قالی‌بافی میراث خانواده مادری‌اش است. از کودکی کنار دست مادرش قالی می‌بافت و ۱۴ سال بیشتر نداشت که آموزش این حرفه را به بانوان روستایی آغاز کرد.

  همشهری آنلاین_ زهرا بلندی: با افزایش تعداد کارآموزان کم‌کم به کارآفرینی روی آورد و موفقیت در این حوزه به بزرگ‌ترین هدف زندگی‌اش تبدیل شد. وقوع یک اتفاق در برهه‌ای از زندگی این بانوی ۳۹ ساله از روستای «مزرعه خلف» مشگین شهر باعث شد تا با نذری که داشت، بعد از مهاجرت به تهران، از سال ۱۳۹۱ به آموزش رایگان و اشتغالزایی برای بانوان سرپرست خانوار و بدسرپرست بپردازد. «مهناز عزیزی» اکنون با ایجاد شغل برای هزار و ۲۰۰ نفر، عضویت در هیئت‌مدیره برنامه تلویزیونی میدون، راه‌اندازی ۱۸ کارگاه در شهرهای مختلف، همکاری با خیریه‌ها، شرکت در نمایشگاه‌های تخصصی ملی و بین‌المللی، موفقیت در صادرات فرش و... از کارآفرینان موفق کشور محسوب می‌شود که برای آشنایی با او به دفتر کارش رفتیم.  


معمولاً یکجا نمی‌نشیند؛ از پایین شهر به بالای شهر، از این مؤسسه خیریه به آن مؤسسه و از شهری به شهر دیگر سفر می‌کند، اما امروز برای رفع ایرادهای برخی هنرجویان در دفتر کارش که از ۳ سال پیش در سرای محله شریعتی جنوبی راه‌اندازی شده، حضور دارد. تابلوفرش‌هایی با طرح‌های متنوع روی دیوار نصب شده و چند کار تکمیل شده در گوشه‌ای از اتاق قرار گرفته است. بانوان روبه‌روی قالی‌های نیمه‌تمام نشسته‌اند و نخ را از تاروپود دارهای کوتاه قامت رد می‌کنند. عزیزی ضمن پاسخگویی به تماس‌های مکرر تلفن همراهش، نکته‌های مهم را به هنرجویان گوشزد کرده و با اشتیاق داستان زندگی پرفراز و نشیبش را برای ما شرح می‌دهد. این بانوی ۳۹ ساله که بخش زیادی از روزهای زندگی‌اش در روستای مزرعه خلف مشگین شهر سپری شده، درباره نخستین گام‌هایی که در حوزه قالیبافی برداشته، می‌گوید: «از کودکی به کسب و کار علاقه داشتم و هرکاری از دستم بر می‌آمد برای مستقل شدن انجام می‌دادم. بافت قالی که نسل به نسل از اجداد مادری به من رسیده بود تا کمک به پدر در مغازه قصابی و خشک کردن برگه و هسته‌های آلو و زردآلو و فروش آنها بین مردم، برخی از کارهایی بود که در کودکی انجام می‌دادم. ۱۳ سال بیشتر نداشتم که ازدواج کردم. بعد از ازدواج برای مدت کوتاهی کارم متوقف شد، اما خیلی زود از بیکار ماندن خسته شدم. آن روزها در محیط روستا جلب رضایت خانواده برای کار کردن زن‌ها کار آسانی نبود، اما بالاخره توانستم رضایت همسرم را جلب کنم.» وی ادامه می‌دهد: «ابتدا کسب و کارم را با آموزش قالیبافی به اقوام و دوستان در منزل خودم آغاز کردم. به مرور زمان بانوان بالا، وسط و پایین روستا هم به شاگردانم اضافه شدند. فعالیتم دهان به دهان بین روستاییان پیچید و با درخواست ساکنان روستاهای همسایه، برگزاری دوره‌های آموزشی در آنجا و سپس در همه روستاهای مشگین شهر را پیش گرفتم. در منزل یکی از اهالی روستا دور هم جمع می‌شدیم و ضمن آموزش قالیبافی، با تهیه نقشه ودار برای آنها اشتغالزایی ایجاد می‌کردم. قالی‌های کامل شده را به تاجران می‌فروختم و به بانوان بافنده دستمزد می‌دادم.» عزیزی با اشاره به روزهایی که در دهه ۷۰ با پای پیاده در گرما و سرما بین روستاها تردد داشت، می‌گوید: «خیلی زود همسرم به توانایی‌هایم ایمان آورد و به حامی اصلی‌ام تبدیل شد. بعد از چند سال آموزش و کارآفرینی در روستاهای مشگین شهر کارم را ارتقا دادم و برگزاری دوره‌های آموزشی در شهرهای مشگین شهر، زنجان، اردبیل، قم، تبریز، پارس‌آباد و قزوین را آغاز کردم.»

