این روزها خبرهای زیادی درباره افزایش قیمت دلار و استقبال مردم برای خرید آن در صف‌های طولانی صرافی‌ها می‌شنویم

  همشهری آنلاین_ فاطمه عسگری‌نیا:  اما در میان همه خبرهای دلاری، خبر پیدا کردن یک کیف حاوی دلار و کلی پول نقد، توسط یکی از کارگران سازمان میادین میوه و تره‌بار و برگرداندن آن به صاحبش جالب‌تر از خبرهای دیگر است؛ جوانی که بدون توجه به ارزش دلارهایی که پیدا کرده بود چشم روی دنیا بست و این کیف را به صاحبش برگرداند. نام این جوان «‌مجید فدوی» است و ما در این گزارش درباره این اتفاق با او به گفت‌وگو نشستیم. 
محل کارش بازارچه میوه و تره‌بار در محله فروزش است. اینجا با محل زندگی‌اش در رباط‌کریم کیلومترها فاصله دارد و مجبور است برای اینکه خود را به محل کار برساند، قبل از طلوع آفتاب از رباط‌کریم به سمت تهران راهی شود. مجید 31 ساله است، اما به گفته خود دو برابر سنی که در شناسنامه‌اش نشان می‌دهد، تجربه دارد؛ تجاربی که در طول زندگی و بعد از یک زمین خوردن سخت در کسب‌وکارش به دست آورده است.  قصه پیدا کردن کیف حاوی دلار را این‌گونه برایمان روایت می‌کند: «بازار تره‌بار هر روز ساعت 20 تعطیل می‌شود. برای همین درها رأس ساعت 19:45 بسته می‌شود تا با انجام امور مشتریان داخل بازار، کم‌کم صندوق‌ها بسته شود. آن روز بعد از پایان کار بازار روز، وقتی به فضای باز بازار آمدم، هیچ‌کس در بازار حضور نداشت. همین‌طور که قدم می‌زدم متوجه یک کیف زنانه روی زمین شدم. ظاهر کیف بسیار ساده و معمولی به نظر می‌آمد.

برای اینکه بتوانم شماره تماسی از صاحب کیف پیدا کنم به داخلش نگاهی انداختم و دیدم کیف، حاوی مقدار قابل توجهی دلار و مدارک و پول است، اما هیچ شماره تماسی داخلش نبود.» آن شب مجید گوش به زنگ می‌ماند تا صاحب کیف به بازارچه مراجعه کند، اما خبری نمی‌شود. تمام شب را بیدار می‌ماند و با وسوسه‌هایی که در ذهنش رژه می‌روند، می‌جنگد: «شب خیلی سختی بود. بهتر است بگویم شب امتحان من از سوی خدا. کیف حاوی دلار، پول نقد و چک روز، یک طرف بود و من و شرایط فعلی زندگی‌ام یک طرف دیگر. نگاهی به کیف پول می‌انداختم و نگاهی به پراید قدیمی‌ام. با پولی که داخل این کیف بود می‌توانستم یک خودرو مدل بالا تهیه کنم یا حداقل خانه‌ای در تهران اجاره کنم و از رفت‌وآمد هر روزه در این مسیر طولانی خلاص شوم. لحظه‌ای این فکرها رهایم نمی‌کرد، اما قدرت این فکرها در برابر قدرت وجدان بیدارم چیزی نبود.» این جوان 31 ساله که جزو زخم‌خوردگان اقتصادی در طول سال‌های اخیر است و به سختی در شرایط اقتصادی حاکم توانسته دوباره روی پاهای خودش بایستد، می‌گوید: «من روزهای سخت زندگی را تجربه کرده‌ام. هم طعم پولداری را چشیده‌ام و هم روزهای بی‌پولی و سختی را گذرانده‌ام. به همین خاطر بود که خیلی راحت توانستم چشم روی 2500 دلار، 50 میلیون چک روز و پول‌های نقد داخل کیف ببندم و همه عزمم را برای پیدا کردن صاحب کیف جزم کنم.»
فردای آن روز مجید کیف را تحویل مدیر بازار می‌دهد و تمام محتویات آن رسید می‌شود. مسئولان حراست سازمان میادین میوه و تره‌بار از طریق گواهینامه داخل کیف می‌توانند صاحب کیف را که اتفاقاً اصلاً ساکن محله فروزش هم نبود، پیدا کنند. مجید در این‌باره می‌گوید: «3‌ـ 4 روز گذشت تا صاحب کیف که ساکن تجریش بود پیدا شد. اتفاقاً آن روز من شیفت نبودم، اما وقتی تماس گرفتند و خواستند در محل کار حاضر شوم، پذیرفتم. وقتی خوشحالی صاحب کیف و رضایت او را دیدم تمام سختی‌های این چند روز را فراموش کردم و خود را پیش خدا سرافراز دیدم. همین حس و حال باعث شد تا از پذیرفتن مژدگانی صاحب کیف که می‌خواست از همان دلارهای داخل کیف هدیه کند، سرباز زدم.»