تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۳۸۵ - ۱۴:۵۷

همشهری آنلاین- ترجمه دکترعلی صباغیان: گستره نظریه‌پردازی‌های ادوارد سعید طیف متنوعی از حوزه های پژوهش و فکری از جمله نقد ادبی، نقد موسیقی، فلسفه، سیاست و نقد فرهنگی را در برمی گیرد.

ادوارد سعید (۲۰۰۳-۱۹۳۵) منتقد و نویسنده معاصر در بیت المقدس زاده شد و تحصیلاتش را در همان جا، قاهره و ماساچوست به انجام رسانید و از سال ۱۹۶۳ در دانشگاه کلمبیا به سمت استادی ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی برگزیده شد.  

ادوارد سعید در ۱۹۶۶ م با کتاب «جوزف کنراد» وارد عرصه روشنفکری شد و بعدها کتابهایی چون، «سرآغاز ها»، «جهان، متن، منتقد»، «شرق شناسی» و... را نگاشت.

او سرانجام در ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۳ (۳ مهر ۱۳۸۲) بر اثر ابتلا به سرطان خون در آمریکا درگذشت.

ریچارد برنستین در مقاله زیر که متن اصلی آن به انگلیس بوده به تشریح زندگی علمی و سیاسی این متفکر پرداخته است.
 
ادوارد سعید دانشمند جامع الاطراف و منتقد ادبی دانشگاه کلمبیا که از برجسته ترین حامیان استقلال فلسطین در آمریکا بود در سن ۶۷ سالگی در گذشت. علت مرگ ادوارد سعید سرطان خون بود که وی از چند سال قبل به آن مبتلا شده بود.

سعید در دوران قیمومیت انگلیس بر فلسطین در بیت المقدس به دنیا آمد و در دوران نوجوانی به آمریکا مهاجرت کرد و مدت مدیدی به عنوان استاد ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا فعالیت کرد و چندین کتاب با تأثیرگذاری گسترده را تألیف نمود.

او نمونه ای از جامعه چند فرهنگی آمریکاست و همانطوری که خودش زمانی تصریح کرده «مردی است که به دو شیوه کاملاً جداگانه زیسته است» یکی به عنوان استاد یک دانشگاه آمریکایی و دیگری به عنوان یک منتقد سرسخت سیاست های آمریکا و اسراییل و به همان میزان حامی سرسخت فلسطین.

ادوارد سعید اگرچه از مدافعان تمدن اسلامی به شمار می رود اما او خود مسیحی بود که با یک زن مسیحی ازدواج کرده بود. او همچنین یک پیانونواز عالی بود و سال ها به عنوان منتقد موسیقی درنشریه نیشن فعالیت می کرد.

از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۱ او عضو غیرپیوسته شورای ملی فلسطین که پارلمان در تبعید محسوب می شد، بود. هر چند اکثر اعضای کنفرانس ملی فلسطین به یکی از سازمان های اصلی فلسطینی و عمدتاً به سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات وابسته بودند، اما برخی از آنها عضو سازمان های کوچکتر همچون جبهه معروف آزادیبخش فلسطین بودند.

سعید در سال ۱۹۸۹ به دنیشا اسمیت از مجله نیویورک گفت: «وضعیت فلسطین همچون وضعیت یک قربانی است». اینگونه اظهارات او را در مرکز بحث های جاری در خاورمیانه قرار داد.

او گفته است: آنها (فلسطینی ها) محروم هستند و آنچه آنها از طریق خشونت انجام می دهند قابل درک است. اما آنچه اسراییلی ها در خصوص کشتار گسترده فلسطینی ها انجام می دهند استمرار محرومیت وحشتناک و ناعادلانه مردم فلسطین است.»

سعید یک شخصیت کاملاً شناخته شده در نیویورک، یک شرکت کننده فعال در بحث های مربوط به خاورمیانه و یک حامی جدی مردم فلسطین بود. سال های متمادی او یکی از حامیان سرسخت عرفات بود و او را «رهبر یک جنبش ملی و عمومی واقعی با هدف کاملاً مشروع خودمختاری برای مردمش» نامیده بود.
    
