از پایین که به شیب تند کوچه نگاه می‌کنی، کلاه از سرت می‌افتد. کوچه‌های همجوار هم وضعی بهتر از این ندارند.

همشهری آنلاین_ مرضیه موسوی:  ساکنان سالخورده محله درب دوم عصاکشان و با احتیاط شیب را پایین می‌آیند تا خود را به نانوایی و بقالی محله برسانند. اغلب فهرست بلندبالایی در دست دارند تا چیزی از قلم نیفتد و مجبور نشوند راه رفته را دوباره طی کنند. این محله در منطقه ۳ بزرگ‌ترین بافت پلکانی شهر تهران را دارد و کوچه‌هایی که گرچه در آن خبری از پله نیست اما شیب زیادش همیشه باعث دردسر اهالی بوده است. کوچه‌های عمرانی و کشانی از پرشیب‌ترین کوچه‌های این محله هستند.

  • پله‌هایی که امان ساکنان را گرفته است

می‌گوید: «زندگی در این محله پا می‌خواهد. » و می‌کوبد روی زانوهایی که دیگر به راحتی تا نمی‌شوند. یک هفته‌ای است پایش را از خانه بیرون نگذاشته. با شوهر پیرش و دختر و نوه‌ای که از بیماری رنج می‌برند زندگی می‌کند. «قدم خیر کشانی» یکی از هزاران ساکن بزرگ‌ترین بافت پلکانی شهر تهران در محله درب دوم است و از جوانی همراه همسرش در خانه کوچکی که دیگر کلنگی شده زندگی می‌کند. او می‌گوید: «اهالی این محله بیشترشان از قوم و خویش‌های ما هستند که سال‌ها پیش از همدان به اینجا مهاجرت کرده‌اند. آن وقت‌ها جوان بودیم و نفس داشتیم. تن و بدنمان سالم بود و از پله‌ها راحت بالا و پایین می‌رفتیم. سر همین پله‌ها هم بود که دیگر توان راه رفتن خودمان را از دست دادیم. » خانه‌اش یکی از بی‌شمار خانه‌های در باریک این محله است که فرصت ساخت‌وساز پیدا نکرده است. حالا که پای درددل به میان آمده، از همسایه‌های پردردسری می‌گوید که بیش از پله‌ها و شیب تند کوچه برایشان دردسر درست کرده است: «اینجا خانه‌های قدیمی هست که صاحبانشان آن را به دلیل مشکلات زیاد محله ترک کرده‌اند. سال‌هاست معتادان و بی‌خانمان‌ها به برخی از این خانه‌ها رفت‌وآمد می‌کنند. درست همسایه دیوار به دیوار ما تبدیل به پاتوقی برای معتادان شده است. از بالای دیوار خود را راحت به خانه می‌رسانند و مواد مصرف می‌کنند. حتی گاهی وسایل ما را از حیاط خانه می‌دزدند. » با همسرش به تنهایی از دختر و نوه‌ای که هر دو بیمار هستند مراقبت می‌کند. نگرانی‌اش بیشتر از دزدی از خانه بابت فرزند و نوه‌اش است که مبادا آسیبی ببینند: «سال‌هاست آب خوش از گلوی ما پایین نرفته و خواب راحت به چشممان نیامده. هر شب من یا شوهرم بیدار می‌مانیم تا نکند معتادی از بالای دیوار به خانه ما بیاید. گاهی هم که خسته می‌شویم نصف شب نوبتمان را با هم عوض می‌کنیم‌؛ یکی می‌خوابد و دیگری بیدار می‌ماند و کشیک می‌دهد. »

  • همسایگی با بزرگراه صدر

خانه، اتاقی ۲ طبقه است و حفره کوچکی که آشپزخانه نام دارد؛ آنقدر کوچک و نقلی که حتی سینک ظرفشویی هم در آن جا نمی‌شود و برای شست وشوی ظروف باید خود را به حیاط برسانند. اتاق و آشپزخانه چندوجبی هم پر از پله است. دختر خانه می‌گوید: «اگر کسی در این کوچه‌ها مریض شود و اتفاقی بیفتد آمبولانس نمی‌تواند تا در خانه بیاید. چند وقت پیش که در تهران زلزله آمد ما حسابی ترسیده بودیم. چون هم خانه ما بافت قدیمی دارد و هم‌محله بسیار قدیمی است. از طرفی جایی هم نداشتیم که برویم. » از سقف خانه، درست بالای کنتور برق آب چکه می‌کند و لوله‌کشی‌ها دیگر رمقی برای کنترل جریان آب ندارند. صدای قیقاج موتورسیکلت‌ها و بوق ماشین‌ها در بزرگراه صدر لحظه‌ای قطع نمی‌شود. دختر می‌گوید: «بزرگراه که اینجا ساخته شد محله را به نقطه کور تبدیل کرد. صدای بزرگراه و آلودگی آن آرامش را از زندگی اهالی محله گرفته. پدرم از شدت سر و صدای اینجا عصبی شده و خیلی شب‌ها تا صبح بیدار است. این خانه کلنگی و قدیمی بود. بزرگراه که ساخته شد خانه‌ها بیشتر ترک برداشت و دیگر چیزی از آن باقی نماند. » لنگ لنگان خود را از اتاق به آشپزخانه و از آنجا به حیاط می‌رساند. می‌گوید شیب این محله و پله‌های اینجا ۲ بار او را برای عمل پا به بیمارستان کشانده است.  
 

