همشهری آنلاین_ پریسا نوری: محله مجیدیه یکی از بخشهای معروف و محبوب شمال شرق تهران است، که به دلیل همجواری با شریان بزرگراهی از همه جای شهر دسترسی مناسبی دارد، اما در اواخر دوره قاجار این محدوده محبوبیت چندانی نداشت، چون بیابانی خارج از شهر بودکه کشاورزی در آن رونقی نداشت. از اینرو مورد توجه اعیان و شاهزادگان قرار نگرفت و در آن آثار و بنای تاریخی قابل توجهی ساخته نشده است. تنها میراث تاریخی این محله یک عمارت و باغ قدیمی است که به مرور زمان تخریب شده و امروز اثری از آن نیست، با این حال رد خاطرات آن باغ و عمارت، در حافظه مشترک اهالی دیده میشود. حاج «احمد دیانتی» 80 ساله یکی از ساکنان قدیمی محله است که در جوانی از بروجرد به تهران آمده و جایی در خیابان شهید کرد فعلی زمینی به قیمت متری 10 تومان خریده و ساکن شده است. احمدآقا حافظه خوبی دارد و سینهاش گنجینه خاطرات قدیمی اهالی مجیدیه است که بخشی از آن را برایمان روایت میکند.
در دوره قاجاریه مجیدیه فعلی یک ده خارج از محدوده شهر و بیابان بود و فقط باغ سرسبز و بزرگی با درختان چنار 400 ساله داشت که جزو اموال شاهزادگان قاجار بود و برای همین به باغ شازده معروف بود. این باغ از بزرگراه رسالت کنونی آغاز میشد و تا میدان سرباز میرسید. قناتی هم در وسط باغ وجود داشت که با آب آن درختان را آبیاری میکردند. چون دور و اطراف بیابانی و تقریباً بیدار و درخت بود این باغ برای اهالیآبادی حکم تفرجگاه را هم داشت و بیشتر اهالی تهران، روز سیزدهبهدر به اینجا میآمدند.
صاحب باغ که یکی از شاهزادههای قاجار بود به قدری ملک و املاک داشت که در قید وبند این باغ نبود و نگهبان آنکه «اصغر» نام داشت و همشهری ما بود و همه به اسم «اصغر لره» صدایش میزدند هوای اهالی را داشت و در باغ را باز میگذاشت تا مردم به داخل بروند و تفریحکنند. در دوره پهلوی عمارت اعیانی باغ کمکم از بین رفت و عدهای هم آمدند و درختها را خشک و زمین باغ را به قطعات 300 متری تقسیم کردند و به مردم فروختند. ما آن زمان رفتیم جلو استانداری و انجمن شهر اعتراض کردیم که باغ و سرسبزی میخواهیم، آنها هم آمدند بازدید، و وقتی دیدند درختهای باغ از بین رفته، قسمت بالای باغ که یک زمین مسطح بود راآباد کردند و پارک مجیدیه فعلی را ساختند.
- تعطیلی کارخانه محله
به جز عمارت و باغ سرسبز شازده یکی از جاهایی که در دوره قاجار مجیدیه را سر زبانها انداخته بود کارخانه آبجوسازی بود. این کارخانه درست کنار باغ شازده قرار داشت. حالا چرا کارخانه آبجوسازی را در این بیابان درست کرده بودند، دلیلش این بود که اینجا خارج از تهران بود و زمین ارزان و حداکثر متری 10 تومان بود. کارگرهای کارخانه هم از قشرهای مختلف بودند.
آنها چند نفری در خانههای کاهگلی اطراف باغ شازده که برای سکونت کارگرهای شهرستانی ساخته شده بودند زندگی میکردند. آن زمان این خانه به«خانه کارگری» معروف بود. سال 57 همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی مردم ریختند و کارخانه آبجوسازی را تخریب کردند و شیشههای مشروب را داخل رودخانه خالی کردند و کارخانه برای همیشه تعطیل شد. الان زمین این کارخانه در اختیار یکی از سازمانهای نظامی است.
تا یادم نرفته بگویم که ماسه مجیدیه هم معروف بود. چون سیلاب باران بهاری از محلههای بالادست در این مسیل جاری بود تا به جنوب شهر میرسید و وقتی سیلاب تمام میشد، ماسهها تهنشین میشد و کارگرها آنها را سرند کرده و به آنها که در کار ساختمانسازی بودند میفروختند.
