ماجرا، حکایت دلدادگی شاهزاده و گدا بود. پسر فقیری در شهرستان خوی از عشق دختر حاکم به بیماری عشق مبتلا می‌شود.

همشهری آنلاین_ بهاره خسروی: بیماری که تنها راه علاج آن به نسخه پزشکان، وصال معشوق بود. اما شرط حاکم برای این وصال شکست پهلوان نامی شهر «پوریای ولی» است. 
مادر جوان عاشق مستأصل و درمانده راهی مسجد می‌شود با نذر حلوا و گریه و ‌زاری از خداوند ‌طلب پیروزی فرزندش را می‌کند. پهلوان که در مسجد حضور داشت، علت پریشان احوالی را از این مادر که تنها فرزندش را با یتیمی و خون جگر بزرگ کرده است، جویا می‌شود. مادر همه ماجرا را اشک‌ریزان بی‌آنکه پهلوان را بشناسد، تعریف می‌کند. پس از این ماجرا روز مسابقه فرا می‌رسد و پهلوان نامی شهر برای رسیدن این جوان سرگشته به وصال مشعوق و شادی دل مادر دلشکسته به عمد مغلوب جوان عاشق پیشه می‌شود تا بعدها تبدیل به اسطوره پهلوانی و گذشت و معرفت شود. 
«‌محمود خوارزمی، پریار» معروف به «پوریای ولی» شاعر و عارف نامدار ایرانی است. او در جوانی کشتی می‌گرفت و از طریق حرفه‌های کفاشی و کلاه‌دوزی روزگار می‌گذراند. در جوانی به شهرهای مختلف آسیای میانه، ایران و هندوستان سفر می‌کرد و در همه جا کشتی می‌گرفت و همیشه پیروز میدان بود و به همین دلیل لقب پهلوانی را گرفت. البته در وصف سجایای اخلاقی این پهلوان روایت‌های زیادی نقل شده است و شاید به همین دلیل است مردم سر اصلیت این پهلوان اتفاق نظر ندارند و عده‌ای او را اهل گرنگانج از شهرهای خوارزم، گنجه، می‌دانند. اما بر اساس روایت موثق‌تر پوریای ولی اهل شهر خوی یا سلماس بوده است.