ادوارد سعید در حالی که مخالف جنگ ۱۹۹۱ خلیج فارس به رهبری آمریکا بود صدام حسین، دیکتاتور عراق را «یک دیکتاتور مخوف و خو ن آشام» نامید.

اما سعید پس از قراردادهای ۱۹۹۳ اسلو بین  اسراییل و سازمان آزادیبخش فلسطین به یکی از منتقدین سرسخت عرفات تبدیل شد و معتقد بود که این موافقتنامه نه سرزمینی به فلسطینی ها می دهد و نه کنترل بر آن سرزمین را.

در سال های پس از امضای قرارداد اسلو، ادوارد سعید معتقد بود که تأسیس دولت های جداگانه فلسطینی و اسراییلی هیچ وقت عملی نخواهد بود. او با درک این که احساسات دو طرف علیه شکل گیری چنین دولت هایی است از تشکیل یک دولت واحد دو ملیتی به عنوان بهترین راه حل نهایی برای مسئله فلسطین حمایت کرد.

او در سال ۱۹۹۹ در مقاله ای در روزنامه  نیویورک تایمز چنین نوشت: «هیچ آشتی صورت نخواهد گرفت مگر هر دو گروه از مردمان عرب و یهودی اسراییل درک کنند که وجود آنها یک واقعیت غیر مذهبی است که باید با آن با چنین شیوه ای رفتار نمایند.»

از انتقاداتی که از سوی یهودیان و دیگران بر سعید وارد می شد این بود که او در محکوم کردن اقدامات خاص تروریستی گروههای فلسطینی از جمله عده ای که در کنار او در شورای ملی فلسطین فعالیت می کردند کوتاهی کرده است.

او در مصاحبه با مجله نیویورک گفته بود که رهبران ارشد اسراییل همچون مناخیم بگین و اسحاق شامیر نخست وزیران سابق آن کشور، تروریست های مسئول کشتن زنان و کودکان بوده اند.

ادوارد سعید در حالی که مخالف جنگ ۱۹۹۱ خلیج فارس به رهبری آمریکا بود صدام حسین، دیکتاتور عراق را «یک دیکتاتور مخوف و خو ن آشام» نامید. وی بیشتر عمر خود را صرف انتقاد از غرب و اسراییل و ایستارها و رویه های آنها در جهان عرب کرده است.

اگرچه اسراییل و حامیان او معمای منازعه خاورمیانه را عدم تمایل اعراب برای پذیرش وجود اسراییل و تهدید مستمر عربی برای امنیت اسراییل تلقی می کردند اما سعید این موضوع را در چارچوب بیرحمی صهیونیستی و قربانی فلسطینی می دید.

او در سال ۱۹۷۹ در کتاب «مسئله فلسطین» نوشت: «از لحاظ آماری و تعداد افرادی که کشته شده اند و سرمایه هایی که نابود شده به طور مطلق هیچ گونه تناسبی بین آنچه صهیونیسم نسبت به فلسطینی ها انجام داده با آنچه در مقابل فلسطینی ها به خاطر مقابله به مثل با صهیونیست ها انجام داده اند وجود ندارد.»

معروفترین و مؤثرترین کتاب ادوارد سعید «شرق شناسی» بود که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد و آمیزه ای از موضع علمی و دیدگاههای سیاسی اوست. سعید در این کتاب تصویری از تاریخ ترسیم می کند که در آن قدرت فرهنگی- قدرت تعریف دیگری به طور لاینحلی با قدرت سیاسی برای سلطه یافتن ارتباط پیدا می کند.

نظریه ای که او در کتاب «شرق شناسی» ارائه داد این است که غربی ها شرق را شهوت پرست، فاسد، شرور، تنبل، مستبد و مرتجع تصور می کنند تا قدرت سیاسی خود را افزایش دهند.

سعید در «شرق شناسی» نوشت: ارتباط بین غرب و شرق رابطه قدرت و تحمیل درجات متفاوتی از یک سیطره پیچیده است».

