چرا که فلسفه برآمده از گفتوگوست و باز، خود گفتوگوست که فلسفه آفرین است.
مطلب حاضر، که به انگیزه چاپ کتاب«افکار کانت» دکتر کریم مجتهدی(انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) فراهم آمده، نه معرفی کتاب و نه بزرگداشت مقام علمی دکتر مجتهدی، که تلاشی است کوچک جهت نقب زدن به پس پشت اندیشههای فردی که بیش از 30سال سابقه تدریس فلسفه را اندوخته دارد.
مطلب حاضر همان گونه که گفته شد، نه شناساندن ارزشهای علمی کتاب – که در جای دیگری باید به آن پرداخت- که صرفا ترسیم فضای فرهنگی ای است که در آن نفس میکشیم و البته نگارش کتاب «افکار کانت» میتواند تنها بازتابگر گوشهای از آن باشد.
در یک دهه اخیر، در ایران توجه به فلسفه به ویژه فلسفههای گوناگون غرب چنان شدت گرفته که کمتر پژوهشگر و اندیشمندی را میتوان یافت که به اهمیت و نقش فلسفه در تبیین تحولات ایران معاصر بیتوجه مانده باشد.
هر روز، اینجا و آنجا آثاری را مییابیم که از فیلسوفان بزرگ غرب یا درباره آنها ترجمه و نوشته شدهاند.
آثاری که تنها انگیزه ترجمه و نگارششان، اهمیت و یا- اگر مترجم یا نویسنده بخواهد کمی بومیگرایی را هم چاشنی انگیزه خود کند- معضلگشایی آنها در برخی از مسایل فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی ذکر میشود. این اشتیاق شبه کاذب به فلسفه، چنان میجوشد که گاه آدم میاندیشد که نکند این آثار برای این ترجمه یا نوشته میشوند که تنها باید ترجمه و نوشته شوند! این اسطوره شدن فلسفه در میان ما ایرانیان به این پندار دامنزده که فلسفه، شاه کلید قفل معضلات جامعه ایرانی است.
کیست که نداند اسطوره شدن فلسفه با هدف آن؛ یعنی تفکر آزاد و فارغ از قید و بندهایی که آن را مشروط میکند، از در ستیز در میآید؟ به همین دلیل، بعضا فیلسوفی یا فلسفهای چماقی میشود برای کوفتن مخالف! کم نیستند افرادی که میگویند: بگذار با اندیشههای این فیلسوف خان و مان فلانی را- که به فیلسوف یا فلسفه دیگری دل خوش کرده- برهم زنم.
در این هیابانگهای غرض آلوده ایدئولوژیک،آنچه به قربانگاه برده میشود، تفکر است؛ اما به موازات این معضل، انبوه خوانندگان و علاقمندانی یافت میشوند که در این آشفته بازار آثار فلسفی، پریشان از این سو به آن سو میروند و بیآنکه مطالعهای منظم و سامانمند داشته باشند، تنها مشتی الفاظ را تکرار می کنند.
با این حال، هنوز ترجمه و نگارش هدفمند و منظم آثار فلسفی در میان برخی پژوهشگران و اندیشمندان رواج دارد و نیز هستند خوانندگانی که بربنیان پرسشها و مسایل مشخصی به مطالعات فلسفی بپردازند و از فلسفه برای ژرفا بخشیدن به نگاه خود و دیگران به مسایل پیرامون خود بهره گیرند و از اینرو هدف فلسفه را چیزی جز تمرین گفتوگو با خود و دیگری نمیدانند.
در میان این دسته از پژوهشگران، میتوان افرادی را یافت که با وجود بیاقبالی جامعه
فلسفه خوان ما به فلسفههای دانشگاهی و مدرسی، هنوز بر طبل آموزشهای دقیق فلسفی و لزوم آشنایی نسل امروز با آرای منظم یک فیلسوف میکوبند.
دکتر کریم مجتهدی که خود بیش از 30سال پیشینه تدریس فلسفه در مقطعهای گوناگون دانشگاهی را داشته، از زمره این پژوهشگران است. او که کتاب «افکار کانت» را اخیرا روانه بازار کتاب کرده، در مقدمه آن، با آگاهی از معضلات پیش گفته بر سر راه ترجمه، نگارش و خوانش آثار فلسفی در ایران معاصر، میکوشد تا نخست صورت مسئله را روشن سازد و آنگاه هدف خود را از تالیف این کتاب بازگوید: «گاهی آنها[کسانی که به نحو اجمالی و بدون دقت با افکار فلاسفه آشنایی پیدا میکنند] نه فقط از آنچه فرانسیس بیکن در بحث از موانع پیشرفت شناخت تحت عنوان مسئله بتها آورده است، بیاطلاع نیستند، بلکه به همان دلیلی که بیکن آن بتها را مذموم دانسته است، تعمدا به خدمت آنها در میآیند... از این لحاظ، فلسفه نه فقط از بیرون، بلکه به نحوی از درون نیز با خطرها و صدمات زیادی روبهرو میشود.»
