سنتگرایی همان فلسفه، مابعدالطبیعه و حکمت جاویدان است که متافیزیک حقیقی را مبتنی بر شهودی میداند که محدود به مقولههای ذهنی نیست بلکه اساسا فراانسانی است.
سنتگرایی با نمایندگانی چون رنهگنون، فریتهوف شوان، تیتوس بورکهارت و آناندا کومارا سوامی یکی از مهمترین جریانهای فکری معاصر است؛ هر چند سنتگرایان قدمت نگرش موسوم به سنتگرایی را به تاریخ پیدایش هستی و انسان بازمیگردانند.دکتر سید حسین نصر نیز یکی از نمایندگان اصلی این جریان فکری است.
نصر چهره شناختهشدهای است که علیرغم نبودنش در ایران اکثر علاقمندان به حکمت از طریق کتاب ها، مقالات و سخنرانیهایش او را میشناسند. اما این که عمق این شناخت چقدر است؟ آیا این شناخت صحیح است یا خیر؟ شناخت صحیح در مورد یک متفکر یا جریان فکری چه ارکانی دارد؟ شیوه نگرش نصر و فلسفهای که او یکی از نمایندگانش است چه تاثیری در دنیای امروز، بخصوص ایران فعلی دارد؟ مجموعه این سئوالات دلایل مهمی را برای کانون اندیشه جوان فراهم آورد که با مشارکت انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران در ادامه سلسله همایشهای «آنان که میاندیشند»، این بار در تاریخ 15 و 16 اردیبهشت 87 در تالار چمران این دانشگاه به سراغ بررسی اندیشه های دکتر سید حسین نصر بروند.
این کانون در گذشته طی نشستهایی به نقد و بررسی آثار و اندیشههای مارتین هایدگر، فریدریش نیچه، شهید بهشتی و شهید مطهری پرداخته بود و این بار بنا بود تا دیگر متفکران کشور، آرای دکترنصر را در بوته نقد بگذارند تا با ایجاد فضای نقادانه سالم، بهتر و بیشتر ابعاد فکری این اندیشمند معاصر آشکار شود.
در سخنرانی اول این همایش با عنوان «نماد سیطره مجاز در ساحت هویت تاریخ» حجتالاسلام علی اکبر صادقی رشاد به نقد و بررسی آرای دکتر نصر پرداخت. رشاد نصر را دارای شخصیتی چند ضلعی دانست که چنین امری کار داوری را نسبت به او دشوار میکند. وی چارچوبی را که در آن به نقد نصر پرداخت، با عنوان تئوری سیطره مجاز معرفی کرد.
معنویتی مبهم
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در بیان معنای سیطره مجاز چنین گفت: عهد ما، عهد پنهانشدن حقیقت است، عهد ما، عهد حقیقتنمایی مجازهاست. روزگاری فلسفه در قبال سفسطه برای تقابل با شکاکیت قد علم کرد اما اکنون فلسفهها اکثرا رویکردی شکاکانه دارند و فلسفه مجازی شده است. اکنون من تاریخی مجازی، من ملی مجازی، من جنسی مجازی ما را احاطه کرده است. من انسانی ما دگرگون شده است و انسان جایگاهش را در عرصه هستی گم کرده است.
رشاد در ادامه، روشنفکران جهان سوم را چه در شاخه سنتگرا و چه مدافع مدرنیته از این جهت که به تاریخ خودشان نمیاندیشند، در حالی که همواره با یکدیگر در جنگ و دچار احساسات کاذباند، قابل نقد دانست. وی دراینباره افزود: «ادوار تاریخیای که دورههای سنت و مدرنیته و پسامدرنیته نام گرفته صرفاً ادوار تاریخی نقطه جغرافیایی خاصی از جهان هستند، این در حالی است که ما ایرانیها دوره سنت نداریم، دوره مدرن را ندیدهایم و احتمالاً دوره پسامدرن را تجربه نخواهیم کرد.»
رشاد با تأکید بر این که سنت یک پدیده ایرانی نیست و نباید آن را با دیانت آمیخت، نزاع سنتگرایان با مدرنیستها را یک نزاع خانگی خواند که به مناطقی از جهان تعلق دارد که ماقبل مدرنیته، مدرنیته و پسامدرنیته به آن تعلق دارد.وی، تفکر نصر را در قالب نظریه سیطره مجاز قابل نقد دانست و گفت: «نصر در بستر تاریخی دیگری زندگی میکند، با اینکه ایرانی و شیعه است؛ ولی معنویتی که نصر از آن دفاع میکند، معنویتی خنثی و درآمیخته با عناصر گنگ و مبهم است.»
نویسنده کتاب «دمکراسی قدسی» که قائل به تفاوت های متعددی میان اسلامیت و سنت است، در نهایت سنتی را که دکتر نصر از آن دفاع میکند، خدشهدار دانست و افزود: «اگر سنتگرایی و معنویت موردنظر دکتر نصر یک معنویت پویا، رهاییبخش و زنده بود، این معرفت باید اول خود نصر را نجات میداد.»
صادقی رشاد با طرح این سئوال که این چگونه معنویتی است که شخص مدعی معنویتگرایی را نجات نمیدهد؟ ضمن جمعبندی سخنانش گفت: «معنویت سنتگرایانه، معنویت اسلامی نیست.»
پیام «سنت» برای روزگار ما
دکتر غلامرضا اعوانی سعی در مشخص کردن سهم نصر در تفکر اسلامی معاصر داشت.وی که از سال های 1943 از شاگردان نصر بوده است، خود را از قدیمترین افرادی معرفی کرد که نصر را میشناسند.اعوانی در اشارهای گذرا به زندگینامه نصر، او را از خانوادهای سادات خواند و گفت:« مادرش نوه پسری شیخ فضلاللهنوری بوده است، نصر در دوران کودکی و نوجوانی بهترین دوران تحصیل را همراه با عطش حقیقت داشته است.»
