همشهری آنلاین_راحله عبدالحسینی: ردپای همین ماجرا در هویت محله کاشانک هم دیده میشود. قریهای از ۳۳ پارچهآبادی شمیران که سابقه سکونت در آن به صدها سال پیش برمیگردد. نه تنها قناتهای پرآب که درخت چنار کهنسال هم حکایت از شکلگیری زندگی در این آبادی دارد. حالا که فقط صدای نهرهای پرآب کاشانک در ذهن قدیمیها تداعی میشود و برجهای سربه فلک کشیده و ساختمانهای سیمانی بر محله سایه انداخته است. در این گزارش از هویت محله کاشانک میگوییم.
دانستن وجه تسمیه بسیاری از گرهها را باز میکند و با یک حساب سرانگشتی میتوانیم درباره قدمت و اصالت محله بیشتر بدانیم. درباره ریشهشناسی نام محله کاشانک، «داریوش شهبازی» نویسنده کتاب تهراننامه به «ک» تصغیر اشاره میکند و بیشتر توضیح میدهد: «در وجه تسمیه محله کاشانک نخست ک تصغیر توجه ما را جلب میکند که شبیه سوهانک، ونک و کهریزک است که در گستره تهران اسامی زیادی را با این نامگذاری میبینیم که با این شیوه ساخته شدهاست. کاشانک هم در واقع نامش را از کاشان کوچک گرفته است.» ماجرای نام کاشان کوچک در حافظه تاریخی اهالی محله به یک روایت برمیگردد. «سعید گودرزی» از اهالی قدیمی کاشانک در اینباره میگوید: «انیسالدوله، سوگلی ناصرالدین شاه از او میخواهد که زمینها و املاک شهر کاشان را به او بدهد. ناصرالدین شاه هم برای برآوردن خواسته او، زمینهای کاشانک را به او میدهد و به همینترتیب اینجا کاشانک یا کاشان کوچک نام میگیرد.» هرچند سوگلی ناصرالدین شاه در کاشانک، عمارتی نداشت اما کاشانک هم به دلیل خوش آب و هوا و سرسبز بودن، همواره پاتوق ناصرالدین شاه و رجال قاجار بود.
- طایفههای ساکن کاشانک
کاشانک از محلههای قدیمی شمیران است که شهبازی قدمت آن را اینطور توضیح میدهد: «به نظر میرسد که در اوایل دوره قاجار، برخی از طوایف عرب از ورامین به تهران آمدند. به دلیل اینکه آقا محمد خان قاجار با عربهای ساکن در ورامین ارتباط دوستی داشت و آنها به آقامحمدخان کمکهای زیادی کردند. بنابراین بخش زیادی از آن طایفه را به تهران آورد که البته جوانان همراه سپاه بودند و بخشی از خانوادهها هم به تهران مهاجرت کردند. طائفهای به نام طایی هم در این مهاجرت در محله کاشانک ساکن شدند که جزو نخستین ساکنان محله کاشانک به شمار میروند.» اما قدمت قریه کاشانک خیلی بیشتر از روزگار قاجار است. شهبازی اینطور دلیل میآورد: «حضور طایفه طایی نخستین حضور و تشکیل روستای کاشانک نیست و نباید فکر کنیم کاشانک در همان دوران و در اوایل سلسله قاجار تشکیل شدهاست. من فکر میکنم با توجه به قناتی که در کاشانک وجود دارد و درخت چنار قدیمی کاشانک، حتماً پیش از آن هم کاشانک محل زندگی تعدادی از افراد بوده. ممکن است تعداد ساکنان بسیار کم بوده باشد و روستایی تشکیل نشده باشد. در نگاه کلی در گستره تهران، هر کجا که آب و قناتی بوده، قاعدتاً در اطراف آن تعدادی از افراد ساکن شدهاند.» شهبازی طایفههای دیگر کاشانک را اینطور برمیشمرد: «امینیان، بیاتی، ناطقیان و خیری از دیگر طوایف کاشانک هستند. طایفه ناطقیان در دیگرآبادیهای شمیران مثل حصار بوعلی دیده میشود. برخی از این خانوادهها طی سالهای گذشته از لواسان، اوشان، فشم و آهار به مرور وارد شمیران شدند. بیاتیها از سربند آمدند.» قدیمیهای کاشانک به زراعت و باغبانی مشغول بودند و محصولات به غلات، بنشن و میوهجات محدود میشد.
- وبا در کاشانک
کاشانک از جمله روستاهایی است که بیشتر از بقیه روستاها در دوره قاجار از آن نام برده شدهاست. همسایگی کاشانک با نیاوران و رفتوآمد ناصرالدین شاه به نیاوران باعث شده بود که برخی از رجال درباری همچون جهانگیر میرزاحسامالسلطنه از شاهزادگان قاجار اینجا ساکن شدند. شهبازی میگوید: «منزل و باغ حسامالسلطنه میعادگاه اهل فضل و هنر مثل محمدتقی بهار و عارف قزوینی بود.» سال ۱۲۶۹ و اوایل دوره حکومت ناصری، بیماری وبا در تهران شایع شد. «محمدعلی خان سرتیپ» در روستای کاشانک چادر میزند و مشغول مداوای بیماران میشود. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در مرآتالبلدان آورده است: «چون مردم دارالخلافه به واسطه ناخوشی از شهر به شمیرانات میروند، محمدعلی خان سرتیپ را به نظم شمیرانات امر فرمودند و مشارالیه دو چادر مریضخانه در کاشانک زده و یکی طبیب معین کرده که هریک از سربازان و سکنه دهات شمیران مبتلا به ناخوشی میشوند، در آنجا مشغول مداوا و معالجه شوند. برقراری این پست هم فایدهای نداشت و اندکی بعد در بعضی مناطق شمیران از قبیل تجریش، جماران، نیاوران و ازگل نیز وبا بروز کرد.»