این ایده که به نظر می رسد ریشه در احساس تعلق خود سعید به مردم محروم دارد این است که غرب شرق را به عنوان راهی، برای اعمال قدرت استعمارگر بر مستعمره اختراع کرده است. سعید تحت تأثیراندیشمندان فرانسوی همچون فرانتس فانون، میشل فوکو و کلود لوی اشتراوس یکی از اولین دانشمندانی است که چنین مفهومی از فرهنگ و قدرت را به جامعه دانشگاهی آمریکا معرفی کرد.

سعید در یکی کتاب های اخیرش تحت عنوان «فرهنگ و امپریالیسم» مدعی شد که رمان نویسان قرن نوزدهم و قرن بیستم انگلیس- حتی نویسندگان غیرسیاسی چون جان آستین -مشروعیت فرهنگی برای استعمار فراهم کرده اند.

سعید معتقد بود که نویسندگانی همچون ایی.ام فارستر، ژوزف کنرادورو یارد کیپلینگ در یک «فرایند رمان نویسی» درگیر شده اند که هدف اصلی آن طرح پرسش های بیشتر ، بازداشتن نظر یا جلب توجه نیست بلکه هدف آن کم و بیش حفظ جایگاه امپراتوری است.

کل زندگی کاری سعید تجربه او در شرق و غرب را تشکیل می دهد.
ادوارد سعید در اول نوامبر ۱۹۳۵ در بیت المقدس متولد شد و دوران کودکی خود را در همسایگی خانه های دیوار سنگی که اکنون یکی از مناطق مهم یهودی نشین این شهر است سپری کرد. پدرش به عنوان تاجری موفق که در آمریکا زندگی کرده بود خانواده اش را پس از آن که سازمان ملل در سال ۱۹۴۷ بیت المقدس را به دو بخش یهودی و عربی تقسیم کرد به قاهره منتقل کرد.

ادوارد در ۱۲ سالگی به مدرسه آمریکایی قاهره و سپس به کالج ویکتوریا به عنوان یک مؤسسه برگزیده که در بین همکلاسی های او شاه حسین، شاه سابق اردن و عمر شریف هنرپیشه سینما بودند، رفت.
 
در سال ،۱۹۵۱ والدینش او را به مدرسه «مونت هرمون» در ماساچوست فرستادند. او سپس به دانشگاه پرینستون و بعد از آن به دانشگاه هاروارد رفت و در آنجا درسال ۱۹۶۴ دکترای خود را در رشته ادبیات انگلیسی گرفت. سال قبل از آن سعید استادیار بخش زبان انگلیسی دانشگاه کلمبیا شد و در سال ۱۹۷۰ به یک استاد تمام عیار تبدیل شد.

اولین کتاب سعید «ژزف کنراد و افسانه اتوبیوگرافی» بود که در آن او شروع به کشف برخی از مواردی کرد که به نظریه هایش در زمینه فرهنگ و امپریالیسم منجر شد.

کتاب دومش تحت عنوان «اولیات» آزمونی از الهام ادبی یعنی شیوه زندگی یک نویسنده است که سعید آن را «نو و عادی» نامیده است.

این کتاب در ژورنال کتابخانه توسط ریچارد کوچزووسکی به عنوان «یک کشف استادانه از معنای مدرنیسم» مورد ستایش قرار گرفت و جایزه «لیونل تریلینگ» کلمبیا را در سال ۱۹۷۶ از آن خود کرد. کتاب بعدی او «شرق شناسی» بود که در بردارنده این نظریه است که شرق و به ویژه جهان عرب توسط خیالبافی غربی ها به عنوان مجموعه ای از کلیشه های ذلت آمیز و واپسگرا ایجاد شده است.

جان لئونارد که این کتاب را در روزنامه نیویورک تایمز مورد بررسی قرار داده از آن به عنوان کتابی «مؤثر و بانفوذ» ستایش کرده است.
 
