همشهری آنلاین_سحر جعفریان: کمی پس از فعالیت، این دفاتر بهترتیب به دفاتر «خدمات نوسازی» و دفاتر «توسعهای محلی» تغییر نام دادند. تا اینکه در سال ۱۳۹۶ با داغ شدن موضوع «بازآفرینی شهری» دوباره خدمات و فعالیتهایشان مورد توجه اهالی قرار گرفت. شاید پرتکرارترین اصطلاحی که پیرامون فعالیت دفاتر توسعهای محلی تاکنون به گوش رسیده است، «تجمیع پلاکها و واحدها» باشد. فعالیتی که سالها است کارشناسان و مدیران این دفاتر را به خود مشغول کرده است. سالها تجربه و خاطره که فارغ از نتایج کمی و کیفی تجمیعها، میتواند برای شهروندان بسیار شنیدنی و خواندنی باشد. فعالان دفاتر توسعهای محلی منطقه برخی از این خاطرات شنیدنی را که در فرایند نوسازی محلی اتفاق افتاده است بازگویی میکنند که با هم میخوانیم.
دفتر توسعهای محلی ناحیه یک، نوسازی محلههای «استاد معین»، «دکتر هوشیار» و «شهید دستغیب» با ۲۷۰ هکتار مساحت را پوشش میدهد.
- اینجا تجمیع با کار خیر گره خورده است
«سمیه قزوینی»، مدیر دفتر توسعهای محلی ناحیه یک از تعداد قابل توجه فعالیتهای عمرانی و نوسازی میگوید که نتیجه مطلوب تجمیع انبوه و معاصرسازیهای استاندارد را به همراه داشتهاند. قزوینی میگوید: «نزدیک به ۸ سال است که در این دفتر مشغول خدمت هستم. محلههای پرتراکم و البته پر از قصه که برای تجمیع هر تعداد از پلاکها در ناحیه، دردسرهای بسیاری متحمل میشویم. دردسرهایی که گاهی در قالب خاطره و تجربه جای میگیرند که شرح آنها برای دیگران بسیار جالب است. برای مثال، حدود ۶ سال پیش در یکی از محلهها، که بهتر است نامی از آن نبرم، ۴ پلاک را با توجه به میزان فرسودگیشان برای تجمیع در نظر گرفتیم. حتی سرمایهگذار هم معرفی و تأیید کردیم. اما صاحب یکی از آن پلاکها، آقای سالمندی بود که سالها از مرگ همسرش میگذشت و تنهایی، موجب شده بود تا به فکر تجدید فراش بیفتد. تصمیمی که هر ۴ فرزند او مخالف بودند. برای همین، زمانی که برنامه تجمیع پیش آمد، این آقای سالمند برای همکاران ما شرط گذاشت که اگر فرزندانش را راضی به ازدواج مجدد او کنند، او هم به تجمیع رضایت میدهد! خلاصه ما هم برای اینکه خطر فرسودگی بناها، حادثه آفرین نشود و از سویی در ثواب امر خیری شریک شویم، جلسهای را برگزار کردیم و از فرزندان آن آقای سالمند دعوت کردیم به دفتر توسعهای محلی بیایند. آنها هم آمدند و هر موضوعی را برای گفتوگوی آن جلسه پیشبینی میکردند، جز ازدواج مجدد پدرشان. ابتدا واکنش تندی نشان دادند اما پس از صحبتهای روانشناس و مشاوری که همکاران از پیش دعوت کرده بودند، کمی رفتارشان ملایمتر شد. تا اینکه پس از چند جلسه مشاوره و گفتوگو، رضایت آنها نیز جلب شد. حالا باید میرفتیم خواستگاری. با حضور ۲ فرزند آقای سالمند راهی منزل عروس خانم شدیم که ایشان هم حدود ۶۰ سالی داشتند. یکی، ۲ ماهی هم طول کشید تا فرزندان آن خانم سالمند را راضی کنیم! در هر صورت، پس از گذشت تقریباً ۸ ماه توانستیم تجمیع آن ۴ پلاک را به سرانجام برسانیم.»