  • عادت می‌کنیم

پیرمرد به زحمت و با کمک عصا خود را به حیاط کوچک خانه رسانده تا هوایی بخورد. یادش نمی‌آید آخرین بار کی از در خانه بیرون رفته و خود را به سر کوچه پر از پله رسانده است. پای راستش ماه پیش در رفته بود و پای چپش هفته گذشته، وقتی داشت تک پله‌های کوچک خانه را طی می‌کرد و زمین خورد. پاهای بادکرده‌اش را روی موزاییک تازه شسته حیاط گذاشته. او می‌گوید: «انگار در خانه اسیر شده‌ام. به خاطر وضعی که پاهایم دارند نمی‌توانم از خانه بیرون بروم. حتی در خانه هم حرکت کردن برایم کار سختی است. چه برسد به اینکه بخواهم خودم را به دکتر برسانم. تازه هزینه دوا و درمان هم هست. » می‌خندد: «این خانه را ۳۰ سال پیش خریدم. خودم در ساختنش به معمار اینجا کمک کرده بودم. آن زمان در خانه دیگری در این کوچه زندگی می‌کردیم. وقتی اینجا را می‌خریدیم به فکر سند و مدارکش نبودیم. اما بعد که می‌خواستیم آجر روی آجر این خانه بگذاریم تازه دیدیم که زمین اینجا در اختیار ستاد اجرایی فرمان امام(ره) است. سواد درست و حسابی نداشتم و نمی‌توانستم دنبال پرونده خانه باشم. خودم را به زحمت به این اداره و آن دفتر می‌رساندم. آخر هم راه به جایی نبردم. همسایه‌های دور و بر همگی توانستند سند خانه خود را زنده کنند اما فقط خانه دو وجبی من سندش آزاد نشد. بعد هم که از دست و پا افتادم. » سال‌ها از آن روزها گذشته است. حالا نه تنها توان مالی بازسازی خانه را ندارد، پولی هم ندارد تا روی دیوارهای همسایه مزاحمش نرده‌ای نصب کند و خیال خود را راحت: «خانه‌های اینجا بیشترشان کوچک بودند. برای ساخت‌وساز هم باید مجوز و سند داشته باشند و هم با همسایه‌ها مشارکت کنند. ما که هیچ‌کدام از این شرایط را نداشتیم. اما لااقل شهرداری به ما اجازه تعمیر خانه را هم نداد. چون سند نداشتیم. اوایل که خبر زلزله می‌آمد می‌ترسیدیم. اما دیگر به آن هم عادت کرده‌ایم. خودمان را به خدا می‌سپاریم. می‌خواستیم حمام و سرویس بهداشتی را به گوشه دیگر حیاط منتقل کنیم اما حتی این کار هم نشد. »

  • کسی به دیدنمان نمی‌آید

ملک‌های ریزدانه و توسری خورده محله درب دوم درست زیر سایه املاک بلند قامت و چندین طبقه این محله جا خوش کرده‌اند. خانه‌هایی که پنجره‌هایشان رو به بزرگراه صدر باز می‌شود و حیاط‌های کوچکشان حتی جایی برای نگهداری از کولرهای آبی خانه ندارند. «محمد اسکندری» از اهالی قدیمی این محله می‌گوید: «زمستان که بارندگی می‌شود و برف می‌بارد شهرداری کوچه‌های عمرانی و کشانی و محله درب دوم را سریع شن‌پاشی می‌کند. با این حال شکستن دست و پای بچه‌های ما و حتی خودمان برای ما عادی شده. خیلی از کوچه‌های اینجا برق و روشنایی مناسبی ندارد. حالا فکرش را کنید با این همه پله و سطح ناصاف کوچه‌ها در تاریکی هم بخواهیم قدم بزنیم. ناامنی و مشکلات دیگر هم در این محله کم نیست. » می‌گوید اگر کسی تهران را نشناسد فکرش را هم نمی‌کند اینجا همسایه محله‌های مرفه تهران است: «خانه‌های رها شده و قرار گرفتن در کنار بزرگراه باعث شده اینجا محل دنجی برای معتادان و خلافکاران باشد. در این محله حتی آشپزخانه شیشه هم وجود دارد. اینها بیشتر از وجود پله‌ها برای ما دردسر درست کرده. ما سال‌هاست به زندگی در این محله عادت کرده‌ایم اما اقوام و دوستانی که اینجا ساکن نیستند سختشان است به خانه ما بیایند. حتی به‌صورت مستقیم به ما می‌گویند که بالا رفتن از این همه پله برای رسیدن به خانه برایشان سخت است. مشکل دیگر این محله نبود جای پارک است. اگر نیمی از خانواده‌های محله هم ماشین داشته باشند، چون بسیاری از کوچه‌ها کم‌عرض و پلکانی هستند به همین دلیل پارکینگی در آن وجود ندارد. »