  •  گره‌گشایی از مشکلات بانوان آسیب دیده؛   نذر ستاره

«همه چیز داشت عالی پیش می‌رفت؛ کسب موفقیت‌های پی در پی و نزدیک شدن به اهداف بزرگی که در سر داشتم، اما وقوع یک اتفاق در زندگی من را به نقطه صفر رساند.» عزیزی با بیان این جمله می‌گوید: «سال ۱۳۸۶ متوجه شدم دختر تازه متولد شده‌ام «ستاره» ناشنواست. انگار دنیا روی سرم خراب شد. بزرگ‌ترین آرزویم بهبودی او بود. صبح تا شب او را در بیمارستان‌های شهر می‌چرخاندیم و شب که به خانه می‌آمدیم قالی می‌بافتم تا از عهده مخارج پزشکی برآیم. حتی در طول مسیر در قطار و اتوبوس کارم را بین مسافران تبلیغ می‌کردم و سفارش می‌گرفتم.» وی ادامه می‌دهد: «همان روزها در حال گره زدن فرش و خلوتی که با خدا داشتم نذر کردم اگر ستاره بهبود پیدا کند هنرم را به بانوان سرپرست خانوار، بدسرپرست و آسیب دیده به رایگان آموزش دهم و برای آنها اشتغال ایجاد کنم و گره‌ای از مشکلاتشان باز کنم.»
عزیزی با اشاره به اینکه ستاره با عمل کاشت حلزون بهبودی کامل یافت، می‌گوید: «بعد از بهبودی دخترم، سال ۱۳۹۱ به تهران و محله شریعتی جنوبی نقل مکان کردیم. از نخستین روز حضورم در این محله به‌سراهای محله سر زدم و به معرفی کارم پرداختم. آموزش قالیبافی، اشتغالزایی و ادای نذری که در دل داشتم با موافقت مدیر وقت سرای محله شریعتی جنوبی در اینجا کلید خورد.» این کارآفرین که تاکنون برای بیش از هزار و ۲۰۰ نفر اشتغالزایی کرده است، می‌گوید: «فعالیتم ازسراهای محله منطقه ۱۹ شروع شد و به مناطق یک، ۵ و ۱۵ تهران و شهرستان‌های کرج، اسلامشهر و... گسترش پیدا کرد.» دوره‌های آموزشی این بانوی جوان در حال حاضر به‌صورت متمرکز در تهران انجام می‌شود، این درحالی ‌است که با توانمندسازی ۲۳۹ خانم و آقا، ۱۸ کارگاه تولید فرش در شهر و روستاهای زنجان، اردبیل، تبریز و قم راه‌اندازی کرده و مدیریت آنها را به عهده دارد. عزیزی با بیان اینکه درخواست‌های مکرر از شهرهای شمالی کشور، اهواز، اصفهان و خراسان شمالی و جنوبی برای آموزش و راه برپایی کارگاه دریافت کرده که همکاری با آنها جزء برنامه‌های بعدی‌اش محسوب می‌شود، می‌گوید: «دوشنبه‌ها معمولاً به کارگاه‌های قم سرمی زنم. اواخر هفته آذربایجان می‌روم و به کارگاه‌های آن محدوده سرکشی می‌کنم و باقی روزهایم برای توانمندسازی بانوان منطقه‌ام در این اتاق کار یا توانمندسازی افراد آسیب دیده در مؤسسه‌های خیریه‌ای همچون مؤسسه خیریه «علی اصغر(ع)» در شهرری، «حضرت ابوالفضل(ع)» در محله قلعه‌مرغی منطقه ۱۷، «جوادالائمه(ع)» دراسلامشهر، «خیریه حافظان کودکان کار» در منطقه ۱۵ و انجمن حمایت از خانواده‌های زندانی در محله هفت‌تیر سپری می‌شود.» او آنقدر پیشرفت کرده که دیگر تکفروشی ندارد و تولیدات کارآموزان را به‌صورت عمده به سازمان خدمات اجتماعی شهرداری و تاجران بزرگ فروخته، در نمایشگاه‌ها عرضه کرده یا به کشورهای دیگر صادر می‌کند.  