او سپس، با اشاره به کانت و لزوم نقادی خردناب از دیدگاه وی، کمکم این نکته را به خواننده یادآور میشود که کانت میتواند قطبنمای حرکت ما باشد و ما را از آسیبهای جدی در حوزه تفکر برحذر دارد:«به عقیده او (کانت) مادامی که عقل به شرایط ما تقدم امکانات شناخت واقف نشده و از انضباط درونی و اوصاف «ساختار معماریگونه» و سیر تاریخی خود اطلاع پیدا نکرده است، نمیتواند میزان درستی برای سنجش امور و حقایقی به دست دهد که در محدوده شناخت انسان مقدور و میسر است.»
مجتهدی نیز، نشناختن این ساختار معماریگونه را مهمترین آسیبهای نگاه فعلی به فلسفه برمیشمارد:« گاهی به نظر میرسد که در نزد ما تعلیمات فلسفی از مرز بسیار ناامن موضعگیریهای شتاب زده ولی غیر علمی فراتر نمیرود و برای رسیدن به جنبههای واقعا تخصصی و دانشگاهی به لحاظی، هنوز راه بسیار طولانی در پیش داریم.»
دکتر مجتهدی رمز برخوردار شدن از ذهن فلسفی را آموزشهای منضبط فلسفی میداند و چه جایی بهتر از دانشگاههای عهدهدار آموزش فلسفه تا به این مهم بپردازند: «آنچه مشخصه یک نظام بزرگ فلسفی است، در درجه اول دعوت ضمنی ولی مستمر به تحقیق و تفحص است و در مطالعه این نوع آثار اگر به این جنبه توجه کافی نشود، خواننده احتمالی نه فقط نتیجه ما حصلی به دست نخواهد آورد، بلکه عملا دچار آن نوع توهمی خواهد شد که معمولا در اثر انتقال ناخودآگاه جهل بسیط به جهل مرکب به وجود میآید و «میدانم!... میدانم!...»های عجولانه را جایگزین اراده به دانستن میکند.»
مجتهدی با اتخاذ چنین منظری از فلسفه،خوانشی دانشگاهی از فلسفه کانت ارائه میدهد. او کانت را «فیلسوف – معلم»،«معلم –فیلسوف» و حتی یک «استاد- دانشجو» مینامد و بر این نظر است که :«کانت از طریق تدریس و آن هم به مرور و بسیار بطئی به جنبههای مختلف ذهن خود پی برده و از این لحاظ اگر عملا موجب شهرت دانشگاه کنیگزبرگ شده، خود نیز مدیون آن مرکز تعلیماتی بوده است.»
در اینجا بیدرنگ این پرسش پیش میآید که: آیا توجه کانت به نقادی خرد ناب و ایجاد انقلاب کپرنیکی در حوزه شناخت توسط وی و نیز صحبت کانت از مرزهای شناخت انسان و امکانات پیشینی و پسینی خرد، ریشه در آموزش منضبط دانشگاهی وی دارد؟
دکتر مجتهدی صراحتا به این پرسش پاسخ نمیدهد؛ اما چند سطر پس از سطر قبلی چیزی میگوید که گمان را در پاسخ مثبت به این پرسش به یقین نزدیک میگرداند:«کانت بعد از ولف از اولین آغازگران یک سنت بسیار مهم تعلیماتی است؛ سنتی که با توجه به امکانات ذهنی بشر، با بسط تعلیمات رسمی، امکانات حیات آتی بشر در آن جست وجو میشود.»
این مقدمهای برای این نتیجهگیری است:« یکی از اوصاف اصلی فلسفه در عصر معاصر همین است که ضمن اینکه یک محصول انحصارا دانشگاهی است، عامل اصلی ارتقای سطح علمی متخصصان و خاصه افزایش قدرت پژوهشی آنها و به نحو کلیتر اشاعه و گسترش فرهنگ در جامعه است.»
دکتر مجتهدی بیش از این ما را در انتظار نمیگذارد. او با این مقدمات، هدف از نگارش این کتاب را یادآور میشود؛ گرچه برای اثبات برائت خود از آسیبهای موجود در اندیشه معاصر ایرانی، به خواننده میگوید که منظور از توجه به یک فیلسوف(در اینجا کانت) الزاما به سبب گرایش به اندیشههای او و یا طرد آنها (اندیشهها) نیست. نقش فلسفه، ورای اندیشههای یک فیلسوف است، حتی اگر آن فیلسوف کانت باشد. اصلا سرشت فلسفه فرا روی از شناختهها و آشنایی زدایی از آنهاست.
مجتهدی اما به فراز و نشیبهای تاریخی آگاه است و ساده دلانه چشم بر بیماریهای تمدن بشری و محرومیتهای انسانی در طول تاریخ نمیبندد و بر این نظر است که باید پیوسته امید را در همین کشمکشها جست و جو کرد، امید به بهروزی و سعادت بشر:«باز در همین نوسانات سایه و روشن و فضای خاکستری رنگ- شاید در لحظات ابتدایی ما قبل صبحگاهان و یا شامگاهان- است که امکان پرواز پرنده حکمت و اوجگیری آن فراهم میآید و به تحقق آن امیدوار میتوان بود.»
با این حال، رهاورد دکتر مجتهدی از کانت برای خوانندگان (البته خوانندگانی که آشنایی قبلی با کانت داشته باشند) نشان دادن «خطوط ارتباط منطقی افکار این فیلسوف از طریق مقالاتی است که مقاطع زیربنایی تفکر او را روشن و نمایان میکند.» این مقالات مهم در چندین فصل از کتاب «افکار کانت» گردآمدهاند.