کدخداها و نخستین مساجد محله ساکنان قدیمی ده مجیدیه دو دسته بودند، لرها و ترکها و هر دسته هم برای خودشان یک کدخدا انتخاب کرده بودند.
کدخداها آدمهای شریفی بودند که امورات دهکده و مشکلات اهالی را رتق و فتق میکردند و هرکسی هر مشکلی داشت به آنها مراجعهمیکرد.
آن زمان بسیاری از مشکلات و دعواهایی که گاهی بین اهالی پیش میآمد یا حتی دعوای زن و شوهرها با کدخدامنشی حلوفصل میشد. کدخدای لرها «قلیج ایرانیان» و کدخدای ترکها «علی آذری» نام داشت. کدخداها هر دو آدمهای مذهبی و باخدایی بودند و با کمک اهالی نخستین مساجد را در محله ساختند.
«علی آذری» در مجیدیه پایین مسجدی ساخت به نام مسجد «محمدیه» که به مسجد ترکها معروف شد و «قلیچ ایرانیان» هم روبهروی این مسجد، در آن طرف خیابان مسجدی برای لرها ساخت به اسم «عزیزحجت».
این مساجد محل دورهمی قومیتی بود و همه تصمیمات مهم در آن گرفته میشد. هر دو مسجد در مجیدیه جنوبی ساخته شد که البته هنوز هم برقرارند. ولی مجیدیه شمالی که بالای 45 متری رسالت حساب میشد، مسجدنداشت.
کلا مجیدیه جنوبی چون به شهر نزدیکتر بود، آبادتر بود و امکانات بهتری داشت.
من هم آن زمان در ارتش بودم و بعدها کار آزاد داشتم و خدا را شکر دستم به دهانم میرسید، پس سعادتی نصیبم شد که مسجد «قمر بنیهاشم(ع) » را در بخش شمالی مجیدیهبسازم.
روزی که مسجد را افتتاح میکردم گفتم اینجا نه برای لرها و نه ترکهاست بلکه برای همه است. بعد از مسجد قمر بنیهاشم(ع)، مسجد حضرت حجت و مسجد سرباز و... هم ساخته شد چون بافت محلی مذهبی بود و مردم خیلی از ساخت مسجد استقبال میکردند.
- مجیدیه، یادگار شاهزادههای قجری
نام «مجیدیه» منصوب به سلطان «عبدالمجید میرزا»است که یکی از شاهزادههای قاجاری، فرزند سلطان احمد میرزا عضدالدوله و نوه فتحعلی شاه قاجار بوده و اینجا باغی داشته که به باغ شازده معروف بوده است.
او که بعدها از مظفرالدین شاه لقب «عینالدوله» میگیرد، صدراعظم 3 پادشاه قاجاریه است. (مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و در آخر احمدشاه) عینالدوله را در نوجوانی برای تحصیل به دارالفنون فرستادند، اما درسخوان نبود و به دلیل بازیگوشی از مدرسه اخراج شد و دیگر ادامه تحصیل نداد. با این حال در همان دوران جوانی از طرف «مظفرالدینشاه» به صدارت منصوب شد. به گواه تاریخ او در دوره طولانی صدارتش بسیار تندخو بود و به مردم آزار میرساند و یکی از عوامل شورش مردم که به صدور فرمان مشروطیت منتهی شد، همین تندخویی و ظلم و ستم عینالدوله بود. او در سالهای پایانی عمرش ورشکسته شد و املاکش را طلبکارها به جای طلبشان مصادره کردند.
باغ شازده هم به «ظلالسلطان» پسر ناصرالدین شاه رسید که در آن عمارت و قنات ساخت، سپس به پسرش «یمینالسلطنه» رسید، «یمینالسلطنه» خیلی به این باغ علاقه نشان نمیداد و رسیدگی نمیکرد. از اینرو عمارت در دوره پهلوی مخروبه شده و باغ هم قطعهبندی شده و فروخته میشود. پس از آن درختان کهنسال باغ توسط مالکان جدید قطع شده و در همه آن زمینها ساختمانسازی میشود.