  •  حضور در نمایشگاه‌ها، شروع موفقیت

حضور این بانوی کارآفرین در نمایشگاه‌ها عامل مهمی برای معرفی او به افراد برجسته این حوزه بوده است. عزیزی با اشاره به اینکه تاکنون در بیش از ۷۰ نمایشگاه تخصصی و غیرتخصصی ملی و بین‌المللی شرکت داشته، می‌گوید: «نخستین نمایشگاهی که تنها با ۵ تابلو فرش در آن حضور داشتم، نمایشگاه تخصصی بوستان گفت‌وگو بود. شاید حضور یک بانوی تازه از روستا آمده در بین تولیدکنندگان بزرگ فرش کار راحتی نبود، اما با اعتماد به نفس کافی در بخش کوچکی از نمایشگاه به فروش کارهای هنرجویانم پرداختم و کمترین دستاوردی که نصیبم شد آشنایی با کارآفرینان و بزرگان این حرفه بود. به تدریج در نمایشگاه‌های مهمی مثل نمایشگاه کاخ نیاوران، کاخ سعدآباد، برج میلاد، مصلای تهران، سالن حجاب، صدا و سیما، بوستان ولایت، نمایشگاه‌های بین‌المللی تهران، کرج و قزوین و حتی در نمایشگاه بین‌المللی که به میزبانی کشور آلمان برگزار شده بود، شرکت کردم.» کسب این موفقیت‌ها باعث شد تا بانویی که تحصیلاتش سیکل بود، تصمیم به ادامه تحصیل بگیرد و اکنون به‌عنوان دانشجوی کارشناسی رشته مدیریت خانواده در دانشگاه آزاد واحد اسلامشهر تحصیل می‌کند. عزیزی حضورش در برنامه نما دو، سیمای خانواده و مصاحبه‌های اختصاصی با بیشتر شبکه‌های تلویزیونی را عامل مؤثر دیگری برای گسترش ارتباطات خود دانسته و در این‌باره می‌گوید: «حضور در همایش کل کارآفرینان کشور باعث شد تا به‌عنوان هیئت امنا به مسابقه میدون دعوت

شوم. ایفای نقش در یکی از قسمت‌ها به‌عنوان شرکت‌کننده و بازگویی داستان زندگی‌ام به‌صورت نمایشی باعث شد تا به‌عنوان برگزیده بخش سرمایه‌گذار این مسابقه انتخاب شوم. دریافت تماس از سرمایه‌گذاران مختلف داخلی و بین‌المللی نتیجه این حضور بود تا بتوانم به تعداد افراد تحت پوشش و کارآموزانم اضافه کنم.»

  • دختر ۱۳ ساله، همراه همیشگی مادر
آی تک رضازاده / قالیباف نوجوان

نمی خواهد پایان‌دهنده هنری باشد که نسل به نسل چرخیده و او یکی از وارثانش بوده است. «ساناز»، «آی‌تک» و «ستاره» دختران عزیزی هستند که مهارت قالیبافی را به خوبی از مادرشان یاد گرفته و اکنون در بسیاری از بخش‌ها به او کمک می‌کنند. آی‌تک دختر ۱۳ ساله‌ای که بیشتر از بقیه در این زمینه مادرش را همراهی می‌کند و امروز در کنارش حضور دارد، می‌گوید: «از کودکی از سرکنجکاوی کنار مادرم می‌نشستم و ۷ ساله بودم که از او خواستم قالیبافی را به من آموزش بدهد. تاکنون ۷ فرش فرانسوی، شاعر جوان، منظره، گل و یک فرش زمین به اندازه یک‌متر در یک و نیم‌متر بافته‌ام و در بخش فضای مجازی برای دریافت سفارش و فروش کارها به مادرم کمک می‌کنم.»

