همشهری آنلاین_ راحله عبدالحسینی: نخستین بارقههای علاقهمندی به داستان از لابهلای همین خاطرهها برای «مژگان شیخی» حاصل شد. او که ساکن محله دیباجی است، در رشته مترجمی زبان انگلیسی ادامه تحصیل داد و بعد از مدتی تجربه معلمی، دنیای روزنامهنگاری را با روزنامه کیهان بهعنوان خبرنگار ورزشی آغاز کرد. حال و هوای داستانی گزارشهایش، او را بیشتر به سمت داستاننویسی سوق داد و مدتی هم مسئول بخش داستان مجله «زن روز» بود. شیخی که بهعنوان نویسنده کودک و نوجوان شناخته میشود معتقد است کودکی که کتاب بخواندمیتواند احساسات و افکارش را با کلمات بیان کند. نویسنده هممحلهای ما این روزها علاوه بر نویسندگی، با هنر منبتکاری سرگرم است. در آستانه روز ادبیات کودک و نوجوان در کتابخانه فرهنگسرای قیطریه با او همکلام شدیم.
مسیر کار حرفهای برای شما چطور از گزارشگری و روزنامهنگاری به قصهنویسی رسید؟ تا جایی که امروز شما را بهعنوان یکی از نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان میشناسیم.
سال ۱۳۶۳ کارم را در روزنامه کیهان بهعنوان خبرنگار ورزشی شروع کردم ولی میزکارم در تحریریه کیهان بچهها بود. به همین دلیل علاقهمند شدم قصههای کودک و نوجوان را از آلمانی و انگلیسی ترجمه کنم و برای کیهان بچهها هم گزارش گرفتم. گزارشهای «گامهایم بلند است ولی پا ندارم» و «پای صحبت دو تار» را که نوشتم همه به من گفتند گزارشهایت رنگ و بوی داستان دارد؛ کار داستان را شروع کن. از طرفی هر هفته در جلسات قصه که در کیهان بچهها برگزار میشد شرکت میکردم. به اینترتیب قصه نوشتن برای من آغاز شد. نخستین کتابم به نام «بلبل نوک طلا و باغ آرزو» چاپ شد و من از همان زمان نویسنده کودک و نوجوان شدم.
کارشناسان ادبیات کودک و نوجوان بر این قول اتفاق نظر دارند که به این حوزه چنان که باید و شاید بها دادهنمیشود و ادبیات کودک و نوجوان چندان جدی گرفته نمیشود. شما بهعنوان یک نویسنده پرکار در این حوزه چه تحلیلی از جایگاه ادبیات کودک و نوجوان در جامعه امروز دارید؟
به شمارگان کتاب کودک و نوجوان نگاهی بیندازیم. ۱۴ میلیون دانشآموز در کشور داریم و الان تیراژ کتابهای کودک حدود هزار نسخه است. ناشران هم کمبود تقاضا را بهانه میکنند. از نظر من عوامل جانبی در بها دادن به حوزه ادبیات کودک و نوجوان اثرگذارند؛ از جمله تأثیر مستقیم مشکلات شدید اقتصادی. در این شرایط نخستین کالایی که از سبد خرید خانوار حذف میشود کتاب است. عادت بچهها هم از خانواده شروع میشود. پس دوباره برمیگردیم به سهم زیادی که والدین دارند. حتی والدینی که دست بچهها کتاب میدهند و میگویند بخوان هم نمیتوانند عادت کتابخوانی را در بچه نهادینه کنند.
چرا؟ پس کتابخوانی را چطور باید برای بچهها به عادت تبدیل کرد؟
یکی از برنامههایی که در کشورهای پیشرفته اجرا میشود این است که پدر و مادر باید همراه فرزندشان کتاب بخوانندو این عادت تا قبل از اینکه بچه مدرسه برود باید در خانواده باشد. بچهها اول باید قصه بشنوند و مادر یا پدر را ببینند که از روی کتاب برایشان قصه میخوانند. آن هم نه یک روخوانی ساده، بلکه با صدای زیر و بم و لحن متفاوت تا برای بچهها جذابیت داشته باشد. کمی که بزرگتر شد با هم به کتابفروشی بروند و خرید کنند. اینکه بچهها والدین را در حال کتاب خواندن ببینند هم مهم است. اینگونه است که بچهها به کتابخوانی علاقهمند میشوند. متأسفانه والدین از دبستان به فکر قبولی در کنکور فرزندانشان هستند. بچهها را در مدرسهای ثبتنام میکنند که بتواند خوب تست بزند، نه مدرسهای که کتابخانه غنی و پویا داشته باشد. تیراژ کتابهای کمک آموزشی سر به فلک میگذارد و این یعنی بچهها کتاب غیردرسی نمیخوانند. غافل از اینکه بچههایی که کتاب میخوانند درسشان هم بهتر است؛ چون خلاقیتشان پرورش مییابد و ادبیات و علوم را هم بهتر یاد میگیرند. دایره واژگان گستردهای دارند و از بیان احساساتش عاجز نیستند.