«شرق شناسی» سعید را به یک چهره پرنفوذ در دانشگاه های آمریکا و اروپا و به عنوان قهرمانی برای عده زیادی به ویژه دانشجویان چپ جوان دوره های کارشناسی تبدیل کرد که «شرق شناسی» را به عنوان یک منشور روشنفکری و سند بنیانگذاری این رشته که به مطالعات مابعد استعماری معروف شد، محسوب می کردند.

جوهره بحث سعید این مفهوم بود که اساساً هیچ گونه معرفت عینی و بی طرف در مورد آسیا و به ویژه جهان عرب وجود ندارد. از دیدگاه او، هرگونه مطالعه و بررسی شرق توسط غربی  ها به پیشداوری نظام مند در مورد جهان غیر غربی که آن را به مجموعه ای مبتذل تبدیل کرده محدود شده است. سعید نوشت: « هر اروپایی در مورد آنچه در خصوص شرق می تواند بگوید، یک نژادپرست، یک امپریالیست و تقریباً به طور کامل قوم مدار است.»

این دیدگاه بدون چالش باقی نماند، حتی کارشناسان خاورمیانه که می دانستند در این کتاب مطالب صحیح زیادی وجود دارد، بسیاری از نظریات آن را به عنوان نظریات اغراق آمیز، مبالغه گونه و ساده  انگار رد کردند.

جی. اچ پلومب، تاریخدان انگلیسی در بخش بررسی کتاب روزنامه نیویورک تایمز نوشت: جای تأسف است که کتابی با بحث های چنین عالی و از نظر روشنفکری جالب، با نثری پیچیده و مملو از واژگان مبهم نوشته شده است.

با این وجود، پلومب و دیگران مدعی بودند که آ قای سعید هیچ گونه تلاشی برای بررسی روابط واقعی و تاریخی بین شرق وغرب یا جدا کردن آنچه در «بیان غربی ها» از شرق صحیح است با آنچه غلط و غیرواقعی است به عمل نیاورده است.

آنها معتقدند که فرضیه سعید آن بود که شرق شناسان به آسانی شرق را اختراع کردند تا مستلزمات برتری فرهنگی و امپریالیسم غربی را توجیه کنند و بدین طریق او مجموعه وسیعی از دانش مربوط به شرق که طبق شرایط خود شرق ایجاد شده را نادیده انگاشته است.

برنارد لوییس، یکی از دانشمندان برجسته خاورمیانه که در کتاب سعید مورد انتقاد قرار گرفته نوشت : «تراژدی شرق شناسی سعید این است که او یک مسئله صحیح دارای اهمیت واقعی را می گیرد و آن را به یک مبالغه سیاسی و یک سوء استفاده شخصی تقلیل می دهد.»

سعید در سال های حضور خود در دانشگاه یک بار نقش فعال تری را به عنوان سخنگوی قضیه فلسطین ایفا کرد و در سال ۱۹۷۷ به عضویت شورای ملی فلسطین درآمد و در سال ۱۹۸۸ به تصویب قانون اساسی جدید فلسطین کمک کرد.

اگرچه بسیاری از آمریکایی های حامی اسراییل او را یک فرد تندرو می دانند، اما بسیاری از فلسطینی ها او را به عنوان یک شخص میانه رو می شناسند، آن هم شخصیتی که از عرفات خواسته است تا با به رسمیت شناختن حق موجودیت اسراییل به بن بست خاورمیانه پایان دهد. او در مصاحبه هایش خود را به عنوان یک خارجی همیشگی و مردی که تحت تأثیر دو فرهنگ عربی و آمریکایی قرار گرفته اما به طور کامل به هیچ یک از آنها تعلق ندارد، معرفی کرده است.

سعید در سال ۱۹۹۱ در مجله نیشن نوشت: «من هرگز احساس تعلق انحصاری به یک کشور نداشته  ام و نتوانسته ام «میهن پرستی» را با چیزی بجز از دست دادن اهداف تعریف کنم.» سعید به موازات این که برجسته تر می شد دفاع خود از فلسطینی ها به عنوان قربانیان وحشیگری اسراییل را به صورت نوشتن مقالات یا انجام مصاحبه های متعدد گسترش داد و همین امر باعث می شد که او مورد حملات شدید حامیان اسراییل که او را به حمایت از تروریسم متهم می کردند قرار گیرد. گفته می شود در یک مرحله نام او از سوی جامعه دفاع از یهودیان در «فهرست منفورین» قرار گرفت.