  • خواهری در حق کارآموزان

بانوان وقتی متوجه شده‌اند عزیزی امروز در دفتر کارش حضور دارد یکی یکی سر می‌رسند. بانوی میانسالی که همراه فرزندش وارد اتاق شده است، سمت عزیزی رفته و به آرامی خبر تمام شدن بافت فرشش را می‌دهد و از او می‌خواهد تا برایش مشتری پیدا کند.

نازیلا صحبتی / مسئول مهدکودک سرای محله شریعتی جنوبی

برخی از افراد دوستانش هستند و فقط برای احوالپرسی با او به اینجا آمده‌اند. درک شرایط و محدودیت‌های بانوان و در مرحله بعد کسب رضایت خانواده‌هایشان برای آموزش و راه‌اندازی کسب و کار موضوعی است که بیش از هرچیزی برای عزیزی اهمیت دارد. «نازیلا صحبتی» بانوی ۳۸ ساله‌ای که مسئول مهدکودک سرای محله شریعتی جنوبی است و از ۳ سال پیش با این بانوی کارآفرین آشنا شده و در جریان فعالیت‌های عزیزی قرار دارد، می‌گوید: «از کودکی به قالیبافی علاقه داشتم، اما هیچ‌وقت فرصت پیش نیامد که بتوانم این هنر را یاد بگیرم. ۳ سال پیش که متوجه شدم اینجا کارگاه قالیبافی راه‌اندازی شده است، کنجکاو شدم و بعد از آشنایی با عزیزی، این هنر را به‌صورت کامل از او یاد گرفتم.» صحبتی با اشاره به اینکه فرصت کافی ندارد، ولی اگر بخواهد در این زمینه کار کند به راحتی از عهده‌اش بر می‌آید، می‌گوید: «در بسیاری از نمایشگاه‌ها همراه عزیزی حضور داشته‌ام و به دلیل حضورم در سرای محله در جریان کارهایی که او برای بانوان آسیب دیده انجام می‌دهد قرار گرفته‌ام. نه تنها هرکاری از دستش برآید برای توانمندسازی بانوان انجام می‌دهد، بلکه هوای همه آنها را دارد و برایشان خواهری می‌کند.» 

فرانک تاراج / ساکن محله


«فرانک تاراج» بانوی دیگر ساکن محله شریعتی جنوبی است که از چند ماه قبل با این کارآفرین آشنا شده و هنر قالیبافی را از او یاد گرفته است. او با اشاره به اینکه نخستین بار در برنامه میدون با عزیزی آشنا شده و بعد از جست‌وجو در صفحه‌های مجازی او را پیدا کرده است، می‌گوید: «از نخستین روزی که او را دیدم جذب شخصیتش شدم. بانویی هنرمند، مثبت اندیش و فعال که بانوان دیگر را هم به داشتن این صفات ترغیب می‌کند.» او می‌گوید: «از کودکی قالیبافی را دوست داشتم، اما همیشه فکر می‌کردم یاد گرفتن آن سخت است و نمی‌توانم از عهده‌اش برآیم. طی یک هفته کار را از این مربی یاد گرفتم و باوجودی‌که پیش از این در حوزه آرایشگری کار می‌کردم، بعد از یادگیری قالیبافی بیشتر زمانم را صرف این کار می‌کنم. خودم این کار را به ۲ نفر از دوستانم آموزش داده‌ام و حتی در برخی روزها که مربی در اینجا حضور ندارد، رفع و رجوع مشکلات کارآموزان را به من می‌سپارد.»