بخشی از ایجاد علاقه به کتابخوانی در بچهها را باید در مدارس جست وجو کرد. کتابخانههای مدارس چقدر به نظرتان پویا هستند؟
اول از همه کتابخانه مدارس باید کتابدار متخصص داشته باشد. حرکتهای جمعی معمولاً نتایج خوبی دارد. کتابدار میتواند در ساعاتی بچهها را دور هم جمع کند تا کتابخوانی دستهجمعی داشته باشند، بخشی از داستان کتاب را تعریف کنند یا خلاصه بنویسند. من نمیدانم کتابخانههای مدارس در حالی که تمرکز فقط روی درس خواندن و نمره عالی گرفتن است چقدر میتواند برای دانشآموزان جذاب باشد. برپایی مسابقات کتابخوانی میتوان درقابت جذابی برای بچهها باشد. در کل حواسمان باشد که بچهها را از کتاب خواندن دلزده نکنیم.
فعالیت در فضای مجازی جزء جداییناپذیر زندگی امروز است. چقدر دنیای مجازی باعث دوری بچهها از کتاب شدهاست؟
بچههایی که از کودکی با کتاب انس و الفت گرفته باشند اگر در فضای مجازی هم فعال باشند، باز هم کتابخوان هستند و هیچچیز نمیتواند لذت مطالعه را از آنها سلب کند. کتاب صوتی گوش میدهند یا کتاب الکترونیکی میخوانند. به هر حال جذابیت دنیای مجازی را نمیتوانیم انکار کنیم ولی میتوانیم از بابت بچههایی که عادت کتابخوانی از بچگی همراهشان بوده نگران نباشیم.
- فوت و فنهای کتاب خواندن برای بچهها از زبان خانم نویسنده
هنگام کتاب خواندن برای کودک اجازه بدهید حرفتان را قطع کند و سؤال بپرسد.
اگر شبهای متوالی دوست دارد یک قصه تکراری بشنود برایش همان قصه تکراری را بخوانید.
با تخیلاتش همراه شوید تا قصه بیشتر برایش جذاب باشد.
گاهی ادامه قصه را به کودک بسپارید.
اگر دوست دارد بخشی از قصه تکراری را طور دیگری تعریف کند مانعش نشوید و او را مجبور نکنید که به اصل قصه وفادار باشد.
بچهها را در روند کتاب خریدن شریک کنید.
- عضو کتابخانه محله هستم
مژگان شیخی عضو کتابخانه محله دیباجی هم است. او میگوید: «عضو کتابخانه پارک ارغوان هستم. چند بار هم که به کتابهای مرجع احتیاج داشتم به کتابخانه امیرکبیر در فرهنگسرای قیطریه رفتم. گاهی اوقات هم برای دسترسی به برخی منابع که در کتابخانههای دیگر نیست به کتابخانه ملی میروم. » او برای نقد کتاب و معرفی کتاب بارها و بارها به فرهنگسراهای مختلف دعوت شدهاست. میگوید: «گاهی اعضای فعال کتابخانه، یکی از کتابهای مرا خواندهاند که برای گفتوگو با آنها دعوت میشوم. »
- آشنایی با کتابهای خانم نویسنده
در حوزه بزرگسال: سه پنجره سه زن، رعنا، آرزوی ماه بانو، شنبهای که نیامد، شهر دلتنگی، آرزوی گمشده، پنجمین زن
در حوزه کودک: قصههای کهن، خروس شاعر، تمساحی به نام گل زعفران، داستانهای حسن کچل، قصههایی از امام رضا(ع)، به دنبال بهاره و...
در حوزه نوجوان: مسافر هشتم، در حوالی جوانی، تابستان و غاز سفید و...
ترجمه: دستی برای دوستی، گاو بیرنگ، دختر رودخانه موری و...
برخی از کتابها به زبانهای انگلیسی، ترکی و اسپانیایی برگردانده شدهاست.