جنوب شهری در دل بالای شهر 

محله صدر یا همان درب‌دوم یکی از محله‌های قدیمی منطقه 3 است که با گذر زمان هنوز بافت قدیمی و روستایی خود را دارد و به گفته‌ خودشان این محله جنوب شهری‌است در دل بالای شهر.‌گویی در این محله زمان متوقف شده است.

طاهره جورکش/ کارشناس اجتماعی دفتر توسعه محله صدر و حسن‌آباد زرگنده

قسمتی از این محله جزو بافت فرسوده است و به دلیل اینکه این بافت در محدوده خاصی در شمال غربی متمرکز شده است، باعث شده این محله نسبت به بافت پیرامون دچار یک جدایی‌گزینی (و طرد اجتماعی) به‌صورت فضایی‌ـ اجتماعی شود. وجود باغ سفارت انگلستان در محله که امروزه به مدرسه آلمانی‌ها تبدیل شده است به این جدایی‌گزینی بیشتر دامن می‌زند. محله صدر قریب به 18هزار و 227 نفر جمعیت دارد که از این تعداد هزار و 505 نفر در بافت فرسوده سکونت دارند. به عبارتی حدود 7‌درصد از جمعیت محله در بلوک‌های فرسوده زندگی می‌کنند. حدود 70 سال پیش بسیاری از آنها از روستاهای تویسرکان و کشان از توابع استان همدان‌ به تهران مهاجرت می‌کنند و در این محدود ساکن می‌شوند. افرادی که بسیاری از آنها درگذشته در بخش خدمات شهری شهرداری شمیران مشغول به کار بودند. ساکنانی که در دوران بازنشستگی و سالمندی به جای اینکه در آرامش و رفاه باشند با مشکلات ثبتی و حقوقی خانه‌هایشان دست و پنجه نرم می‌کنند و این مسئله بلای جانشان شده است. محله‌ صدر همانند جزیره‌ای محصور شده در کنار محله‌های دیگر قرار دارد و به دلیل روابط خویشاوندی که با یکدیگر دارند(فامیلی بسیاری از آنها کشانی است) دارای فرهنگی خاص هستند که باعث شده این محله نسبت به محله‌های پیرامون تفاوت چشمگیری داشته باشد. نابرابری، شکاف طبقاتی و تضاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در این محله بیداد می‌کند. در قسمت خارج از بافت فرسوده محله صدر شاهد وجود خانه‌های لوکس و تجملاتی هستیم که اغلب ساکنان در کشور دیگری هم اقامت دارند و از سطح درآمد و سواد بالایی برخوردارند. بسیاری از آنها مشاغل آزاد و تخصص دارند. این در حالی است که افراد داخل بافت فرسوده به دلیل سرمایه کم و نداشتن مهارت و پایین بودن سطح سواد کسب‌وکار و سطح زندگی و رفاه پایینی دارند. و با مشکلاتی مانند معابر کم‌عرض و نبود امکان امدادرسانی، وجود کوچه‌های شیبدار و پلکانی و تردد همیشگی از آن، فقدان پارکینگ، وجود خانه‌های رها شده و متروکه، پایین بودن متراژ خانه‌ها(ریزدانگی شدید بافت) و غیرمقاوم بودن‌ آن، تراکم بالای جمعیت وکمبود امکانات بهداشتی درمانی روبه‌رو هستند. همچنین عمده‌ترین مسائل اجتماعی محله از دید ساکنان عبارت‌ است از: خرید و فروش و مصرف موادمخدر،‌ تردد و تجمع معتادان در محله، کمبود امکانات ورزشی برای نوجوانان، کمبود روشنایی و ناامنی برخی از خیابان‌ها در شب و نداشتن فرهنگ شهرنشینی و آپارتمان‌نشینی در بافت فرسوده محله صدر. مشکلاتی که با توجه ویژه مدیریت شهری و ارگان‌های خدمات‌رسان به مرور زمان می‌توان بخش قابل توجهی از آن را برطرف کرد.