجرا کرده باشم اما این ریشه اصلی این کار به مبارزه ام با آسیب دیدگی دستانم باز می گردد.

  • به عنوان یک نوازنده که هم سه تار می‌نوازد و هم تار،  به لحاظ شخصی با کدام یک از این سازها ارتباط بیشتری دارید؟

در حال حاضر خیلی مواقع سه‌تار است که ارتباط بهتری با آن برقرار می کنم،اما در «تار» خروشی است که هر از گاهی حس می کنم برای برون ریزی احساساتم هیچ ساز دیگری نمی تواند جای آن را برایم بگیرد. 

این دو ساز دو کاراکتر کاملا متفاوتی دارند. به یاد دارم استاد هرمزی( و استاد فروتن هم همینطور) که سن هر دوی آنها بالا بود، می‌گفتند در سنینی مانند 70 و 80 تار دیگر جواب نمی‌دهد.دلیلش هم این بود که  مهار کردن تار، مشکل تراز سه‌تار است ، لذا به سه تار گرایش پیدا می‌کردند. سه‌تار هم نزدیک‌تر است و حالت مونس دارد. شما همیشه می‌توانید با خودتان همراه کنید، صدای خیلی خصوصی، شب و نصف شب،  همیشه و همه جا در دسترستان است.

به یاد دارم در سال های دور در منزل آقای(محمد رضا) لطفی با هم می‌نشستیم ساز می‌زدیم، زندگی می‌کردیم، غذا می‌خوردیم و تفریح و... وقتی  می‌خواستیم بخوابیم هر کدام یک سه‌تار بغل می‌گرفت و همین‌طور که حرف می‌زدیم سه‌تار هم تمرین می‌کردیم تا اینکه بالاخره خوابمان ببرد.

  • غیر از موسیقی چه کارهای دیگری انجام می دهید. مثلا کتاب‌هایی را علاقه دارید بخوانید در چه حوزه‌ها و موضوعاتی است؟

الان، بیشترین چیزی که علاقه دارم، در درجه اول کتاب‌های تخصصی است. اگر چه کتابهای رمان و داستان و این قبیل موضوعات را هم می خوانم اما عمده مطالبی که می خوانم به نوعی به هنر و موسیقی مربوط است.

  • بین شعرای قدیم و معاصر، با کدام یک از شاعران  نزدیکی بیشتری  حس می‌کنید؟

ارتباط من با شعر بر اساس نسبتی است که آن شعر یا شاعر با موسیقی دارد. یعنی اشعاری که موسیقی آنها بیشتر است ، بیش از دیگر اشعار مورد توجهم قرار می گیرد. در میان شعرای معاصر شعرهای اخوان  ، سایه و یا شفیعی که کنی از چنین ویژگی برخوردارند . از شعرای کهن یا کلاسیک هم مولوی و حافظ و فردوسی.

  • شما روی شعر های مولوی و حافظ کار کرده اید ، اما روی شعر فردوسی نه! چرا در روی شعرهای فردوسی تا حالا کار نشده اهل موسیقی کمتر به سراغ آن رفته اند؟

فکر می‌کنم کاری که شایسته شاعری چون فردوسی باشد را تا کنون نتوانسته ام بسازم. البته می توان تصنیفی روی اشعارش درست کرد ،ساده ترین کاری که می توان انجام داد، اما من این کار را نمی کنم ، چون معتقدم قدر فردوسی و شعرش بسیار بیشتر از این ها است وبرای کار کردن روی اشعار فردوسی باید انرژی فکری و جسمی افزونتری صرف کرد.
 من این را کار نمی‌دانم که حالا بنشینم یک تضییف بسازم و 5 بیت از فردوسی انتخاب کنم و تضییفی ساخته شود.

 وقتی شما به یاد  فردوسی و شاهنامه می افتید، ناگهان  منظومه ای بزرگ به ذهنتان می‌آید که فراتر از یک سری شعراست که پشت‌سرهم آمده است. به نظرم یک تاریخی و فرهنگی پشت این اشعار است که باید بیشتر از آن فکر کرد.

  • در ذهنتان هست که یک روزی برای فردوسی چیزی بنویسید؟

مثل همه آرزوهای دیگرم بله! حتماً. چون در فردوسی خیلی موسیقی است خود به خود این را شما می‌توانید تجربه کنید. کسی که زبان فارسی نمی‌داند اگر شعر فردوسی را برایش بخوانید از آهنگ شعر خوشش می‌آید. تمام صداهایی که در حروف فردوسی چیده است، موسیقی بسیار زیبایی دارد و نمی‌شود با یک موسیقی معمولی به سراغ فردوسی رفت.

همین‌طور هم مثلاً در شعر «نو» صحبت می‌کنیم. واقعیت این که وقتی می‌گوییم شعر نو و معاصر، موسیقی زمان خودشان را می‌خواهد. موسیقی نمی‌خواهد... با همان ضوابط موسیقی کلاسیک با شعر بخواهید کار کنید، اگر کم در این زمینه‌ها کار می‌کنیم، حتماً موسیقی ما به آنجایی نرسیده که بخواهد. شاید من ذهناً خیلی راحت‌تر بتوانم چیزی را در موسیقی بیان کنم چون خیلی انتزاعی است. شعر عینی‌تر می‌شود و من را مقید می‌کند و کارم را مشکل‌تر می‌کند یعنی باید خیلی قادر باشم این کار را انجام دهم و هر کدام از ما قادر باشیم این کار را می‌کنیم. این جور نیست قادر باشیم جلوی خودمان را بگیریم.