- دردسرهای برپایی جلسه انفرادی
مدیر دفتر توسعهای محلی ناحیه یک همچنین ادامه میدهد: «یک بار هم برای تجمیع در محله شهید دستغیب با پلاکی مواجه شدیم که در تملک ۵ ورثه بود. ۵ ورثهای که سالها کدورت بین آنها جدایی انداخته بود. برای جلب رضایتشان مجبور بودیم جلسات را بهصورت انفرادی برگزار کنیم که البته در نهایت به سبب ابراز ناراحتی و لجبازی ۲ نفر از ورثه، تجمیع منتفی شد. ولی همکاران ما دیگر کارشان را یاد گرفته بودند و دست به کار شدند تا سور و سات آشتیکنان خواهر و برادرها را فراهم کنند. یک ماه گذشت تا بالاخره هم صلح و دوستی و هم تجمیع حاصل شد.»
- آزادی از زندان
دفتر توسعهای محلی ناحیه ۲ نیز محلههای «امامزاده عبدالله» (ع)، «مهرآبادجنوبی»، «شمشیری» و «سرآسیاب» را با ۴۰۴ هکتار مساحت دربردارد. «انور عزیزدوست»، مدیر دفتر توسعهای محلی ناحیه ۲، از خاطراتی که در پس پرده نوسازی و تجمیع پلاکهای محلههای ناحیه هست، میگوید: «یک بار یادم هست صاحب یکی از پلاکهایی که میان پروژه تجمیع قرار داشت، مرد جوانی بود که به سبب پرداخت نکردن مهریه و از سویی شکایت برادر همسرش، در پی یک درگیری خانوادگی، در زندان گرفتار بود. کارشناسان ما چند مرتبهای را برای گرفتن وکالت تجمیع به زندان مراجعه کردند. مالک پلاک اوضاع و احوال روحی مناسبی نداشت. بهویژه که مدتها بود دختر خردسالش را ندیده بود. تصمیم گرفتیم با خانواده همسر ایشان ارتباط بگیریم و به نوعی رضایتشان را برای خروج مالک پلاک از زندان جلب کنیم. خدا را شکر توانستیم این کار ثواب را انجام دهیم. البته این اتفاق منجر به پیوند دوباره آنها نشد، ولی حداقل توانستیم از ادامه زندانی شدن فردی جلوگیری کنیم. تجمیع آن پلاکها هم بسیار سریع انجام شد و در حال حاضر، یکی از آن مجتمعهای مسکونی خوش ساخت به جای واحدهای فرسوده قد کشیده است.»
- مادر سالمندی که به خانه برگشت
عزیز دوست، خاطراتی از این دست که صدور مجوز تجمیع منجر به بروز ماجراهای به یاد ماندنی شود، بسیار سراغ دارد. برای همین ادامه میدهد: «یک بار دیگه سراغ مالک پلاکی را برای تجمیع با واحدهای همجوارش گرفتیم که بانوی سالخوردهای بود و مدتی پیش فرزندانش او را به سرای سالمندان برده بودند. همراه کارشناسان دفتر با گل و شیرینی راهی خانه سالمندان شدیم. اما بیشتر به نیت احوالپرسی. به زحمت توانستیم ایشان را ملاقات کنیم. بانوی سالخورده نزدیک به یک سالی میشد که آنجا بود و حسابی دلش برای نوههایش تنگ شده بود. اشکهایی که میریخت مصمم ترمان کرد تا خیلی زود سراغ فرزندانش برویم. ۴ ماهی طول کشید تا یکی از فرزندان را متقاعد کنیم جای یک مادر، در خانه است نه سرای سالمندان. این خاطرهها به نوعی به سختی کار ما اضافه میکنند، ولی برایمان لذتبخش هستند بهویژه زمانی که ثمره آنها را به نیکی میبینیم.»