- قبرستان قدیمی کاشانک
روستایی که برای خود قنات، مسجد، تکیه، گرمابه و قبرستان داشت، یک روستای تمامعیار بود. کاشانک هم از دسته همین روستاها بود. شهبازی میگوید: «در زمان قاجاریه، کاشانک به واسطه امکاناتش به اندازه خودش شهرتی داشت. آن زمان همه روستاها قبرستان نداشتند. برخی اوقات روستاهای نزدیک به هم مردگان را در یک گورستان دفن میکردند.» مرحوم حجت بلاغی در کتاب گزیده تاریخ تهران از «کربلایی حسن» یاد میکند که از درآمد کشاورزی برای روشنایی مسجد و قبرستان وقفیاتی دارد. «سعید گودرزی» از اهالی کاشانک درباره قبرستان میگوید: «این قبرستان به قبرستان جوز درختک معروف است که بیش از ۳۰۰ سال قدمت دارد. آخرین افرادی که در این قبرستان به خاک سپرده شدند، ۴ شهید انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ بودند.» جوز در عربی به معنای گردو است. شهبازی میگوید: «وقتی لهجه تهرانی را بررسی کنیم کلماتی را از لهجههای مختلف مثل تاتی و عربی میتوانیم ببینیم. یکی از رسوم قدیمی که در قبرستان جوز درختک برپا میشد این بود که در روز عاشورا ازآبادیهای اطراف دستههای سینهزنی و عزاداری به قبرستان میآمدند و تا ظهر عاشورا در قبرستان دور هم عزاداری میکردند و بعد از آن برای صرف ناهار ظهر عاشورا به تکیه خودشان میرفتند.»
- تکیه، مرکز قریه بود
مرکز کاشانک جایی است که امروز به نام کوچههای تکیه و مسجد میشناسیم. آن حوالی مرکز روستای کاشانک است. شهبازی میگوید: «جمعیت کاشانک طبق آخرین آماری که حسینعلی رزمآرا پس از جنگ جهانی دوم، در کتاب فرهنگ جغرافیایی ایران آورده است، ۳۲۲ نفر نوشته شده. جمعیت ایران در دوران قاجار کم بود و برخی روستاها با جمعیت ۳۰ نفر تشکیل میشدند. مرکز روستا هم معمولاً جایی بود که تکیه و مسجد و گرمابه قرار داشت.» وقتی ده یا قریهای گرمابه دارد یعنی آب روان دائمی هم باید داشته باشد. آب در کاشانک از قنات رحمانآباد، قنات تکیه که چنار کهنسال کنارش هست، قنات جوز درختک و قنات خانسفید تأمین میشد. شهبازی میگوید: «تهران ۲ درخت به نام خودش دارد؛ چنار و کاج. اکثرآبادیهای شمیران چنار دارند.» تکیه کاشانک از مکانهای مذهبی و قدیمی محله است که اوایل انقلاب در آتش سوخت اما به همت اهالی بار دیگر ساخته شد. درباره آتشسوزی ۲ روایت وجود دارد. یکی اینکه کنار تکیه چنار قدیمی هست که درون آن حفرهای بود و مردم برای حاجت گرفتن شمع روشن میکردند و همین منجر به آتشسوزی شد و روایت دیگر به انقلابی بودن جوانان محله مربوط میشود و میگویند کمیته ضد خرابکاری قصد فروپاشی پاتوق اهالی را داشت و این مکان مذهبی را به آتش کشید. اما ۳ روز بعد از آتشسوزی، اهالی برای ساختن دوباره آن دست به کار شدند.
- بنبست «مادر»!
هـویــت بـرخی از کوچهپسکوچهها و خیابانهای شهرمان از افرادی گرفته شده که در آن محل زندگی میکردند. خیابان و کوچه را به نام آنها میخواندند و کمکم این نامها ماندگار شد و به روزگار ما رسید. مثل همین بنبست «مادر» در محله کاشانک شمیران؛ بنبستی که شاید برای افرادی که حالا در برجهای همین محله زندگی میکنند رمزگشایی نشده باشد و ندانند که در این بنبست به جای این آپارتمانها خانه حیاطدار مادری بوده به نام «اشرفسادات قیدی»؛ مادری خوش قلب و مهربان که گرهگشا و امین مردم بود. همه اهل محل به او مادر اشرفسادات میگفتند. خانه مادر اشرفسادات با حیاط بزرگ و درختهای سرسبزش داخل این بنبست بود که حالا آپارتمان شده و دیگر خبری از آن خانه نیست. مادر اشرف سادات زن مؤمنی بود و به دلیل سیادتش اهل محل نذر او میکردند. مزار مادر اشرفسادات در قبرستان قدیمی کاشانک است.