  • آقای علیزاده بخشی از زندگی‌تان با بچه‌هایتان است که به نوعی در کار موسیقی وارد شده‌اند، رابطه‌تان با بچه‌ها چگونه است؟ چه بخشی رابطه پدری و جه بخشی رابطه استادی است؟

خوشبختانه الان بچه‌ها بزرگ شدند. بچه‌ها از کودکی موسیقی را شروع کردند و هم زیر نظر خودم و دوستانم، موسیقیدان‌های دیگر، تا موقعی که سن‌های کمتری داشتند و من باید می‌دیدم که فلان کلاس بروند یا نه! به خصوص مادرشان زحمت کشید که کلاس‌های مختلف بروند و آموزش ببینند حالا که جوان شدند و بزرگ، مثل همکاران جوان من می‌مانند ودیگر تنها در حکم فرزند نیستند.

  • الان که آنها بزرگ شده اند درباره شان چگونه فکر می کنید؟

 برایم جالبه. بچه‌ها وقتی به این سن می‌رسند درکشان عمیق‌تر از 10 سال پیش است. [گفت و گو با صبا علیزاده]خیلی دوست دارند یاد بگیرند و الان خیلی زمان‌ها که وقت‌های من فشرده و کم می‌شود. فرصت کمی دارم که به آنها چیزهایی را که می‌خواهند بگویم.

  • یعنی می‌خواهید بگویید حسین علیزاده آنقدر فرصت ندارد که سوالات بچه‌هایش را پاسخ دهد؟

نه. در واقع برای این کم وقتی تدبیری اندیشیده‌ام و‌آن این که بخش‌هایی از کارهای خودم را با کمک همین بچه ها انجام می‌دهم . برای نمونه هر نوع کار گروهی و تمرینی، حتی ضبط موسیقی فیلم‌ها را بچه‌ها کمک می‌کنند. برای موسیقی فیلم آقای مجیدی  آنها دستیاران  من در موسیقی بودند. لذت خیلی خاصی دارد. بچه‌هایم مثل جوان‌های دیگر در کنارم هستند.

لذتی وصف ناپذیر و البته این‌آ رزو که  هر آن چیزی که در این لحظه دارم، بدهم به ذهن و دست صبا یا نیما.

  • نیما تار می‌زند؟

«نیما» تار، رباب و سازهای مضرابی... می‌زند و «صبا» هم کمانچه می‌زند. نیما و صبا دوقلو هستند. حس پدری هم این است که دوست دارم اولاً نقش اجتماعی خوبی داشته باشند ضمن اینکه مراحلی که برایشان در موسیقی بازدارنده است را طی کنند و زودتر بتوانند در ذهنشان به موسیقی بپردازند. خوشبختانه با صحبت‌هایی که با هم می‌کنیم از نظر ذهنی به آنها خیلی نزدیک هستم و احساس می‌کنم در آینده می توانند تاثیر گذار باشند و مهر خودشان را روی کار بزنند و نه مهر پسران حسین علیزاده.

  • شما آدمی هستید که از بیرون هم می‌توانید به بچه‌هایتان نگاه کنید. آن ذهن آهنگ‌سازی، ذهن خلاقیتی که در شما بوده است در بچه‌ها هم است؟

خلاقیت است ولی بچه‌ها یک مقدار پراکنده کار کرده‌اند. آنها عکاسی خواندند و به سینما گرایش دارند.

  • شما خودتان اجازه دادید که پراکنده کار کنند؟

من و مادرشان از نوجوانی بچه‌ها را آزاد گذاشتیم تا علائق خود را دنبال کنند و البته موسیقی همیشه بود و از بچگی با موسیقی ارتباط داشتند و کار می‌کردند. ولی الان که به کارهای آنها نگاه می کنم ،‌متوجه می شوم که این پراکندگی چندان هم بد نشده ، چون ذهن آنها را وسعت داده و از حالت نگاه یک جانبه و دگم به موسیقی بر حذرشان داشته است.
 یک نگاه بازتری دارند. اولاً بچه‌های این نسل هستند. ولی خوشبختانه چیزهای منفی که برای بچه‌های این نسل گفته می‌شود در آنها وجود ندارد. واقعاً حتی آدم احساس می‌کند که بزرگ‌تر از سنشان می‌فهمند. گرایشاتی که به هنر دارند و درک و کنجکاوی...

  • رفتارشان را می‌شود گفت که پیرمرد تراز سن خودشان است؟

 به نظر این طور  می‌آید. ولی چیزی که مرا امیدوار می‌کند، آنها یک ذهنیت کلی نسبت به هنر دارند که مثلاً نمایشگاه نقاشی و عکاسی می‌روند و از فیلم دیدن می‌کنند و کتاب می‌خوانند تئاتر می‌روند. یعنی همه مجموعه... ممکن است صبا بخواهد بعداً کمانچه بزند ولی آدمی می‌شود که کمانچه‌ای می‌زند که یک جهان‌بینی دارد، یک ایده دارد و فقط صرف زدن یک کمانچه نیست. من آرزویی که برای صبا و نیما به عنوان پدر دارم، پرچم موسیقی را با همان فکر دنبال کنند و این موسیقی را نمی‌خواهم بگویند رشد بدهند و... موسیقی را، با نگاه یک انسان زنده و متعهد نگاه کنند.

گفت وگوی همشهری آنلاین با حسین علیزاده-1

گفت وگوی همشهری آنلاین با حسین علیزاده-2

گفت و گوی همشهری‌آنلاین با حسین علیزاده-3

برچسب‌ها