یک دانشمند اسراییلی به نام «جوسترس وینر» ۳ سال وقت خود را صرف تحقیق درباره سال های اولیه زندگی سعید می کند تا نشان دهد که زندگینامه اش تحریف شده  است. وینر در مقاله که در سال ۱۹۹۹ در «مجله کامنتری» نوشت مدعی شد که سعید یک داستان شخصی و گذرا از یک کودک فلسطینی را با ایجاد اسراییل در سال ۱۹۴۷ به یک پایان ناگهانی و تراژیک رسانده در حالی که طبق ادعای وینر، سعید دوران کودکی خود را در قاهره گذرانده است.

سعید در پاسخ خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز در این خصوص گفت که او هرگز انکار نکرده که او در قاهره و بیت المقدس بزرگ شده است. وی افزود: «من فکر نمی کنم که این مسئله این قدر مهم باشد. من هرگز مسئله شخصی خود را مطرح نکرده ام بلکه من مسئله ملت خودم را مطرح کردم که آن هم امر کاملاً متفاوتی است».

مقاله دیگری که قبلاً در مجله کامنتری تحت عنوان «استاد ترور» منتشر شد واکنش های جسورانه ای از سوی یهودیان و غیریهودیان در دفاع از سعید را برانگیخت. ریچارد. ای فالک استاد علوم سیاسی دانشگاه پرینستون در این خصوص نوشت: نشان دادن سعید به عنوان طرفدار سیاست های تروریستی منحرف کردن کامل زندگی کاری او به عنوان یک دانشمند و مبارز است.

در سال ،۱۹۹۱ وقتی سعید در خلال دیدار عادی خود با پزشکش متوجه شد که سرطان خون دارد در سکوت تمام از شورای ملی فلسطین کناره گرفت. اما وقتی در سال ،۱۹۹۴ سازمان آ زادیبخش فلسطین و اسراییل معاهده صلح امضا کردند، سعید با عصبانیت علیه رهبری عرفات فریاد زد. این اعتراض او نه تنها دیدگاههای عرفات و امتیازات زیادی که او به اسراییل می داد را برانگیخت بلکه فساد و ماهیت استبدادی حکومت او را نیز هدف گرفته بود.

سعید درباره عرفات گفت: «او مردمش را به برده سازان فروخته است.»او درباره سازمان آزادیبخش فلسطین هم گفت«آنها رهبری بدون اعتبار و بدون اقتدار معنوی هستند و من امروزه هیچ فلسطینی را نمی شناسم که سازمان آزادیبخش فلسطین در شکل فعلی اش را چیزی غیر از سازمان بازماندگان تلقی کند.»

تولیدات ادبی سعید در سال های آخر عمرش بیش از پیش سیاسی شد. او در سال ۱۹۷۹ کتاب «مسئله فلسطین» و دو سال بعد از آن « پوشش دهنده اسلام» را منتشر کرد که در آن سعی کرده نشان دهد چگونه غربی ها عرب ها را«معادل مشکل، بی ریشه، بی مغز و مشکل بی جهت» معرفی کرده اند.

آخرین کتاب سعید تحت عنوان «سیاست خلع ید» است که انتقاد او از ایستارهای غربی در مورد فلسطینی ها را گسترش داده، اما او همچنین در این کتاب رهبری فلسطین  را به عنوان رهبری هرزه و فاسد نشان داده است.

دیوید شیپلر در بررسی این کتاب در روزنامه نیویورک تایمز نوشت: «خواندن کتاب های ادوارد سعید مانند ساعت ها فریاد بی پایان است و درک پیام های آرام و پرمغز او گوش های سالم و مشتاق می طلبد تا بتواند ملودی های اساسی را که در لوای ضربات شدید ناهماهنگ نواخته می شود بشنود.»

برچسب‌ها