همشهری آنلاین_ مرضیه موسوی: حالا پشت شیشه تعدادی از مغازهها کاغذهایی به چشم میخورد که روی آن نوشته شده: «این ملک اجاره داده میشود». انگشتشماری از مغازهها ویترینهای خاک خوردهای دارند و در دیگر مغازههای بازار سنتی، کاسبان نشستهاند و به هور هور یکنواخت کولر و پنکه گوش میکنند. چیزی به غروب نمانده و خبری از مشتریها نیست. کرونا تتمه خرید و فروش را هم از این بازارچه دریغ کرده است. اما فروشندگان میگویند این بیرونقی از روزهای قبل از کرونا آغاز شده بود و همچنان ادامه دارد.
- قصه چکهای برگشتی
به میز کوچک مغازهاش تکیه داده و دفتر حساب و کتابش را زیر و رو میکند. چند روز یکبار لیوانها و ظروف آشپزخانه پشت ویترین را گردگیری میکند و حساب و کتاب اجناس فروش رفته را در دفترش مینویسد. «هادی شیرازی» ۱۷ سال است در بازار سنتی ستارخان مغازهدارد و لوازم آشپزخانه میفروشد. اجناس مغازه را نشان میدهد که از پاییز سال گذشته در ویترین چیده و هنوز به فروش نرفته است: «طی ۱۷ سالی که در این این بازارچه کاسبی میکنم هیچوقت چنین بازار بیرونقی ندیده بودم. سالهای گذشته از پاییز تا آخر تابستان حداقل ۲ بار تمام اجناس مغازه به فروش میرفت و مغازه پر و خالی میشد. اما بیش از ۹ ماه است که ما هیچفروشی نداشتهایم. » پرینت چکهای برگشتی را نشان میدهد و میگوید: «ماهانه ۶ میلیون تومان اجاره این مغازه است. در ماههای گذشته هیچ درآمدی نداشتیم و از طرف دیگر چکهای برگشتی طلبکاران هم فشار اقتصادی این روزها را برای ما چند برابر کرده است. »
یکی از بزرگترین دردسرهای این روزهای کاسبان بازار، قصه چکهای برگشتی است که با باز شدن زودهنگام بانکها برای آنها به وجود آورد. شیرازی میگوید: «فروردین ماه، هنوز به دلیل کرونا بازار شروع به کار نکرده بود. با این حال بانکها باز شدند و تمام چکهای ما برگشت خورد. وقتی شبعیدفروشی نداشتیم و درآمدی در کار نبود چطور میتوانستیم این چکها را پاس کنیم؟ » ۳۵۰ میلیون تومان چک برگشتی حالا بزرگترین دغدغه این روزهای اوست و دیگر کاسبان هم وضعیت بهتری ندارند: «هر روز کارمان شده جواب دادن به تلفن طلبکارهایی که چکهایشان برگشت خورده. از طرفی بانک هم به دلیل بدحسابی دسته چک جدید به ما نمیدهد. »
- مشتریان قدرت خرید ندارند
مشتریان انگشتشماری در پاساژ به چشم میخورند. دقیقهای مقابل ویترینها میایستند و بدون اینکه چیزی بخرند بازارچه را ترک میکنند. «مژگانوطنخواه» غرفه شال و صنایعدستی دارد و ۱۰ سالی است از طریق این بازارچه روزی خود را به دست میآورد. او میگوید: «بیشترین مشکل کسب و کار در این بازارچه بعد از گرانیهای اخیر به وجود آمد. کرونا هم آخرین ضربه را زد و بازار را فلج کرد. هیچکدام از کاسبان بازار شبعید خوبی نداشتند. از اردیبهشت ماه هم که بازار باز شد مشتریان کمتر بودند.
البته در هفتههای اخیر کمکم سر و کله مشتریها پیدا شده است و حتی روزهایی در هفته بازارچه شلوغ هم میشود. اما کسی دیگر توان خرید ندارد. مردم به قصد خرید به اینجا میآیند اما وقتی با قیمتها مواجه میشوند اولویتشان عوض میشود. قدرت اقتصادی مشتریها آنقدر کم شده که حتی اجناس را با قیمت سال گذشته هم نمیخرند. »
روزگارشان این روزها در پاساژ به درددل کردن با مغازهدارهای دیگر میگذرد وکاری جز دست روی دست گذاشتن از آنها برنمیآید: «ما که سالهاست در این بازارچه فروشندگی میکنیم توان اینکه کار دیگری را شروع کنیم نداریم. هرچند اگر این توانایی را هم داشتیم با شرایط اقتصادی امروز امکان درآمدزایی برای کسب و کار جدید وجود ندارد. تنهاکاری که از دستمان برمیآید این است هر روز صبح مغازه را باز کنیم و منتظر درست شدن اوضاع باشیم. دخلمان یک سوم سال قبل شده در حالی که خرجمان ۱۰ برابر بیشتر شده است. »
- ضربهای که از کرونا مهلکتر بود
غذاخوریها و ساندویچیهای بازار سنتی ستارخان روزگار بهتری ندارند. صندلیهایی که تا چند ماه پیش برای نشستن روی آن باید یک ساعت منتظر میماندی حالا خالی افتادهاند و کارکنان رستورانها منتظر رسیدن تک و توک مشتریها هستند. طبقه دوم پاساژ از طبقه اول هم خلوتتر و خالیتر است.
تعداد مغازههایی که در این طبقه تعطیل هستند بیشتر. «حامد علیزاده» فروشنده خرازی این پاساژ است و تاریخچه حضورش در بازار سنتی، مشتریهای ثابتی برای او به همراه داشته. او میگوید: «اگر روزگار عادی بود الان در مغازه فرصت سر خاراندن نداشتم. چه برسد بخواهم درباره کسب و کارم برای شما تعریف کنم. اما وضع بازار حسابی خراب شده و خبری از مشتری نیست. تنها درآمدی هم که من در ماههای گذشته داشتم به خاطر مشتریان ثابت همیشگی بود. خیاطان و مزونداران مشتری کمتری دارند و در نتیجه فروش من هم کم شده است. » از آتشسوزی بازارچه در فروردین ماه میگوید که بسیاری از مغازهها را متضرر و بار اقتصادی این روزها را برای کاسبان بازارچه بیشتر کرد: «اواخر فروردین ماه به دلیل اتصال سیمهای برق یکی از مغازههای پاساژ آتش گرفت. تعدادی از مغازهها بهطور کامل از بین رفت. مغازههای دیگر هم حسابی دود گرفت. تمام اجناس من دوده گرفته بود و دیگر قابل استفاده نبود. به همین دلیل مجبور شدم آنها را دور بریزم. خسارتی که این آتشسوزی در یک شب به مغازههای اینجا زد حتی کرونا هم نتوانست به ما وارد کند. به هر حال کالاها در مغازه بودند و به چشم سرمایه روی آن حساب میکردیم. اما یکشبه همه آنها از بین رفتند بدون اینکه خسارتی به ما پرداخت شود. »