این اتفاق قطعاً اقدام مبارکی برای اقتصاد ایران و صنعت نفت در سده دوم است که برایند نهایی آن بالارفتن ارزش افزوده این صنعت، ایجاد اشتغال و افزایش توان رقابتی اقتصاد کشور است. اما در این زمینه ۲ نکته حائز اهمیت است.
نکته اول این است که با چه هدفی این اقدام صورت میگیرد؟ آیا هدف پاسخگویی به میزان روبه تزاید مصرف فراوردههای سوختی در داخل کشور نظیر بنزین و گازوئیل است یا هدف بالابردن ارزش افزوده در صنعت نفت با هدف صادرات در شرایط حذف یارانههای انرژی در کشور است؟
نکته دوم اینکه افزایش ظرفیت تولید پالایشگاهی کشور به معنی افزایش خوراک پالایشگاههاست.
در این صورت یا باید میزان تولید نفت خام کشور افزایش یابد که در شرایط کنونی کمیت و کیفیت توسعه میدانهای نفتی این افزایش امکانپذیر نیست، یا اینکه از میزان نفت صادراتی کشور کاسته شده و به مصرف داخلی افزوده شود.
در این صورت نمیتوان کاهش نفت صادراتی کشور را یک اقدام منطقی ارزیابی کرد زیرا موقعیت ضعیف کنونی کشور در اقتصاد جهانی بیشاز این تضعیف میشود و زیانهای اقتصادی و سیاسی زیادی را در پیدارد.
البته در این زمینه ممکن است از گاز بهعنوان دیگر خوراک جایگزین نام برده شود. در مورد گاز نیز مشکلات عدیدهای وجود دارد. ایران هماکنون با توجه به ایجاد تقاضاهای جدید در حوزه مصرف خانگی با مشکل تامین گاز مواجه است.
تجربه کمبود گاز در زمستان سال گذشته و ناتوانی تاسیسات تولید و انتقال گاز موید این مهم است.
از سوی دیگر ایران هماکنون رایزنیهای گستردهای برای صادرات گاز به آسیای جنوبی و احتمالا به برخی کشورهای اروپایی آغاز کرده که درصورت به نتیجهرسیدن، طرحهای درحال توسعه پارس جنوبی توان پاسخ به تعهدات خارجی را دارد.
حال با این تفاسیر سؤال این است که خوراک دوبرابر شدن تولید پالایشگاههای کشور چگونه تامین میشود؟ تقویت فنی پالایشگاهها چند درصدی در این افزایش تاثیر دارد.