وی نصر را از نظر زندگی و شخصیتی انسانی مسلمان و عامل به تمام معنا معرفی کرد و او را از موسسان انجمن اسلامی دانشگاه تهران آن زمان خواند. اعوانی، نصر را از متفکرانی دانست که با سلاح زبان و دانش سبب مسلمانشدن جمع کثیری از استادان شده است و در ضمن خاطرهای گفت: « اولین مواجهه من با نصر در سال 1943 در دانشگاه بیروت بود. او به عنوان استاد مطالعه فلسفه اسلامی در این دانشگاه حاضر شد که طی 18 سخنرانی که در مورد اسلام، قرآن، حضرت محمد(ص)، تشیع و تسنن داشت، سبب شد صدها نفر از اساتید مسلمان شوند و آنها را وادار به تأمل درباره دین و گذر از سکولاریزم و بیدینی به دین کرد.» رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه، مهمترین مسئله را دفاع نصر از فلسفه اسلامی دانست و از زبان نصر چنین گفت: «خداوند با لطف و عنایت خود مرا به حکمت اسلامی هدایت کرده است.
فلسفه اسلامی یکی از جاویدترین و حیاتیترین تجسمهای حکمت خالده است.»وی نقش نصر را در حکمت اسلامی و تشیع مهم دانست و حتی علت علاقه نصر به کربن را توجه کربن به حکمت خواند. اعوانی به حملات نصر برعلیه اسلامشناسان اشاره کرد که آنها اسلام را از بیرون نگاه میکنند و با پایان فلسفه ابنرشد –که پایان فلسفه مشاء است – پایان فلسفه الهی را اعلام میکنند. در حالی که یکی از کوشش های نصر اثبات وجود فلسفه در دوران بعد از ابن رشد بوده است که در کتابی مثل « 3 حکیم مسلمان» آشکار است. استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی به سوءتعبیر از واژه سنت اشاره کرد و سنت را نه مترادف با عادت بلکه یک اصل الهی که از طریق وحیهای الهی در ادیان و از طریق نظام وجود در کل هستی ظاهر میشود، معنی کرد و آن را با «سنتالله» در آیات قرآنی مترادف گرفت. وی راهیابی دقیق به معنای سنت را همان معنای خلیفهاللهی دانست که نشانگر سازگاری آن با حکمت الهی است.
پلورالیسم حقایق دینی
دکتر سیدحسن حسینی با عنوان «نصر و تکثرگرایی دینی» نصر را موفقترین فردی دانست که در معرفی فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی تلاشها و مساعی فراوان به خرج داده است. حسینی مسئله تکثرگرایی دینی را در ایران جدید دانست، درحالی که توجه نصر را به این موضوع به دهههای 30 و 40 برگرداند.
حسینی با بررسی 2 اصطلاح وحدت متعالی ادیان و واقعیت مطلق و نسبی از دیدگاه شوان که نصر از آن متأثر است، واقعیت مطلق و نسبی را در ظاهر متناقضنما خواند در حالی که در واقع چنین نیست و در این باره گفت: «به این معنا که دین دارای حقیقت ثابتی نزد خداوند متعال است، ولی این حقیقت ثابت نیست و شئون مختلفی دارد که از حقتعالی است؛ بعد از این عرصه معرفت انسانی است.
نصر معتقد است مطلقی وجود دارد که در تجلیهای مختلفی قرار میگیرد ونسبی میشود، در یک نسبت اسلام و در یک نسبت یهودیت و مسیحیت... بنا بر این دین یک حقیقت واحد بسیط است که ظهورات مختلفی دارد.»این عضو گروه فلسفه علم دانشگاه شریف بازخوانی نظریه نصر را به 7 عنصر قابل ارائه دانست که این بازخوانی حاصل سخنان دکتر نصر در آثار اوست:
1) وحدت حقه دینی که همانا اسلام و تسلیم در برابر خداوند است که در تمام ادیان الهی متجلی است 2) تعدد وحی الهی و تکثر واقعی ادیان معلول تجلیات مختلف الهی در حقیقت واحد دینی است 3) ادیان مختلف الهی با یکدیگر مساوی نیستند و برخی از آنها نسبت به برخی دیگر افضلاند 4) خاتمیت دین اسلام مستلزم کمال این دین و جهانی بودن آن است 5) خاتمیت دین اسلام به معنی نسخ حقایق و باورهای دینی سایر ادیان الهی نیست 6) ایمان دینی، نتیجه اعتقاد و تسلیم به حقایق و شرایع دینی است. همانگونه که حقایق دینی، گزارهها و جلوهای از حضرت حق هستند، شرایع و دستورات دینی هم تجلی حضرت حق هستند 7) پلورالیسم نجات و رستگاری ادیان، لازمه پلورالیسم حقایق دینی است.حسینی معنویتی را که نصر از آن سخن میگوید متأثر از تعالیم شیعی و صوفیانه خواند.
وی شواهد محورهایی چون؛ تکثر ادیان، تعدد انبیاء، اهداف مشترک انبیاء و فلسفه بعثت انبیاء را در قرآن دانست و به آیاتی اشاره کرد که تفریق بین انبیاء را نشان کفر تلقی کرده است. رئیس دانشکده صدا و سیما در آخر، تفکر نصر را بهگونهای دانست که میتوان جزئی و کلی در مورد آن سخن گفت.