به گزارش مهر، نخستین نشست از سلسله نشستهای «ترویج مطالعه و کتابخوانی برای کودکان و نوجوان» با حضور محمدجواد جزینی و علیاصغر سیدآبادی در کتابخانه مرجع کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزار شد.
در این نشست محمد جواد جزینی با بیان اینکه وضعیت کتابخوانی در کشور ما به اندازهای اسفبار است که باید از آن به عنوان کتابنخوانی یاد کرد گفت: موضوع مهارت خوانش و نوشتن با گسترش کتابخوانی ارتباط معناداری دارد. در کشورهایی که ادبیات کودک و نوجوان رونق دارد و توسعه کتابخوانی به وضوح دیده میشود، مهارت خواندن و نوشتن در سطح قابل توجه و بالایی است و برعکس آن را نیز به وضوح در کشورهایی که ادبیات کودک رونق ندارد میتوانیم ببینیم.
وی ادامه داد: در ایران وزارت آموزش و پرورش متولی تعلیم خواندن و نوشتن به کودکان است و سالهاست که تلاش دارد با برنامهریزی و ایجاد درسهایی در این زمینه مانند فارسی، انشا و دستور زبان فارسی مقوله خواندن و نوشتن را توسعه دهد اما واقعیت این است که در نظام آموزشی ما هیچ معلمی برای تدریس درسی مانند انشا آموزش نمیبیند و درسنامهای هم برای آن نیست. به دانشآموز میگویند بنویس، اما اینکه چطور بنویسد را کسی نمیداند و ادامه این روند باعث شده که این درس رفته رفته از حوزه آموزشی ما خارج شده و کارکرد خودش را در تعلیم مهارت نوشتن از دست بدهد.
کتاب ادبیات فارسی با کتاب دینی و اخلاق اشتباه گرفته شده است
جزینی افزود: در درسی مانند ادبیات فارسی نیز که قرار بود مهارت خواندن را در کودکان و نوجوانان ایجاد کند به تدریج مطالبی وارد شد که شوق و اشتیاق کودک را برای خواندن کم میکند. بسیاری از درسهایی که مطالب موجود در آنها میلی به خواندنشان را زیاد میکرد، امروزه حذف شده است و درسهایی نامتناسب جایگزین آنها شده تا جایی که باید بگوییم متاسفانه کتاب ادبیات فارسی ما با کتاب دینی و اخلاق اشتباه گرفته شد و لذت خوانش آن کاهش یافت.
این مدرس داستاننویسی در ادامه با اشاره به درس آموزش زبان فارسی افزود: در این درس تنها چیزی که در همه مقاطع تحصیلی و حتی در دانشگاهها تدریس میشود آموزش تاریخ دستور زبان فارسی است و نه چیز دیگری لذا باید بگویم که ضرری که آموزش و پرورش به کتابخوانی در کشور ما وارد میکند، هیچ نهاد دیگری وارد نمیکند.
بسیاری از معلمان ما توانایی تدریس کتاب درسی جدید فارسی را ندارند
وی در ادامه با تاکید بر اینکه مهارت نوشتن به هیچ کس و هیچ چیز جز خود نویسنده ارتباط پیدا نمیکند افزود: این مهارت باید در سنین کودکی آموزش داده شود تا بتواند در ذهن بنشیند. خوشبختانه در حال حاضر نظام آموزشی ما متوجه این موضوع شده اما الگویی که الان در حال پیاده شدن است متعلق به دو دهه قبل کشور فرانسه است و معلمان آمادگی تدریس آن را ندارند. لذا شاید در نظام آموزشی و یا کتاب بهروز شده باشیم اما مهارت یاددهی آنها هنوز وجود ندارد.
جزینی همچنین افزود: یکی از آفتهای موجود این است که فکر میکنیم کتاب کودک و نوجوان محملی برای منتقل کردن همه دلمشغولیهای آموزشی ما است در حالی که این نگاه علاقه به خواندن را کاهش میدهد. ما هفت دهه است که در حال آموزش مهارتهای مختلف به کودک و نوجوان هستیم اما این آموزشها کجا به تربیت نویسنده خلاق منتهی شده است؟
وی افزود: سیاست غلط وزارت ارشاد در دورانی منجر به افزایش بیرویه ناشران برای توسعه فرهنگی در کشور شد و این ناشران برای حیات خود مجبور به انتشار کتاب هستند و این شیوه مشخص نیست تا چه اندازه منجر به تولید آثار باارزش میشود.
مخاطب کودک و نوجوان ایرانی کمتر از آثار داخلی استقبال میکند
در ادامه این نشست علی اصغر سیدآبادی نویسنده و منتقد حوزه ادبیات کودک و نوجوان نیز با اشاره به دو خصلت کتابهای جذاب برای مخاطب کودک و نوجوان گفت: کتاب خواندنی در وهله نخست باید ارزشهای ادبی و هنری و علمی داشته باشد و دیگر اینکه زبان و ادبیاتش قابل خواندن و جذاب باشد. بسیار اتفاق افتاده که متنی را دیدهایم که از حیث علمی بسیار خوب است اما زبان آن مناسب نیست و لذا خوانده نمیشود.
وی در ادامه افزود: تجربه نشان داده است که کودک و نوجوان ایرانی به طور طبیعی از داستانهای ایرانی کمتر استقبال میکند. بخشی از این موضوع به ذهنیت ما باز میگردد و بخش دیگر به این مساله که ما به عنوان نویسنده به طور خاص در انتخاب و گزینش متن و اثر برای انتشار موفق نبودهایم و لذا حتی اگر اتفاقهایی انگشت شمار موفق نیز در این حوزه دیدهایم استثناهایی بوده که بر حرکت سازمانی ما تاثیر نگذاشته است.
ارتباط مستقیم مخاطب با نویسنده را نباید قطع کرد
این شاعر و نویسنده کودک و نوجوان ادامه داد: ایجاد مراکزی که به ارزیابی آثار منتشر شده و معرفی آن به مخاطب بپردازند از همین منظر قابل اهمیت است. اما همه موضوع این نیست. به طور ویژه باید به این مساله اذعان کرد که شکافهای سیاسی و اجتماعی موجود در جامعه ما گاه منجر به ایجاد چنین وضعیت نامطلوبی در خواندن و کتابخوانی در کشور میشود. یکی از مهمترین این شکافها را باید به شکاف میان ارزشها تعبیر کرد که منجر به ایجاد نوعی بازار انحصاری در حوزه نشر کتاب نیز میشود و ارتباط مستقیم با مخاطب را کاهش میدهد و آثار با ارزشی که بعضا تولید میشود از رسیدن به دست مخاطب محروم میشود.
سردبیر پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان افزود: شکاف میان ارزشهای تولید کننده و مصرفکننده کتاب در کشور ما به اندازهای است که منجر به توسعه نیافتگی فرهنگی در میان ما شده است در حالی که اگر نقطه ثقل فعالیت ما در حوزه نشر مخاطب بود، وضعیت به مراتب بسیار بهتر از این میشد.
باید تسلیم مخاطب بود
وی تاکید کرد: باید میان خواست مخاطب و نیاز او تفاوت قائل شد. ما به طور معول نیاز را تشخیص میدهیم اما این چیزی نیست که او به آن نیاز داشته باشد در حالی که اگر این چرخه سالم بود این دو مساله خود به خود همدیگر را ارضا میکردند.
سیدآبادی تاکید کرد: اولین قدم در خوب نوشتن تسلیم شدن است. یعنی اینکه بدانیم مخاطب کجاست و چه میخواهد و پس از آن بر مبنای این مساله شروع به نوشتن کنیم.